سوده بنت عماره

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

سوده دختر عمارة بن اشتر همدانی یکی از زنان حق‌گو و شجاع و دلاور قبیلۀ همدان بود که در دوستی و ارادت به مقام شامخ امیرالمؤمنین علی(ع) شهرت داشت، و در جنگ صفین امام و مولایش امیرالمؤمنین(ع) را یاری کرد. این بانوی بزرگوار پس از شهادت حضرت علی(ع) به نمایندگی از قبیله خود به نزد معاویه رفت تا از بسر بن أرطات کارگزار او شکایت نماید.

او هنگامی که نزد معاویه رفت، بعد از احوال‌پرسی، معاویه از پشتیبانی او در جنگ صفین علیه خودش (معاویه) پرسید، سوده گفت: گذشته‌ها گذشت، و از آن بگذر، اما معاویه اصرار کرد که دربارۀ تشویق برادرش برای جنگ با شامیان سخن بگوید، از این رو سوده گفت: آری راست می‌گویی، به راستی که موضع و جهت‌گیری برادرم و منزلتِ او فراموش ناشدنی است. سپس شعری از خنساء برای معاویه خواند و بعد گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم مرا عفو کن. معاویه گفت: تو را بخشیدم و از گذشته‌ها گذشتم، حال حاجتت را بگو!

سوده گفت: تو که امروز پیشوای مردم شده‌ای در روز قیامت مسئول رفتار خویش هستی. تو همواره افرادی را به دیار ما می‌فرستی که به مردم بسیار ظلم می‌کنند و هم اکنون بُسر بن ارطات که از جانب تو به دیار ما آمده مردان ما را می‌کشد و اموال ما را به یغما می‌برد. اما بدان اگر به خاطر تو نبود، بُسر را با کمک افراد قبیله‌ام از میان برمی‌داشتم. معاویه با شنیدن این سخن خشمگین شد و سوده را تهدید به مرگ کرد. در این هنگام سوده سر به زیر انداخت و این اشعار را در منقبت و رفتار عادلانه امام علی(ع) سرود:

-درود خدا ابر آن روح پاکی که وقتی در زیر خاک پنهان شد، عدالت هم با او مدفون گردید.

- او با حق هم قسم شد و برای آن خواستار چیزی نبود، بلکه همواره با حقیقت و ایمان هم آغوش بود[۱]

معاویه گفت: مگر علی در حق تو چه کاری انجام داده که چنین می‌گویی؟

سوده گفت: در زمان حکومت علی(ع) یکی از کارگزارانش مرا آزرد و من شکایت نزد آن حضرت بردم، ایشان به احترام من - با این که مرا نمی‌شناخت - نماز خود را به تأخیر انداخت و با مهربانی از حاجتم پرسید: وقتی بیان کردم، چشمانش پر از اشک شد و فرمود: "خدایا، تو خود میدانی که من دستور ستم بر بندگانت را نداده‌ام". سپس تکه پوستی را از جیبش بیرون آورد و برای کارگزارش چنین نوشت: "به نام خداوند بخشنده مهربان، همانا از طرف پروردگارتان برهان روشنی (قرآن کریم) برایتان آمده، که کم فروشی را کنار بگذارید، و در سنجش وزن و پیمانه با مردم به درستی رفتار کنید، کم نفروشید و در زمین فساد نکنید، و بقیة الله (آنچه نزد خداست) برای شما از هر چیزی بهتر است به شرط آن‌که اهل ایمان باشید و من نمی‌توانم شما را از عذاب دردناک خدا حفظ کنم؛ به محض این که نامه‌ام به دست تو رسید (از کار برکناری) هر آنچه از بیت‌المال نزد توست، نگه دار تا جانشین تو بیاید و از تو تحویل بگیرد و به آن رسیدگی نماید، والسلام"[۲]

سوده گفت: ای معاویه، علی(ع) با چنین فرمانی کارگزار خود را از فرمانداری عزل کرد، در حالی که به آن نامه را لاک و مهر کرد و نه به دورش نخ بست، بلکه نامه را سرگشاده به من داد و خودم نامه را برای کار گزارش بردم.

معاویه که از شنیدن این داستان متأثر شده بود برای نشان دادنِ عدل و رأفت و ترحم خویش در حقِ رعیت، دستور داد به بُسر بن ارطات بنویسند با سوده خوش‌رفتاری کند و اموالش را بازگرداند و با او به عدالت رفتار نماید.

سوده گفت: آیا این دستور مخصوص من است یا شامل افراد قوم و طایفه‌ام هم می‌شود؟ معاویه گفت: تو را با دیگران چکار؟ سوده گفت: فرمان شما اگر عدل است، باید همه را در بر گیرد و اگر غیر عدالت است من هم چیزی نمی‌خواهم.

معاویه گفت: هیهات، علی بن ابی‌طالب چگونه به شما جرئت بخشیده که در حضور سلطانی این چنین گستاخانه سخن بگویید، خطاب به سوده گفت: آری، این کلامِ علی شما همدانیان را مغرور کرده است که می‌گفت: اگر دربان بهشت بودم به افراد قبیلة همدان می‌گفتم: به سلامت وارد بهشت شوید[۳].

معاویه سپس دستور داد نامه را به دلخواه سوده نوشتند و به او تحویل دادند[۴]. و بدین ترتیب سوده توانست خود و افراد قبیله‌اش را از غارتگری کارگزار معاویه در همدان مصون بدارد.[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صلی الإله علی روح تضمنه *** قبر فأصبح فیه العدل مدفونا قد حالف الحق لا یبغی به ثمنا *** فصار بالحق و الإیمان مقرونا
  2. بسم الله الرحمن الرحیم، قد جائتكم بينة من ربكم، فأوفوا الكيل و الميزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشيائهم، و لا تعثوا في الأرض مفسدين، بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين، و ما أنا عليكم بحفيظ، إذا أتاك كتابي هذا فاحتفظ بما في يديك حتى يأتي من يقبضة منك، والسلام؛
  3. فلو كنت بوابا على باب جنة *** لقلت لهمدان أدخلوا بسلام
  4. عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۲؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۴.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۵۰۰-۱۵۰۳.