ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
ساختار سازمان وکالت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
ساختار سازمان وکالت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در اینباره گفته است:
- «از بررسی روایات به ویژه بعد از امام صادق (ع) و اهداف نهاد وکالت و شرح وظایف وکلاء و نیز از مطالعه شیوه عملکرد کارگزاران ائمه (ع)، بدست میآید که دستگاه وکالت دارای سازماندهی بسیار منظم و پنهان بوده است. دورنمای ساختار نهاد وکالت را میشود به یک هرمی تشبیه کرد که در رأس آن خود امام معصوم (ع) قرار داشت، و به ترتیب که به سمت قاعده پائین میآمد بابها، وکلای ارشد، سروکیلها، وکیلهای ناحیه و وکیلهای کارگزار (مرتبط با مردم و در خط پایانی قاعده هرم) حضور داشتند، شماری از وکیلهایی بودند که به صورت دوره گرد همواره خط پیوستی میان مرکز و سایر مناطق بودند[۱]، اینجا به توضیح کوتاهی کادرهای اجرایی نهاد وکالت بسنده میشود:
- رهبری نهاد وکالت: ریاست و رهبری نهاد را در هر دوره امام قائم همان عصر عهدهدار بود، چنانکه امام معصوم (ع) نخستین مؤسس و آخرین مرجع نهاد بود، امام (ع) به مثابه قلب در تار و پود مجموعه وکالت نیرو و توان میبخشید و این نهاد را از آفات و تباهیها نگه میداشت، تا آنجا که امام کاظم (ع) از درون زندان، امام رضا (ع) از راه دور خراسان، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) از پشت حجاب و حصار امنیتی به رهبری و حفاظت نهاد پرداختند حتی امام عصر از پشت پرده غیبت تا روزی که وجود نهاد لازم و کارآمد بود نسبت به رهبری و تشکل نظام وکالت لحظه کوتاهی نفرمود.
- باب، سروکیل: رهبری نهاد بخاطر محدودیت تماس مستقیم با مراجعهکنندهها، نخستین خط ارتباطی میان خود و مردم را پیریزی کرد، اهل فن از این حلقه تشکیلاتی به باب[۲]، وکیل اصلی[۳]، وکیل مطلق[۴]، سروکیل، وکیل ارشد و معاون امام (ع) تعبیر کردهاند[۵]. سِمت باب و سروکیل دارای اهمیت ویژهای بود چون از یک سو با وکلاء ناحیه و انبوه مردم در تماس بود و از سوی دیگر با شخص امام (ع) در شرایطی که حکومتهای وقت اقدام به سختگیری میکردند ایجاد رابطه با هر دو سو بسیار مشکل میشد. از آنجا که از انگیزهها و اهداف تأسیس نظام وکالت، ارشاد، آموزش دینی، پاسخگویی به شبهات دینی، ترویج فرهنگ اصیل اسلام و اهل بیت و… بود بنابراین بابها و سروکیلهای ائمه نخبگان و اشخاص شایسته و بهرهمند از آگاهیهای لازم بودهاند. عبدالرحمن بن حجاج از وکیلهای سرشناس امام ششم، هفتم و هشتم (ع) است، که امام (ع) به وی میفرمود: با اهل مدینه به بحث و مناظره و گفتگو بپرداز دوست دارم مانند تو در میان مردان شیعه (زیاد) باشد[۶]. مفضل بن عمر جعفی، وکیل امام ششم و هفتم (ع) که باب نیز بوده است، در برابر ابوالخطاب که راه انحراف را در پیش گرفته بود ایستاد، امام صادق (ع) در توصیف او فرمودند: "فإنه لا يقول على اللّه و عليّ إلّا الحق"[۷]. امام هشتم (ع) در پاسخ به درخواست "علی بن مسیب" که میگفت: به علت دوری راه نمیتواند خدمت امام برسد؛ فرمودند به زکریا بن آدم که نسبت به دین و دنیا امین است مراجعه کنید[۸] سفیر اول برای اداره نهاد سروکیل سرشناس را در خدمت گرفته بود (احمد بن اسحاق، محمد قطان و حاجز وشاء) [۹] شیخ طوسی طی نقل روایتی خاطر نشان میکند که ده نفر زیر نظارت سفیر دوم (تنها در بغداد) مشغول بهکار بودند که یکی از آنها حسین بن روح بود که بعدها سفیر سوم شد[۱۰]. حسین بن روح نیز که سروکیل بود و بعدها سفیر و نایب خاص شد، بر اساس شبکه منظمی، وکلای نواحی مختلف را زیر نظر داشت، مانند محمد بن جعفر اسدی که خود ناظر بر وکلای دیگر نواحی ایران بود[۱۱]. وکیل ناحیه: هر کدام از مناطق و نواحی دوردست که دارای بخشها و آبادیهای زیادی بودند، یک وکیل ناحیه داشت که شماری از کارگزاران محلی زیرنظر او به انجام وظایف میپرداختند، گاهی میشد که یک منطقه به خاطر گستردگی و جمعیت زیادش دارای چند وکیل ناحیه باشد. "اخبار تاریخی متعدد نشان میدهد که وکلاء، شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار بخش بزرگ تقسیم کرده بودند. نخست ناحیه بغداد، مدائن، سواد و کوفه. دوم، بصره و اهواز، سوم، قم همدان، چهارم، حجاز، یمن و مصر[۱۲]. سلسله مراتب تشکیلات نهاد وکالت از محتوای روایات به خوبی قابل ردیابی است بعنوان مثال، در روایتی که امام هادی (ع) به وکلاء دستورالعمل صادر فرمودهاند، معلوم میشود علی بن بلال وکیل محلی بوده و علی بن حسین بن عبد ربه صاحب مقام وکالت ناحیه بوده و امام (ع) ابوعلی بن رشید را که دارای شایستگی لازم است به جای ابن عبد ربه وکیل ناحیه قرار میدهد، و از آنجا که علی بن بلال نیز از کارآیی و احترام ویژه در ناحیه بومی خود برخوردار بوده به وکالت ناحیه ارتقاء مییابد[۱۳]. در گزارشی که نجاشی در شرح حال محمد بن علی بن ابراهیم بن محمد همدانی میآورد، روشن میشود که مناطق بزرگ و پرجمعیت چند وکیل داشته که این وکلاء به وکیل ناحیه مراجعه میکردهاند. در یک زمان قاسم بن محمد علی بن ابراهیم (که خودش، پدرش و جدش وکیل همدان بودند) ابوعلی بسطام و عزیر بن زهیر هر سه وکیل بودند و مشترکاً به حسن بن هارون همدانی مراجعه و از او دستور میگرفتند[۱۴]. از نقل کشی بدست میآید که جد دومِ قاسم بن محمد یعنی ابراهیم بن محمد همدانی وکیل ناحیه امام هشتم (ع) و امامان بعدی او بوده که وکیلهای کارگزار زیر نظر او بودهاند[۱۵]؛ محمد بن جعفر اسدی کوفی (ابوالحسین) که دارای کتابی بنام "الجبر و الاستطاعه"[۱۶] بوده است از وکلای نواحی در ری بوده است. محمد بن قطان که در چهره لباسفروشی انجام وظیفه میکرد وکیل سفیر بود که وکلاء درجه سوم وجوهات و نامهها را توسط او مخفیانه بدست وکیل اصلی میرسانیدند[۱۷]. به گفته مرحوم کلینی جعفربن ابراهیم سرپرست وکلای یمن در عصر امام دوازدهم (ع) بوده است[۱۸].علی بن حسین یمانی نیز در زمان سفیر اول وظیفه تماس میان وکلاء یمن را با مرکز نهاد داشته است[۱۹].
- وکلاء کارگزار: - آخرین حلقه نظام وکالت که در خط پایانی قاعده هِرَم قرار دارد همان وکیلهاییاند که مستقیماً با تودههای مردم سر و کار دارند، دریافت وجوهات، نامهها، پرسشها و… از وظایف مهم این رَده میباشد. چنانکه حمل ونقل و پرداخت آنها به امام (ع) یا وکلای ارشد و بابها و نیز دریافت پاسخها و رسانیدن آن به اهالی منطقه نیز از وظایف عمده این گروه بوده است. محمد که پدرش (ابراهیم بن مهزیار) وکیل کارگزار در اهواز بوده نقل میکند: پس از درگذشت امام عسکری (ع) (نسبت به امر امامت) مشکوک بودم، نزد پدرم اموال زیادی جمع شده بود، روزی با هم سوار کشتی شدیم تا احوال را به مرکز ببریم میان راه پدرم مریض شد و بعد از وصیت در مورد حفظ اموال، درگذشت، وقتی بغداد رسیدم شخصی با نامهای که از تمام موجودیهای نزد من خبر میداد آمد اموال را تحویل او دادم، چند روز بعد (توقیعی) صادر شد مبنی بر اینکهای محمد شما را بجای پدرتان منصوب کردیم[۲۰]. قطب راوندی، روایتی نقل میکند که دستکم سه حلقه نظام وکالت را به روشنی مشخص میکند وقتی به مرو برمیگردد محمد بن حصین کاتب که وکیل کارگزار بوده[۲۱]، از سرنوشت حضرت حجت (ع) از او میپرسد. محمد آنچه مشاهده کرده بود باز گفت، کاتب از او درباره تحویل اموال مشورت خواست محمد بن یوسف، حاجز بن یزید[۲۲] را به او معرفی کرد، کاتب دوباره پرسید آیا بالاتر از حاجز نیز کسی هست؟ محمد بن یوسف گفت بلی و آن شیخ (سفیر دوم احتمالاً) است[۲۳]. طبق ظاهر این روایت محمد کاتب وکیل کارگزار و مرتبط با مردم؛ حاجز بن یزید وکیل ارشد و مرجع و شیخ همان باب و سفیر مرتبط با شخص امام (ع) است. از اینگونه وکلاء به نایب شخصی نیز تعبیر کردهاند[۲۴].
- وکلاء سیار: از لابلای روایات و نوشتههای تاریخی برمیآید که رهبری نهاد به خاطرِ حفظ یکپارچگی نهاد و هماهنگی کارِ وکلاء و رسانیدن اطلاعات ضروری و حیاتی، اقدام به نصب وکلایی دوره گرد کرده باشد این وکلاء ضمن سرکشی از مناطق شیعه و نظارت بر کار وکلای نواحی و وکلاء کارگزار، گزارش آخرین وضعیت مرکز نهاد را به وکلاء و گزارش وضعیت نواحی را به مرکز میرسانیدند. از روایتی که کشی نقل میکند میتوان اسامی سه تن از وکلای سیار و رابطین امام جواد (ع) را بدست آورد. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید: امام (ع) ضمن تمجید از ابویحیی زکریا بن آدم وکیل قم، یادآور شدند که؛ به اموال موجودی نزد وی نیاز است. عرض کردم زکریا به شما پیام داد که اختلافات میان "میمون" و "مسافر" علت تأخیر در ارسال اموال شد، امام فرمودند: نامه مرا به او برسان و دستور بده تا اموال را بفرستد[۲۵].
- از ظاهر این روایت برمیآید که "میمون" و "مسافر" هر کدام خواهان دریافت مال برای ارسال به محضر امام بودند که امام برای روشن شدن تکلیف وکیل قم، رابط سومی (احمد قمی) را گسیل میدارد. اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از جانب امام یازدهم (ع) مأموریت پیدا میکند تا پیامشان را به وکلای نواحی متعدد برسانند، از جمله به محمد بن موسی نیشابوری، ابراهیم بن عبده، بلالی، محمودی و دهقان وکیل بغداد[۲۶].
- سفیر دوم، جعفر بن محمد بن متیل را به ناحیه واسط گسیل میدارد تا با حسن صیدلانی وکیل مقیم آنجا دیدار کرده و وسایل مورد نیاز را تحویل او دهد[۲۷]. مسأله وکیل رابط یا رسول امام بودن، نزد اهالی نواحی شیعهنشین، شناخته شده بود تا آنجا که حلاج وقتی وارد قم میشود، اعلام میدارد که رسول و وکیل امام (ع) است[۲۸]»[۲۹].
پاسخهای دیگر
۱. نویسندگان کتاب «نگین آفرینش»؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ص ۱۷۵، ۲۲۲.
- ↑ ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ۳۰۰،۵۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۵۵۴،۲.
- ↑ وکیل اصلی در مدینه سال ۲۶۴ یحی بن محمد عریضی بود، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۱، ۱۵۴.
- ↑ و لقد عین (امام عسکری) وکیلا فی بعض المناطق الشیعه و امر وکلائه ابراهیم بن عبدة النیشابوری ان یعطی الحقوق الشرعیه الیه، کما عین وکیلا مطلقاً فی بغداد... طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹.
- ↑ به چنین وکیلی نایب عام نیز اطلاق میکنند از آن جهت که دایره اختیارات و حوزه فعالیتاش عام است و در یک منطفه خلاصه نمیشود، ر.ک: مالکی، الغیبة الصغری، ص ۱۰.
- ↑ "يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ كَلِّمْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي رِجَالِ الشِّيعَةِ مِثْلُكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۴۱،۲، ح۸۳۰.
- ↑ "فَقَالَ (ع) قَدْ أَقَمْتُ عَلَيْكُمُ الْمُفَضَّلَ اسْمَعُوا مِنْهُ وَ اقْبَلُوا عَنْهُ فَإِنَّهُ..."؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۶۲۰،۲، ح۵۹۲.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۸۵۸،۲، ح۱۱۱۲: "فَقَالَ (ع): مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا".
- ↑ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۰.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۷۱، ح۳۴۱.
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ص ۹۳.
- ↑ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۷.
- ↑ "إِنِّي أَقَمْتُ أَبَا عَلِيٍّ مَقَامَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ ائْتَمَنْتُهُ عَلَى ذَلِكَ بِالْمَعْرِفَةِ بِمَا عِنْدَهُ الَّذِي لَا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ، وَ قَدْ أَعْلَمُ أَنَّكَ شَيْخُ نَاحِيَتِكَ، فَأَحْبَبْتُ إِفْرَادَكَ وَ إِكْرَامَكَ بِالْكِتَابِ بِذَلِكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۹۹،۲، ح۹۹۱.
- ↑ رجال النجاشی، ص ۳۴۴، رقم ۹۲۸.
- ↑ "قَالَ (ابراهیم همدانی): وَ كَتَبَ (ع) إِلَيَّ: قَدْ وَصَلَ الْحِسَابُ تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ رَضِيَ عَنْهُمْ... وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ مِنَ الدَّنَانِيرِ بِكَذَا وَ مِنَ الْكِسْوَةِ كَذَا، فَبَارَكَ لَكَ فِيهِ وَ فِي جَمِيعِ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْكَ، وَ قَدْ كَتَبْتُ إِلَى النَّضْرِ أَمَرْتُهُ أَنْ يَنْتَهِيَ عَنْكَ... وَ إِلَى أَيُّوبَ أَمَرْتُهُ بِذَلِكَ أَيْضاً، وَ كَتَبْتُ إِلَى مَوَالِيَّ بِهَمْدَانَ كِتَاباً أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِكَ..." طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۶۹ رقم ۱۱۳۶.
- ↑ رجالالنجاشی، ص ۳۷۳ رقم، ۱۰۲؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۱۵ تا ۴۱۶، ح۳۹۴، ۳۹۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۳۱۶،۵۱۰.
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۸،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۵.
- ↑ بنابر قرینه که در خود همین روایت موجود است "قَدْ جَمَعَ مَالًا لِلْغَرِيمِ" یعنی اموالی مربوط به امام عصر جمع شده.
- ↑ وی از وکلاء حضرت حجت (ع) بوده است؛ راوندی، حاشیه الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ به نقل از: معجمالرجال، خوئی ۱۸۹،۴ و معجمالرجال ۶۷،۲ به نقل از ربیعالشیعه.
- ↑ راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ فصل اعلامالامام، ح۱۰.
- ↑ مالکی، الغیبةالصغری، ص ۱۱.
- ↑ "حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْقُمِّيُّ، قَالَ: بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) غُلَامَهُ وَ مَعَهُ كِتَابُهُ، فَأَمَرَنِي أَنْ أَصِيرَ إِلَيْهِ! فَأَتَيْتُهُ فَهُوَ بِالْمَدِينَةِ نَازِلٌ فِي دَارِ بَزِيعٍ، فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَذَكَرَ فِي صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ غَيْرِهِمَا مِمَّا قَدْ سَمِعَهُ غَيْرُ وَاحِدٍ، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي أَسْتَعْطِفُهُ عَلَى زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ لَعَلَّهُ أَنْ يَسْلَمَ مِمَّا قَالَ فِي هَؤُلَاءِ، ثُمَّ رَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي فَقُلْتُ مَنْ أَنَا أَنْ أَتَعَرَّضَ فِي هَذَا وَ فِي شِبْهِهِ! مَوْلَايَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَصْنَعُ. فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَلِيٍّ لَيْسَ عَلَى مِثْلِ أَبِي يَحْيَى يُعَجَّلُ، وَ قَدْ كَانَ مِنْ خِدْمَتِهِ لِأَبِي (ع) وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَهُ وَ عِنْدِي مِنْ بَعْدِهِ، غَيْرَ أَنِّي احْتَجْتُ إِلَى الْمَالِ الَّذِي عِنْدَهُ! فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هُوَ بَاعِثٌ إِلَيْكَ بِالْمَالِ، وَ قَالَ لِي إِنْ وَصَلْتَ إِلَيْهِ فَأَعْلِمْهُ أَنَّ الَّذِي مَنَعَنِي مِنْ بَعْثِ الْمَالِ اخْتِلَافُ مَيْمُونٍ وَ مُسَافِرٍ، فَقَالَ احْمِلْ كِتَابِي إِلَيْهِ وَ مُرْهُ أَنْ يَبْعَثَ إِلَيَّ بِالْمَالِ! فَحَمَلْتُ كِتَابَهُ إِلَى زَكَرِيَّا، فَوَجَّهَ إِلَيْهِ بِالْمَالِ، قَالَ، فَقَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع) ابْتِدَاءً مِنْهُ ذَهَبَتِ الشُّبْهَةُ مَا لِأَبِي وَلَدٌ غَيْرِي! فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ" (طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۹۵، ح۱۱۱۵).
- ↑ "وَ أَنْتَ رَسُولِي يَا إِسْحَاقُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدَةَ... اقْرَأْ كِتَابَنَا عَلَى الْبِلَالِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ... وَ عَلَى الْمَحْمُودِيِّ عَافَاهُ اللَّهُ... عَلَى الدِّهْقَانِ وَكِيلِنَا وَ ثِقَتِنَا وَ الَّذِي يَقْبِضُ مِنْ مَوَالِينَا..." طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۴۷، ح۱۰۸۸.
- ↑ راوندی، الخرایج والجرایح، ۱۱۱۹،۳، ح۳۵؛ طوسی، کمالالدین، ص ۵۰۴، باب ۴۵، ح۳۵.
- ↑ "و أخبرني جماعة عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه أن ابن الحلاج صار إلى قم و كاتب قرابة أبي الحسن (والد الصدوق) يستدعيه و يستدعي أبا الحسن أيضا و يقول: أنا رسول الإمام و وكيله..." (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۷۰، باب ذکر المذمومین).
- ↑ لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۶۶-۷۵.
- ↑ باب یعنی دروازه و در اینجا به معنای ادعا کردن مقامی است که به منزله واسطه و حلقه وصل بین مردم و امام است.
- ↑ رجال کشی، ص ۵۹۶، ح ۱۱۱۵.
- ↑ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۷.
- ↑ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۱.
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۹۸ - ۱۰۰.