ریا

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ریا (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • ریا در لغت به‌معنای تظاهر به کار نیک، دورویی و ظاهرسازی است، بدون آن‌که غرض اصلی انجام عمل صالح باشد. اما در اصطلاح فقه به عمل نیکی گفته می‌شود که اخلاص در آن نباشد و برای نشان دادن به دیگران انجام شود. ریا در عبادت با انجام عبادت برای غیر خدا و به قصد خودنمایی و تظاهر تحقق می‌یابد[۱].
  • خداوند در قرآن کریم در مورد این رذیلت اخلاقی می‌فرماید: آنان که اموال خود را به ریا و خودنمایی می‌بخشند و به خدا و روز قیامت نمی‌گروند، یاران شیطان‌اند و هرکه را شیطان یار باشد، یار بسیار بدی خواهد داشت[۲]. فضلیت مقابل ریا، اخلاص است. اخلاص، شرط صحّت عبادت و ریا در عبادت حرام است و موجب بطلان عمل خواهد شد[۳].
  • ریا به چندگونه متصور است: نخست، عمل نیک تنها به قصد خودنمایی؛ دوم، گاه در عمل صالح افزون بر امتثال امر الهی، خودنمایی هم وجود داشته باشد؛ سوم، ریا و فرمان‌بری خداوند، هر دو انگیزه‌ای مستقل برای عبادت باشند به‌گونه‌ای که هر یک بدون ضمینه دیگری برای صدور عبادت از فرد کافی باشد، هر چند هر دو در عبادتی جمع شده‌اند. چهارم، فرمان‌بر انگیزه‌ای مستقل باشد به‌گونه‌ای که به تنهایی در صدور عبادت از فرد کافی باشد، ولی ریا انگیزه‌ای تبعی باشد به‌گونه‌ای که به تنهایی محرّک شخص بر عبادت نشود. اکثر قریب به اتفاق فقهااین موارد را عامل بطلان عبادت دانسته و آن را نهی کرده و برخی فقها تنها دو مورد آخر را مبطل عبادت دانسته‌اند[۴].
  • از این‌رو، رذیلت ریا به هنگام سنجش اعمال و افعال آدمی در پیشگاه خداوند، عاملی مخرّب است و سعادت و ضلالت آدمی وابسته به اخلاص یا ریا در عمل است. امام علی (ع) نیز در فرازهایی چند بر معرفی این رذیلت و آثار آن سخن رانده است. از منظر امام: هرگونه ریایی شرک است[۵]؛ ریا آفت عبادات است و ثمره آن را می‌خشکاند[۶]؛ ریا پایه‌های دین را سست می‌کند[۷]؛ هرگز در گفتار و پندار و کردار خود راه رزق و ریا نپویید. هر کاری نیکی که خدای تعالی به آن اراده نشود، زشتی ریا بر آن بار است و میوه‌اش، بد جزا داده شدن است[۸]. هم‌چنین در فرازهایی چند به نکوهش ریا و ریاکاران پرداخته است: بار خدایا، به تو پناه می‌برم از این که ظاهرم در چشم مردم نیکو جلوه کند و درونم که پنهانش می‌دارم، زشت باشد؛ و در نزد من از روی ریا خودنمایی کنم در کارهایی که تو از من بدان‌ها آگاه‌تری؛ و در نزد مردم از روی ریا خودنمایی کنم در کارهایی که تو از من بدان‌ها آگاه‌تری؛ و خود را در برابر مردم نیکو جلوه دهم، ولی اعمال بدم را نزد تو آرم تا به بندگانت تقرب جویم و از خشنودی تو دور شوم[۹]. در فرازی دیگر فرمود: رحمت خداوند بهره کسی باد که سخنی حکمت‌آمیز بشنود و آن را نیک دریابد، یا اگر به راه هدایتش خوانند بدان روی آورد، دست در دامن رهبری زند تا رهایی یابد، امر خدا را پاس دارد، از گناه‌کاری بترسد، عملی عاری از شائبه ریا پیش فرستد و کاری نیکو کند و برای آخرت خود توشه فراهم آورد[۱۰][۱۱].
  • در منظر امام علی (ع) رذیلت ریا گاه از دید شخص ریاکار نیز مغفول می‌ماند و او متوجه ریایی که بر عملش سایه افکنده، نیست. از این‌رو امام هشدار می‌دهد و می‌فرماید: به خدا سوگند که ریا در این امّت از صدای پای مورچه که روی سنگ سخت راه برود، پنهان‌تر است. در فرازی دیگر، امام (ع) علامت‌های شخص ریاکار را بیان می‌کند: ریاکار سه علامت دارد: وقتی مردم را می‌بیند شاد، در تنهایی کسل است و دوست دارد در همه حال او را بستایند[۱۲][۱۳].
  • با این معیار، تشخیص ریا در اعمال بر آدمی مشخص می‌شود و می‌تواند موضع خود را در عبادات را تشخیص دهد. فرد ریاکار ظاهری نیکو، اما دلی بیمارگونه دارد[۱۴]. او گرچه درونش نامیمون است، اما در ظاهر زبانی زیبا دارد[۱۵].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 433.
  2. ﴿وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قَرِينًا ؛ سوره نساء، آیه ۳۸
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 433.
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 433-434.
  5. غررالحکم / ۲
  6. غررالحکم / ۱
  7. نهج البلاغه، خطبه ۸۴
  8. غررالحکم / ۲
  9. نهج البلاغه، حکمت ۲۶۸
  10. نهج البلاغه، خطبه ۷۵
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 434.
  12. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 434.
  14. غررالحکم / ۱
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 434- 435.