خوارج در کلام اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوارج (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- گروهی است که پس از ماجرای حَکمیت در جنگ جمل پدید آمد. آنان را از آن نظر "خوارج" گفتهاند که از فرمان امام علی (ع) بیرون رفتند و علیه او شوریدند[۱].
- این فرقه را محکمه، حروریه، شراة و مارقین نیز خواندهاند. خوارج نخست خود از علی (ع) خواستند که از جنگ با معاویه دست کشد و تن به حکمیت دهد؛ اما چون دیدند حکمیت راه به جایی نبرد، علی (ع)، معاویه و حکمین- ابوموسی اشعری و عمروعاص- را کافر شمردند[۲]. از آن هنگام هر روز بر مخالفت خویش علیه علی (ع) افزودند تا سرانجام جنگ علنی در پیش گرفتند؛ اما در جنگ نهروان جز چند نفر همگی کشته شدند. چند تنی که زنده ماندند، به نشر عقاید خویش پرداختند. اعضای این گروه حدود دو قرن سراسر جهان اسلام را دستخوش آشوب و شورش و ناامنی کردند؛ ولی سرانجام به کلی از میان رفتند[۳][۴].
عقاید
- مهمترین عقاید خوارج عبارتاند از:
- خلیفه پیامبر (ص) را شرط نیست که عرب و از قریش باشد.
- شرط خلافت، پرهیزگاری و دلاوری و دادگری است.
- برخی از فرقههای خوارج خلافت زنان را نیز روا میداشتند.
- علی (ع) با قبول حکمیت گناه کرده است و باید توبه کند.
- خلافت، موروثی نیست.
- مرتکب گناه کبیره کافر است و ریختن خونش روا است مگر توبه کند.
- عمل فرد مسلمان، جزء اسلام و ایمان او است و با عملی بر خلاف شریعت از دین خارج میشود.
- امام با رأی مردم برگزیده میشود[۵][۶].
فِرَق خوارج
- خوارج با گذشت زمان، در تبلیغ و ترویج عقاید خویش کوشیدند و رفته و رفته انشعاباتی یافتند؛ چونان که دانشمندان ملل و نحل تا بیست فرقه برای خوارج برشمردهاند. از مشهورترین فرق خوارج عبارتاند از: ارقه، عجارده، صفریه، واقفه و اباضیه[۷]. امروزه همه گروههای خوارج از میان رفتهاند مگر اباضیه که به صورتی محدود همچنان بر جای مانده است[۸][۹].
خوارج در کلام امام علی (ع)
- ظهور خوارج و اندیشههای افراطی آنان تا بدان پایه برای جامعه اسلامی خطرناک بود که امیرالمؤمنین (ع) در هفده خطبه و دو نامه و یک حکمت به افشای ماهیت آنان پرداخته است، و درباره علل پیدایش و انحراف خوارج، نحوه تفکر و خصوصیات روحی و اخلاقی آنان و نتیجه انحرافاتشان و اینکه اندیشه آنان در آینده تداوم خواهد یافت، سخن گفته است[۱۰]. آن حضرت درباره شعار خوارج که میگفتند: لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ فرمود: "سخن حقی است که از آن اراده باطل کردند. آری، درست است که فرمانی جز فرمان خدا نیست؛ ولی اینان میگویند زمامداری جز برای خدا نیست در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند"[۱۱][۱۲].
خوارج در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- فرقه خوارج، از قدیمیترین فرقههای اسلامی است که پیدایش آنها به جنگ صفین سال ۳۷ ق باز میگردد. آنها ابتدا با رویکرد سیاسی حکمیت و با شعار لا حکم الا الله سر برآورد و در ادامه، با تکفیر مرتکب کبیره و همچنین مخالفت با خلفای اسلامی، به ویژه امام علی(ع) به خاطر پذیرش حکمیت، در حوزه مباحث عقیدتی و کلامی وارد شدند و حکم به کفر وقتل مرتکب کبیره نمودند.
- خوارج، در طول تاریخ با نامهای مختلفی خوانده شدهاند، مانند شراه، محکمه و حکمیه، حروریه، مارقه و وهبیین[۱۳][۱۴].
- حدود هشت هزار نفر آنها پس از شنیدن استدلالها و سخنان امام علی(ع) به کوفه بازگشتند، اما چهار هزار نفر آنها جنگ نهروان را به راه انداختند که اکثر آنها کشته شدند.
- خوارج نه از مهاجرینند که از خانههای خود به خاطر اسلام مهاجرت کردند و نه از انصار که مهاجرین را در جوار خود پذیرفتند[۱۵].
- البته خوارج به تعبیر امیر المؤمنین(ع)، سوء نیت نداشتند، بلکه جمود فکری داشتند. از اینرو آن حضرت فرمود که بعد از من اینها را نکشید: «لَا تَقْتُلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ»[۱۶]. آن حضرت جمله عجیب دیگری درباره اینها میفرماید: "من بودم که چشم فتنه را از سرش در آوردم و کسی جز من جرأت این کار را نداشت"«فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي»[۱۷].
اصول اعتقادی خوارج
- از نظر خوارج، اساساً عمل جزء ایمان است، و ایمان از عمل منفک نیست. مسلمانی به گفتن شهادتین نیست. آنان مرتکب کبیره را کافر و از دین اسلام خارج میدانستند.
- از دید آنان، امر به معروف و نهی از منکر بدون هیچ شرطی واجب است و در مقابل هر امام جائری باید قیام کرد. آنان امام علی(ع) را جزء کفار میدانستند. لذا گفتند راهی نمانده است، غیر از اینکه ما علیه او قیام کنیم.
- آنها میگفتند که چون دیگران مسلمان نیستند، از آنها نمیتوانیم زن بگیریم و به آنها نباید زن بدهیم. ذبیحه آنها حرام و کشتن زنان و اطفال آنها جایز است.
- خوارج خلافت ابوبکر و عمر را صحیح میدانستند، با این نگاه که آن دو، از راهی به خلافت رسیدهاند و خلافی را مرتکب نشدهاند. انتخاب عثمان و امام علی(ع) را نیز صحیح میدانستند، با این تفاوت که عثمان از اواخر سال ششم خلافتش تغییر مسیر داده، مصالح مسلمین را نادیده گرفته است؛ لذا از خلافت معزول بوده و چون خلافت را ادامه داده است، کافر گشته، واجب القتل بوده است، و علی(ع) چون مسئله تحکیم را پذیرفته و سپس توبه نکرده است، کافر گشته، واجب القتل بوده است[۱۸].
- خوارج از خلفای بعدی نیز بیزاری میجستند و همیشه با آنان در پیکار بودند و بر همین اساس با همه جنگیدند تا بالأخره منقرض شدند. آنها میگفتند: کسی از ماست که معتقد باشد عثمان، علی(ع)، معاویه، و نیز کسانی که به حکمیت تسلیم شدند، کافر گردیدند. خود ما نیز کافر شدیم؛ ولی ما توبه کردیم. هرگاه کسی توبه کند مسلمان است. اینها در باب خلافت، در مقابل شیعه قرار گرفتهاند که معتقد است خلافت با انتخاب مردم است و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند که معتقدند خلافت تنها از آن قریش است و به جمله « انما الائمة من قریش» تمسک میجویند.
- خوارج معتقد بودند که پس از انتخاب خلیفه و اتمام بیعت با او، اگر خلیفه خلاف مصالح جامعه اسلامی گام برداشت، خود به خود از خلافت عزل میشود و اگر ابا کرد، باید با او پیکار کرد تا کشته شود[۱۹]. همچنین آنان به آیه ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۲۰] استناد کرده، معتقدند حکومت از آن خداست و به داوری گذاشتن آن میان دو نفر گناه کبیره است، که همین نیز از جمله انگیزههای مهم آنها در توطئه طراحی قتل علی(ع) بوده است[۲۱].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۹.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ۱۸۷؛ فرهنگنامه فرقههای اسلامی، ۱۳۸.
- ↑ ر.ک: خوارج و علل پیدایش آنان؛ الملل و النحل، ۱/ ۱۱۷؛ دائرة المعارف تشیع، ۷/ ۲۹۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ الملل و النحل، ۱/ ۱۱۵ و ۱۱۶؛ فرق الشیعة، ۲۸ و ۳۴؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۱۸۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 240.
- ↑ الفرق بین الفرق، ۲۴، ۷۲ و ۷۳.
- ↑ ر.ک: خوارج در تاریخ، ۲۴۱ و ۲۹۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۳۵، ۳۶، ۴۰، ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۶۱ و ... و نامه ۷۷ و ۷۸ و حکمت ۳۲۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۰.
- ↑ بنگرید به: صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، فرقه خوارج.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۱.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۲۳۶.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۵۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۹۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۲.
- ↑ مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۳۷-۳۹؛ همو، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰؛ همو، جاذبه و دافعه علی(ع)، ص۱۲۶-۱۲۸ و ۱۵۳-۱۵۴.
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۳.