علم غیب امام در حدیث
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث علم معصوم است. "علم غیب امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم غیب امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- امام علی(ع) برای شخصی که شایستگی امامت را دارد، نشانههایی ذکر میکند: «باید معلوم باشد او از همه گناهان خرد و درشت معصوم بوده، در مقام فتوا نلغزد، در پاسخ به سؤال به خطا نیفتد و دچار سهو و نسیان نشود»[۱].
- امام رضا(ع) به اتصال امام با منبع ماورایی و عنایات همیشگی حق تعالی به حجت خویش تصریح دارد: «امام، معصوم و مؤید و موفق و مورد تسدید الهی است که از خطاها و لغزشها و انحراف در امان میماند. خداوند این تواناییها را به وی میدهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر مخلوقاتش شود»[۲].
- معیّت اهل بیت(ع) با قرآن که به گونهای قطعی از رسول خدا(ص) گزارش شده و مقبول میان مذاهب اسلامی است، علم الهی و غیبی را برای آنان تثبیت و تأیید میکند. حاکم نیشابوری و دیگر محدثان اهل سنت از امّ سلمه نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: «علی با قرآن و قرآن با علی است، هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند»[۳]. از آنجا که علوم و دادههای قرآن، قطعی و یقینی است و خطا در آن مجال عرض اندام ندارد، ناگزیر مساوی و ملازم و همراه آن، یعنی امام نیز همین شاخصها را داراست. به دیگر سخن، علوم پیشوایان معصوم همانند قرآن، از سنخ علم الهی و مصون از نقص و خطا خواهد بود. علم جامع به قرآن و هموزن و همراه همیشگی و جداییناپذیر با قرآن بودن تا به قیامت، یعنی علم به «تبیان کل شیئ»؛ زیرا قرآن ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[۴] است. تبیین همه چیز و احاطه بر تمام امور، جز از علم فراطبیعی و فرابشری برنمیآید. از جنس علوم بشری و عادی دانستن دانش ائمه، برابر با احتمال خطا در قرآن است، که ظاهراً شبهه افکنان نیز به چنین پیامدی تن نمیدهند. گزارش معیّت تمام قامت و تمام هویت و تمام شئون قرآن با اهل بیت(ع) و از زبان و قلم عالمان غیرشیعی، چنان بر صحت و قوّت گزارهها میافزاید که به مرز قطعیت میرساند؛ زیرا جان سالم به در بردن این روایات از سانسورهای شدید مُغرضان و عبور از فیلترهای قدرتمند مخالفان و معاندان شیعه در ادوار تاریخ، اقتدار کمّی و کیفی این احادیث را حکایت میکند. چگونه میتوان بر این خورشید درخشان چشم پوشید؟
- پیامبر اکرم(ص) بارها همسانی و همسنگی معرفت علی بن ابی طالب(ع) با معرفت خود را بر زبان راند و با گذشت ۱۵ قرن، هنوز در منابع متعدد شیعه و سنی حضوری جدی و جاندار دارد: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ»[۵]؛ ای علی! همانا هر آنچه را که من میشنوم، تو هم میشنوی و هر آنچه را که من میبینم، تو هم میبینی و تفاوت من با تو این است که پس از من پیامبر نیستی و وزیر من هستی. بیگمان علم نبوی که علی بهره کامل از آن داشت، وحیانی و فراتر از دانش بشری بود؛ مگر آنکه شبهه افکنان، علم نبوی را نیز عُرفی و عادی بشمارند که به تکذیب نبوت و نزول وحی و مانند آن میانجامد. بدیهی است که با تکذیب اصل بزرگتر عصمت نبوی از سوی شبهه افکنان[۶] و با توجه به ملازمه قطعی عصمت و علم غیب، آن تکذیب با نقی علم الهی برابر خواهد بود.
- امام رضا(ع) میفرماید: «همانا خداوند پیامبران و ائمه را یاری میرساند واز مخازن علم و حکمتش به آنان بخششی میکند که به غیر آنان نمیدهد. در نتیجه علم آنان بالاتر از همه علوم معاصران وی است. هرگاه خدای عزّوجل کسی را برای تصدّی امور بندگانش برگزیند، قلبش را برای آن وسعت میدهد و چشمههای حکمت را در سینهاش به امانت مینهد و علم را به گونهای بر وی الهام میکند که در جواب هیچ مشکلی درنمیماند و در تشخیص صواب متحیر نمیشود»...[۷]. علم اعطا شده از مخازن علم و حکمت پروردگار بیگمان بیرون از تعلیم و تعلّمهای متعارف است.
- کلینی در کافی بابی مستقل سامان داده با نام «همانا ائمه(ع) به همه علومی که در اختیار ملائکه و انبیا و رسولان قرار داده شده، آگاهی دارند»[۸]. حتی اگر شبهه افکنانی علم غیبی پیامبران را نیز تکذیب کند، راهی برای تکذیب علم غیبی ملائکه ندارد که در اختیار ائمه نیز هست؛ زیرا زمینی نامیدن علوم ملائکه مضحک خواهد بود.
- امام صادق(ع) میفرماید: پیامبر(ص) در مرض وفاتش امیرالمؤمنین(ع) را خواست و با او سخن گفت. چون امیرالمؤمنین بیرون آمد، فرمود: «حَدَّثَنِي أَلْفَ بَابٍ، يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ»[۹]؛ از هزار باب با من سخن گفت که از هر باب هزار باب دیگر باز میشود. آنچه رسول خدا(ص) به امام علی(ع) آموخت، ماهیت و شیوه انتقال آن از علوم مفهومی نبود؛ بلکه ماهیت فرازمینی و فرازمانی و شیوه شهودی و از راه ولایت باطنی بوده است[۱۰]. کمّوکیف این آموزش و گستره و ابزار آن قابل سنجش با علوم رایج نیست. در روایتی مشابه، ابوبصیر میگوید: «به امام صادق(ع) گفتم: رسول خدا(ص) یک باب از علم به علی(ع) یاد داد که از آن هزار باب باز میشد؟ فرمود: نه یک باب، بلکه هزار باب که از هر کدام هزار باب باز میشد. گفتم: به خدا سوگند، علم همین است. فرمود: این علم است؛ اما علم ما فقط همین نیست، در اختیار ما جامعه (صحیفه) نیز هست که... گفتم: به خدا سوگند، علم همین است. فرمود: این علم است، لیکن علم ما محدود به آن هم نیست. همچنین سخن از جفر، صحیفه حضرت فاطمه(س) رفت. گفتم: پس علم شما چیست؟ فرمود: علمی است که شبانه روز در افزایش است»[۱۱].
- اصولاً با تکیه بر علم غیبی و اعطایی حق تعالی است که علی(ع) میفرماید: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»[۱۲]؛ اگر همه پردهها کنار برود، بر یقینم افزوده نمیشود. با پشتوانه علم اکتسابی و بشری، چنین ادعایی، بیپشتوانه و باطل خواهد بود و ساحت حجت الهی بیگانه است از این بطلانها.
- افزون بر قرآن، روایات متعددی نیز مظهریت و حاملیت اهل بیت(ع) برای اسماء الله را آشکارا بیان داشتهاند. بر پایه روایات، اسم اعظم مراتبی دارد که بالاترین آن نزد اهل بیت(ع) است. امام باقر(ع) میفرماید: «اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف بن برخیا (وزیر حضرت سلیمان(ع)) بود. آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان خود و تخت بلقیس را در هم نوردید تا تخت را حاضر ساخت و این عمل در کمتر از یک چشم به هم زدن انجام گرفت. و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داریم»...[۱۳]. علم اسماء و حاملیت اسم اعظم فراتر از توش و توان علوم آموزشی است.
- در کتاب«کافی» و تنها در بخش «کتاب الحجة» بیش از ۷۰۰ حدیث داریم که همگی به طور مطابق و مستقیم یا ملازم و غیرمستقیم، بر علم غیب امام دلالت دارند و در ۹۶ باب تنظیم یافتهاند؛ مانند:
- باب أن الأئمة(ع) ولاة امرالله و خزنة علمه[۱۴] صاحب علم بشری چگونه میتواند خزانه و معدن علم الهی گردد؟ علم خزانهدار و نگهبان علم الهی، از سنخ همان علم الهی خواهد بود.
- باب عرض الأعمال علی النبی(ص) و الائمة(ع)[۱۵] عرضه اعمال همه خلایق از ابتدا تا انتهای خلقت، به دارنده علم بشری ناممکن و لغو خواهد بود. همچنین عرضه اعمال به فاقد عصمت که خود صاحب خطا و لغزش است بیمعناست. کسی که خودش لغزیده و جهل به حقیقت دارد، چگونه میتواند لغزش دیگران را تشخیص دهد و پیش گیرد با نظارت و حسابرسی کند. اعمال به میزان مستقیم و مصون از خطا عرضه میشود.
- باب ان الائمة ورثوا علم النبی وجمیع الأنبیاء والأوصیاء الذین من قبلهم[۱۶] قطعاً علوم انبیا، از سنخ علوم الهی بوده و وارث آن نیز دارنده علم الهی خواهد بود.
- باب فی ان الائمة(ع) یزدادون فی لیلة الجمعة[۱۷] که بیرون از حوزه درس و شاگردی و آموختنهای بشری است، مقصود برپایی کلاس درس نیست؛ بلکه الهام واشراق و دریافتهای فرازمینی و علوم آسمانی است.
- الباب أن الائمة(ع) إذا شاؤوا أن یعلموا علموا[۱۸] پُر واضح است که منشأ و مبدأ اینگونه دانستنها، علم و افاضه غیبی است، نه آموختن بشری. در علوم بشری به محض اینکه اراده کند مجهولی را معلوم نماید، فیالبداهه برایش علم حاصل نمیشود و نیازمند مقدماتی گاه طولانی است و با خطا همراه است و گاه هرگز معلوم نمیشود، مانند بسیاری از ابهامات و پرسشهایی که الآن بشر و و دانشمندان با آن مواجهند.
- الباب أن الأئمة(ع) لوستر علیهم لأخبروا کل امرء بما له و علیه[۱۹] علم به کنه اشیاء و اِشراف و احاطه بر پیدا و پنهان آنها و علم به ماهیت و هویت همه انسانها بیرون از علم عادی است.
- باب أن الأئمة(ع) یعلمون جمیع العلوم التی خرجت إلی الملائکة و الأنبیاء و الرسل[۲۰] ائمه به همه علوم ملائکه و انبیا و رسولان دانایند. نمیتوان علوم فرشتگان را بشری و آمیخته با جهل و آزمون و خطا دانست.
در تمام نمونههای یادشده: جوهره، خاستگاه، ابزار، کمّوکیف و گستره علمی که از آن سخن رفته و برای ائمه(ع) ذکر شده، بیرون از عالم طبیعت و داناییها و تواناییهای بشر است. شالوده و شاکله این ابواب روایی به گونهای است که علم فرازمینی و فرازمانی را در هسته امامت و کانون مرکزی فضایل امام و جداناپذیر از آن معرفی میکند. بر پایه دلالت احادیث مذکور و امثال آن، علم ائمه محدود به ابزارهای متعارف و محدود به تعلم از همدیگر نیست.
- امام علی(ع) به صراحت میفرماید: «أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ»[۲۱]؛ من نور وحی و رسالت را میبینم و رایحه نبوت را استشمام مینمایم.
- «پیش از آنکه مرا از دست دهید، از هرچه میخواهید بپرسید؛ زیرا سوگند به کسی که جانم در دست اوست، از من راجع به آنچه از امروز تا قیامت واقع میشود نخواهید پرسید و راجع به هر گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه کند نمیجویید، مگر آنکه شما را از رهبر آن و جلودارش و خیمهگاه و محل اجتماع آنان و کسانی از ایشان که کشته میشوند یا به مرگ طبیعی میمیرند خبر خواهم داد»[۲۲].
- در فرازهای مختلفی از نهجالبلاغه، که مورد اهتمام ایشان است، به وجود علم الهی نزد امام اشاره شده: «به خدا قسم اگر بخواهم میتوانم هر یک از شما را به آغاز و پایان کارش و تمام شئون زندگیاش خبر دهم؛ ولی از آن میترسم که این کار موجب کافر شدن شما به رسول خدا(ص) شود»[۲۳].
- امام در توضیح ماجرای بعثت و شنیدن ناله شیطان، سخن پیامبر را چنین نقل میکند: «این صدای شیطان است که از پرستش خود ناامید شده است. ای علی! تو آنچه را که من میشنوم، میشنوی و آنچه را من میبینم، میبینی، جز آنکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من هستی»[۲۴].
- همچنین میفرماید: به خدا سوگند تبلیغ رسالتها، وفا به عهد و پیمانها، و تفسیر کلمات به من آموخته شده است و درهای دانش و روشنایی امور نزد ما اهل بیت است»[۲۵].
- سیدالساجدین(ع) اهل بیت(ع) را به عنوان خزانهداران علم الهی معرفی میکند: «بارالها! بر پاکان از خاندان پیامبرت درود بفرست، آنها را که برای امر خود برگزیدی و خزانهدار علم خود قرارشان دادی»[۲۶]»[۲۷]
جستارهای وابسته
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۶۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۲۴؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴.
- ↑ «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ این روایت با واژگانی مشابه در منابع متعدد شیعه و سنی آمده: نهج البلاغه، ص۳۰۱؛ شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۱۹۷؛ مشارق أنوار الیقین، ص۳۷ و ۱۷۵؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۷۶.
- ↑ شاخصهای بازخوانی تشیع؛ ادامه نبوت منهای وحی، محسن کدیور، ۱۴/۱۲/۲۰۰۵: www.kadivar.com/?p=۵۸۳۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۹۶؛ الخصال، ج۲، ص۶۴۶.
- ↑ فصلنامه مربیان، شماره ۳۳، مقاله ولایت باطنی امامان معصوم(ع)، سید قوام الدین حسینی، ص۲۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ عیون الحکم، ص۴۱۵؛ مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۲، ص۳۸؛ شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۲۵۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۱۷۰؛ إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج۲، ص۲۱۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ۲۵۵.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۳۰۱.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۱۳۷.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۲۵۰.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۳۰۱.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۱۷۶.
- ↑ الصحیفة السجادیة، ص۲۱۶.
- ↑ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۶۰-۶۶.