احتضار
مقدمه
واژه «احتضار»، مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال و از ریشه «ح ض ر» و از نظر لغوی بهمعنای غایب نبودن [۱] و در اصطلاح، بهمعنای جان کندن [۲] و حضور مرگ است [۳] و مراد از حضور مرگ (انتقال از دنیا به آخرت) حضور اسباب و مقدمات آن میباشد؛[۴] بهگونهای که شخص، چیزهای غیر مادّی مانند فرشته مرگ را ببیند و از زندگی دنیایی ناامید شده، به مرگ خویش اطمینان یابد. [۵] عرب حاضر شدن سبب مرگ را کنایه از مسبّب میداند. [۶] به شخص در حال احتضار، «محتضَر» و «محضور» گفته میشود. [۷] ناگفته نماند که اصطلاح احتضار، مربوط به مرگ تدریجی بوده، درباره مرگ دفعی، بهکار نمیرود؛ البتّه دفعی بودن مرگ، دلیل خوب یا بد بودن شخص نیست. طبق حدیثی، مرگ دفعی تخفیف و راحتی برای مؤمن، و گرفتاری و غضب برای کافر است؛[۸] زیرا مؤمن با توبه، استغفار و وصیت، خود را آماده مرگ و در یک لحظه جانش را به خداوند تسلیم میکند؛ ولی کافر این آمادگی را ندارد. [۹]
احتضار در قرآن کریم
کلمه احتضار (بهمعنای حضور مرگ) در قرآن نیامده؛ امّا با تعابیر دیگری، از حاضر شدن مرگ ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۰] آمدن سکرات مرگ ﴿وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ﴾[۱۱] قرار گرفتن در غمرات مرگ ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴾[۱۲] آمدن مرگ ﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ﴾[۱۳] رسیدن جان به گلو ﴿فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ﴾[۱۴] توفّی بهمعنای گرفتن و نگهداری روح ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۵].[۱۶] و نظایر آن سخن رفته است. در آیه ﴿إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ﴾[۱۷] با واژه ﴿الْمَسَاقُ﴾ به قطع تعلق روح از بدن اشاره شده است. مساق، مصدر میمی بهمعنای «سَوق» و معنای آیه این است که انسان در حال احتضار، بهسوی خداوند سوق داده میشود. از تعبیر «مساق» استفاده میشود که انسان در پیمودن این راه، هیچگونه اختیاری ندارد [۱۸] و کاربرد لفظ سوق در اینگونه آیات به کراهت توده انسانها از پدیده مرگ صعوبت آن و مراحل پس از آن اشارهدارد.
گفته شده در دو آیه ﴿وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا﴾[۱۹]، ﴿وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا﴾[۲۰] خداوند به فرشتگانی که مأمور گرفتن جان انسانها هستند سوگند یادکرده و مراد از نَزْع، گرفتن روح کافران با سختی یا گرفتن روح انسانها است و مراد از نَشْط، گرفتن روح مؤمنان یا گرفتن روح کافران یا گرفتن روح انسانها است؛ ولی برخی مفسران این آرا را نپذیرفته و گفتهاند: سیاق آیات هیچگونه دلالتی بر این معانی ندارد. [۲۱] شایان ذکر است که از مصدر احتضار، فقط واژه محتضر در قرآن بهکار رفته که دارای معنایی غیرمرتبط با مرگ است ﴿وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ﴾[۲۲] و در آیاتی نیز تعبیر حضور مرگ آمده؛ ولی مراد از آن، زمان احتضار نیست؛ بلکه منظور، فرا رسیدن برخی از اسباب غیر قطعی مرگ مانند بیماری و پیری است؛[۲۳] نظیر آیه ﴿أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۲۴] که به وصیت یعقوب(ع) اشاره دارد و آیه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾[۲۵] که حکم وصیت مؤمنان در زمان مرگ را بیان کرده است. اینگونه آیات از بحث ما خارجند.
قرآن در آیات متعددی، از ظهور علایم قطعی مرگ و تدریجی بودن این پدیده سخن گفته؛ تدریجی که به قطع تعلّق روح از بدن در لحظه نهایی منتهی میگردد ﴿ كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴾[۲۶] و نیز با ذکر ابعاد و حالات مربوط به احتضار، توجّه انسانها را به آن لحظه حسّاس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان، دعوت کرده است: ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴾[۲۷] ، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ﴾[۲۸]، ﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾[۲۹]، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾[۳۰]، ﴿ أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾[۳۱]
در تقسیمبندی کلّی میتوان گفت: احتضار در قرآن به سه صورت آمده است:
- احتضار مؤمنان ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۲]
- احتضار کافران ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۳]
- احتضار بدون تصریح به ایمان یا کفر محتضر. ﴿كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴾[۳۴] بیشتر آیاتی که در آنها از احتضار سخن رفته، از نوع سوم بوده و وقایع مربوط به احتضار را بهطور کلّی بیان کرده است.
گاهی در تمثیلهای قرآنی نیز از تغییر حالت ناشی از احتضار استفاده شده. در آیات مربوط به جنگ احزاب، حالت گروهی از کارشکنان، هنگام پدید آمدن احساس ترس از شکست، به کسی تشبیه شده که اسباب مرگ، وی را احاطه کرده و دچار پریشانی و زوال عقل گردیده است؛ چشمانش بیحرکت مانده، پلک نمیزند و دیدگانش از شدت ترس آکنده از حیرت است: ﴿أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا﴾[۳۵] [۳۶] در بیان کراهت شدید گروهی از مؤمنان غافل از شرکت در جنگ بدر آمده است: ﴿يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ﴾[۳۷].[۳۸]
رویدادهای زمان احتضار
رسیدن جان به گلو
یکی از حالتهای زمان احتضار که شدت آن را نیز بیان میکند، رسیدن جان به گلو است. قرآن، از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد در غیر احتضار نیز بهره جسته و آن، هنگامِ غالب شدن هراس ناشی از هجوم دشمنان در عرصه کارزار است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا﴾[۳۹]، ﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾[۴۰]، ﴿هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا﴾[۴۱] نظیر همین تعبیر در مورد حشر انسانها در معاد نیز آمده است. ﴿وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ﴾[۴۲] رسیدن جان محتضر به گلو، در دو جای قرآن ذکر شده: خداوند در سوره قیامت، ضمن منع انسانها از برگزیدن دنیا بر آخرت، آنها را متوجه این لحظه حساس کرده است: ﴿كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ﴾[۴۳] فاعل ﴿بَلَغَتِ﴾ نفس است [۴۴] و ﴿تَّرَاقِيَ﴾ جمع ترقوه، بهمعنای استخوانی که گلو را از چپ و راست دربرگرفته،[۴۵] یا بهمعنای جلو حلق و بالای سینه است. [۴۶]
در آیات ﴿فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾[۴۷] رسیدن جان به گلو، دلیلی بر قدرت الهی و عجزانسانها از رویارویی با پدیدههای گوناگون و ازجمله مرگ دانسته شده. گفته شده: مراد از آیه ﴿تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۴۸] این است که اگر در ادّعای خود صادقید، چرا روح محتضر را از هر طریقی که میتوانید (مانند تدابیر طبّی، تعویذهای کاهنانه و طلسمهای نجومی) حتی بهصورت نادر و اتفاقی بازنمیگردانید. [۴۹] در آیات پیشین، افزون بر اشاره به نگاههای آکنده از دلسوزی و آمیخته با رعب اطرافیان محتضر به او که با زبان قال یا حال از اطرافیان کمک میطلبد،[۵۰] به نزدیکتر بودن خداوند از اطرافیان به محتضر نیز اشاره شده است تا هم قدرت الهی و عجز انسانها و هم رحمت خداوند به محتضر تبیین گردد.[۵۱]
ناامیدی از شفای محتضر
در زمان احتضار، خویشاوندان و دوستان محتضر که در اطراف وی هستند، از روی ناامیدی میگویند: چه کسی میتواند او را شفا دهد؟ ﴿وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ﴾[۵۲].[۵۳] براساس روایتی از امام باقر(ع) گوینده این سخن ﴿مَنْ رَاقٍ﴾ خود محتضر است. [۵۴] برخی گفتهاند: ﴿رَاقٍ﴾ بهمعنای بالابرنده است نه شفادهنده و گوینده این سخن، فرشتگانند که میپرسند: چه کسی روح او را بالا میبرد: فرشتگان رحمت یا فرشتگان عذاب؟[۵۵] و نیز روایت شده که فرشتگان، از نزدیک شدن به کافر کراهت دارند و ملکالموت میگوید: چه کسی روح این کافر را بالا خواهد برد؟[۵۶].[۵۷]
یقین محتضر به جدایی
انسان در لحظات احتضار، به جدایی یقین پیدا میکند: ﴿وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ﴾[۵۸] مراد از ﴿ظَنَّ﴾ در این آیه، علم و یقین است؛ زیرا انسان در حالت احتضار، به جدایی از دنیا، مال، اهل و فرزندان یقین مییابد. [۵۹] گفته شده: مراد از ظنّ، گمان است و ممکن است کاربرد ظنّ در مورد او برای استهزا باشد[۶۰].[۶۱]
جمع شدن ساقها
هنگام احتضار، دو ساق پای انسان کنار هم جمع میشوند: ﴿وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ﴾[۶۲] فعل «التفّ» از مصدر «التفاف» بهمعنای جمع شدن و به هم پیچیدن [۶۳] و معنای آیه این است که در حال احتضار، بهدلیل زوال نیروی حیاتی که در بدن جریان داشته، ساقها کنار هم جمع میشوند. [۶۴] در تفسیر آیه پیشین، آرای دیگری نیز وجود دارد:
- مراد از ساق، امر شدید است؛ زیرا انسان در سختیها ساق خود را بالا میزند و آیه، حاکی از وقوع شداید و سختیهای حالت احتضار است. [۶۵]
- اتصال امر دنیا به آخرت[۶۶]
- مقصود از ساق، ساق پای محتضر است که هنگام جان کندن، آنرا به هم میزند. [۶۷]
- مراد از ساقها، پاهای بستگان محتضر است که وی را پس از مرگ تشییع میکنند. [۶۸]
- مردم بدن او و فرشتگان روحش را تجهیز میکنند. [۶۹] و مراد، دو ساق او است که در کفن پیچیده میشود. [۷۰] آیه از نظر لفظی، بر معناهایی نظیر پیوند شدت امر آخرت به امر دنیا، یا اتصال حال مرگ به زندگی و اتصال شدت مرگ به شدت هراس بیرون آمدن از قبر دلالت ندارد؛ مگر اینکه گفته شود: مراد از پیچیده شدن ساق به ساق، فراگیر شدن شداید و آمدن آنها یکی پس از دیگری از لحظه احتضار تا روز قیامت است تا بر هر یک از موارد، قابل انطباق باشد[۷۱].[۷۲]
ظهور فرشتگان در زمان احتضار
یکی از حوادث مهمّ زمان احتضار، ظهور فرشتگان و گرفتن جان محتضر (توفّی) بهوسیله آنها است؛ حتی گفته شده: یکی از ادلّه نامگذاری زمان قبل از مرگ به «احتضار»، حضور فرشتگان در آن زماناست. [۷۳] فرشتگان در امر توفّی تفریط و کوتاهی نمیکنند: ﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ﴾[۷۴] مقصود از تفریط؛ ضایع کردن، غفلت، سستی یا ناتوانی است. [۷۵] توفّی به ملکالموت نیز نسبت داده شده است: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[۷۶] قرآن، گاهی صحنههای احتضار مؤمنان و کافران را بهصورت دو نقطه مقابل یکدیگر، در کنار هم ذکر میکند تا اختلاف برخورد فرشتگان با این دو گروه بهگونه روشنتری بیان شود.
در آیه ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۷۷] به شدّتِ احتضار ستمگران و خواری آنها در آن زمان اشاره شده. و در چند آیه بعد، از احتضار پاکان همراه با درود و بشارت سخن رفته است: ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۷۸] فرشتگان، جان ستمگران را با سختی ستانده و دستهای خویش را برای عذاب آنها [۷۹] یا گرفتن جانهایشان [۸۰] میگشایند: ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴾[۸۱] فرمان فرشتگان به ستمکاران (﴿أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ﴾ = جانهایتان را خارج کنید)، امری تکوینی و بهمعنای قطع تعلّق جانهای آنان از بدنهایشان است؛ زیرا مرگ و زندگی بهدست انسان نیست. [۸۲] در بیان مراد از این فرمان، وجوه دیگری نیزگفته شده است. [۸۳] فرشتگان هنگام گرفتن جان منافقان و کافران، بر صورتها و پشتهای آنان میزنند: ﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾[۸۴]، ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۸۵]. گفته شده: فرشتگان به این دلیل بر صورتهای این اشخاص میزنند که از عالمی که روبه آن دارند، محجوب و رویگردان و به کبر و عجب متّصف هستند و بر پشتهایشان به این دلیل میزنند که به عالمی که پشت به آن دارند (عالم طبیعت) میل شدید داشته، به حرص و شهوت متّصفاند. [۸۶]
براساس روایتی از امام باقر(ع)، فرشته مرگ، هنگام گرفتن روح گنهکاران، چهرهای متناسب با اعمال و صفات آنان داشته، با قیافهای خشمناک و وحشتآور به همراه فرشتگانی که در دستانشان تازیانههای آتشین است، به آنان نزدیک شده، جرعهای از شراب دوزخ در گلویشان میریزد. [۸۷] فرشتگان جان اهل ایمان را با ملاطفت و بشارت آنان به از بین رفتن ترس و غم میستانند؛ بدینگونه که از عذاب خدا ترسان و برای ثواب او غمگین مباشید، یا از امور آخرت که در پیش دارید، مترسید و درباره آنچه مانند زن و فرزند، بهجا نهادهاید محزون نباشید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾[۸۸].[۸۹] بنابر روایتی از امام صادق(ع) نیز آیه پیشین به نزول فرشتگان در حالت احتضار اشاره دارد [۹۰] به نظر برخی، عبارت ﴿كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾ که بهصورت ماضی استمراری است بر تنزّل فرشتگان مزبور، پس از مرگ دلالتمیکند. [۹۱] خداوند در آیه ﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۹۲] به مؤمنان پارسا، بشارت در دنیا و آخرت را وعده میدهد. در حدیثی از رسولاکرم(ص) آمده: بشارت در دنیا رؤیاهای نیکویی است که مؤمن میبیند و بشارت در آخرت، بشارت در زمان مرگ است. [۹۳]
براساس روایتی از امام صادق(ع)، ملکالموت به مؤمن در حالت احتضار میگوید: آنچه امید داشتی، به تو داده شد و از آنچه میترسیدی، ایمنی یافتی؛ آنگاه برای وی دری را بهسوی منزلگاهش در بهشت گشوده، به وی گفته میشود: به سکونتگاه خویش در بهشت نظر کن و اینان رسول خدا، علی، حسن و حسین(ع) هستند. [۹۴] بنا بر حدیثی نبوی، ملک الموت و کمککنندگانش (فرشتگان دیگر) برای قبض روح مؤمن به وی نزدیک نمیشوند؛ مگر پس از سلام بر او و بشارت او به بهشت. [۹۵] فقیهان برای مؤمنان، درباره مسلمان در حال احتضار، احکامی اعمّ از واجب، مستحب و مکروه ذکر کردهاند[۹۶].[۹۷]
شداید احتضار
از آیاتی مانند: ﴿ كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴾[۹۸]، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴾[۹۹]، ﴿فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾[۱۰۰] و تعبیر تزهق از ریشه زُهوق بهمعنای خروج چیزی با سختی ﴿فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾[۱۰۱].[۱۰۲] و تعبیر آمدن سکرات مرگ و اشاره به قصد گریز انسان از آن: ﴿وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ﴾[۱۰۳] میتوان به شداید احتضار پی برد. ﴿سَكْرَةُ﴾ بهمعنای مستی و مقصود از سکره مرگ، حالتی است که هنگام جان کندن بر انسان عارض میشود و همانند مستی که نمیداند چه میگوید و با او چه گفته میشود، به خویشتن مشغول و از مردم منقطع میگردد.
تعبیر ﴿بِالْحَقِّ﴾ در آیه اخیر اشاره دارد به اینکه وجود پدیده مرگ بر اساس قضای الهی بوده، در نظام هستی ضروری است. [۱۰۴] در تفسیر این تعبیر آرای دیگری نیز ارائه شده است. [۱۰۵] طبق روایتی از امام صادق(ع) مرگ، برای برخی کافران، از نیش زدن مار و عقرب و بریدن بدنشان با ارّه و قیچی و چرخاندن سنگ آسیاب در چشمانشان سختتراست[۱۰۶].[۱۰۷]
احتضار پایان مهلت پذیرش توبه
انسان تا قبل از زمان احتضار، فرصت توبه دارد؛ ولی با فرارسیدن حالت احتضار و ظاهر شدن علایم قطعی مرگ، دیگر توبه او پذیرفته نشده،[۱۰۸] هیچ سودی برای وی نخواهد داشت: ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۰۹] گفته شده: مراد از گنهکاران ﴿لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ﴾ در این آیه مسلمانانند؛ زیرا در ادامه آیه به عدم پذیرش توبه کافران تصریح شده است. [۱۱۰] در لحظه احتضار، حقایق برای انسان آشکار میشود؛ ولی اثری بر آن مترتّب نمیگردد؛ زیرا نمیتوان ایمان آورد. [۱۱۱] فرعون هنگام گرفتاری در غرقاب نابودی توبه و اظهار ایمان کرد؛ ولی از وی پذیرفته نشد: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۱۲] در برخی روایات وارد شده که توبه حتی در زمان احتضار نیز پذیرفته میشود [۱۱۳] و در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: در زمان احتضار، امکان توبه برای انسان جاهل وجود دارد؛ ولی این راه برای عالم مسدود است[۱۱۴].[۱۱۵]
درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به دنیا
بسیاری از انسانها در زندگی دنیا دچار غفلت بوده، برای هجرت از دنیا آمادگی ندارند؛ به همین دلیل، هنگام رویارویی با مرگ، با استغاثه فراوان درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به دنیا را دارند. قرآن کریم از ابراز چنین تقاضایی چه هنگام فرا رسیدن مرگ بر اثر فرود آمدن عذاب الهی بر اقوامی خاص (ابراهیم / ۱۴، ۴۴) و چه هنگام فرا رسیدن مرگ بهمعنای عام خبر داده است: «حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَرَبِّ ارجِعون * لَعَلّی اَعمَلُ صــلِحـًا فیما تَرَکتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها». (مؤمنون / ۲۳، ۹۹ـ۱۰۰) طبق این آیه، مشرکان همواره به خدا شرک ورزیده، خدا را به آنچه از آن منزه است، وصف میکنند و به اموال و فرزندانی که به آنها داده شده، مغرورند تا زمانی که مرگ یکی از ایشان فرا رسد [۱۱۶] و غفلت و لجاجت را در وی از بین ببرد. در این هنگام، از روی ندامت و حسرت بر کوتاهیهای خویش درخواست میکند که به دنیا بازگردد [۱۱۷] که البته چنین درخواستی پذیرفته نمیشود. در حدیثی از رسولاکرم(ص) درباره این آیه آمده است: هنگامی که مرگ انسان فرا میرسد، هر آنچه گرد آورده و از ادای حق آن خودداری کرده، در برابرش جمع میشوند و در آن هنگام است که میگوید: «رَبِّ ارجِعون.»... [۱۱۸] بر اساس روایت دیگری از آن حضرت، جمله «رَبِّ ارجِعون.».. در آیات ۹۹ـ۱۰۰ مؤمنون / ۲۳ به کافر اختصاص دارد؛ امّا مؤمن هنگامی که ملائکه را میبیند و آنان از وی درباره بازگشت به دنیا میپرسند، دنیا را خانه غمها خوانده، اشتیاق خود را برای رفتن بهسوی خدا اعلام میدارد. [۱۱۹] در عین حال، آیاتی دیگر به درخواست تأخیر اجل از سوی مؤمنان اشاره دارد؛ مانند آیاتی که در آنها به مؤمنانامر شده از یاد خدا غافل نشوند و از آنچه روزیشان شده انفاق کنند؛ زیرا در غیر این صورت، هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، از خداوند میخواهد مرگ او را به تأخیر اندازد تا بتواند از اموال خویش انفاق کند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُلهِکُم اَمولُکُم و لا اَولـدُکُم عَن ذِکرِ اللّهِ...* و اَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ و اَکُن مِنَ الصّــلِحین * و لَنیُؤَخِّرَ اللّهُ نَفسـًا اِذا جاءَ اَجَلُها.»... (منافقون / ۶۳، ۹ـ۱۱) وجه جمع این آیات با روایاتی که بر عدم رغبت مؤمن برای بازگشت به دنیا دلالت میکنند، میتواند این باشد که درخواست تأخیر اجل، مربوط به مؤمنان متوسط و گنهکار، و اشتیاق برای رفتن بهسوی خدا، مربوط به دارندگان درجات عالی ایمان است. در روایتی نیز آمده است که چون جان مؤمن به گلوی وی رسد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده میشود؛ آنگاه میگوید: مرا به دنیا بازگردانید تا خویشان خود را از آنچه میبینم آگاه سازم که به وی گفته میشود راهی بهسوی این کار نیست. [۱۲۰] چنانکه قرآن، شبیه چنین مطلبی را از مؤمنی راستین نقل میکند: «... قالَ یــلَیتَ قَومی یَعلَمون * بِما غَفَرَ لی رَبّی و جَعَلَنی مِنَ المُکرَمین». (یس / ۳۶، ۲۶ـ۲۷).[۱۲۱]
اعتراف ستم گران بر ضد خویشتن
قرآن کریم، از اقرار برخی ستمگران (در لحظه احتضار) به کفر خویش سخن گفته و این اعتراف، حاکی از عمق یقین انسان در آن لحظه به عاقبت خویش است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِبـًا اَو کَذَّبَ بِـایـتِهِ اُولـئِکَ یَنالُهُم نَصیبُهُم مِنَ الکِتـبِ حَتّی اِذا جاءَتهُم رُسُلُنا یَتَوَفَّونَهُم قالوا اَینَ ما کُنتُم تَدعونَ مِن دونِ اللّهِ قالوا ضَلّوا عَنّا و شَهِدوا عَلی اَنفُسِهِم اَنَّهُم کانوا کـفِرین». (اعراف / ۷، ۳۷).[۱۲۲]
اتصال احتضار به عذاب یا آسایش پس از مرگ
احتضار انسانهای مؤمن و موحّد، به بهشت و آسایش در عالم برزخ متّصل میشود: «قیلَ ادخُلِ الجَنَّةَ.».. (یس / ۳۶، ۲۶) [۱۲۳] و احتضار ستمگران و کافران، به جهنّم و عذاب برزخی متصل میگردد؛ چنانکه قوم نوح با غرق شدن، داخل آتش شدند: «مِمّا خَطیــتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا» (نوح / ۷۱، ۲۵) [۱۲۴] و قوم فرعون در آتش برزخی به سر میبرند: «اَلنّارُ یُعرَضونَعَلَیها غُدُوًّاوعَشیـًّا.»... (غافر / ۴۰، ۴۶) [۱۲۵].[۱۲۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ القاموس المحیط، ج۱، ص۵۳۴.
- ↑ جواهرالکلام، ج۴، ص۵؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۴۶۰؛ المصباح، ص۱۴۰.
- ↑ القاموسالمحیط، ج۱، ص۵۳۵؛ اقربالموارد، ج۱، ص۶۶۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۷؛ الکاشف، ج۷، ص۳۳۴ـ۳۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۷۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۷۳.
- ↑ المصباح، ص۱۴۰؛ تاج العروس، ج۶، ص۲۹۱.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج۵، ص۲۱.
- ↑ «و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.
- ↑ «و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) میآورد؛ این همان است که از آن کناره میکردی» سوره ق، آیه ۱۹.
- ↑ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
- ↑ «پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد» سوره واقعه، آیه ۸۳.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۲۵۱ و ج۳، ص۲۰۶.
- ↑ «در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۳۰.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳.
- ↑ «سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی» سوره نازعات، آیه ۱.
- ↑ «و به گیرندگان (جان مؤمنان) به آرامی» سوره نازعات، آیه ۲.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۷۹ـ۱۸۱.
- ↑ «و آنان را آگاه کن که آب را میان آنان (و شتر ماده) بخش کردهاند، هر یک در بهره آب خود حضور یابد» سوره قمر، آیه ۲۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۹۳.
- ↑ «مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.
- ↑ «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
- ↑ «هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.
- ↑ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ «این از آن روست که آنان به کسانی که فرو فرستادههای خداوند را نمیپسندیدند، میگفتند: در برخی کارها از شما فرمان خواهیم برد و خداوند پنهانکاری آنان را میداند» سوره محمد، آیه ۲۶.
- ↑ «پس هنگامی که فرشتگان جانشان را میگیرند در حالی که به چهره و پشتشان میکوبند، حالشان چگونه خواهد بود؟» سوره محمد، آیه ۲۷.
- ↑ «این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم میآورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.
- ↑ «پس آیا این گفتار را سرسری میگیرید؟ و (سپاسگزاری برای) روزی و بهره خود را (از این قرآن) همین قرار دادهاید که (نعمتهای خداوند را) دروغ میشمارید؟ پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۱-۸۷.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ «کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را میگیرند، از در سازگاری وارد میشوند (و میگویند:) ما هیچ کار زشتی نمیکردیم؛ چرا، (میکردید) بیگمان خداوند به آنچه انجام میدادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸.
- ↑ «هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.
- ↑ «در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۵۴۶.
- ↑ «با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش میورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ میرانند و آنان مینگرند» سوره انفال، آیه ۶.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.
- ↑ «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
- ↑ «در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.
- ↑ «و آنان را از روز نزدیک شونده بیم ده، هنگامی که جانها به گلوها میرسد در حالی که اندوهگیناند ، ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.
- ↑ «هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد» سوره قیامه، آیه ۲۶.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۶۶۳؛ المنیر، ج۲۹، ص۲۷۳.
- ↑ مفردات، ص۱۶۶، «ترق»؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳.
- ↑ مفردات، ص۳۶۳، «رقی»؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰.
- ↑ «پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.
- ↑ «چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۷.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج۷، ص۱۲۱.
- ↑ الفرقان، ج۲۷، ص۱۰۹.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟» سوره قیامه، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۷۳.
- ↑ نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۲؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰؛ الدر المنثور، ج۸، ص۳۶۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۷۳.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و بداند که این (هنگام) جدایی است» سوره قیامه، آیه ۲۸.
- ↑ روحالبیان، ج۱۰، ص۲۵۵؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۱.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و ساق در ساق، پیچد» سوره قیامه، آیه ۲۹.
- ↑ لسانالعرب، ج۱۲، ص۳۰۴ـ۳۰۶.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۶۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲.
- ↑ الفرقان، ج۲۹، ص۲۹۰.
- ↑ الدر المنثور، ج۸، ص۳۶۲.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۵۳۰؛ جواهر الکلام، ج۴، ص۶.
- ↑ «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۴۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۷.
- ↑ «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.
- ↑ «کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را میگیرند، از در سازگاری وارد میشوند (و میگویند:) ما هیچ کار زشتی نمیکردیم؛ چرا، (میکردید) بیگمان خداوند به آنچه انجام میدادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ الدر المنثور، ج۳، ص۳۲۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۱۹.
- ↑ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۲۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۸۵.
- ↑ «پس هنگامی که فرشتگان جانشان را میگیرند در حالی که به چهره و پشتشان میکوبند، حالشان چگونه خواهد بود؟» سوره محمد، آیه ۲۷.
- ↑ «و کاش میدیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را میگیرند به چهره و پشت آنان میکوبند و (میگویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه ۵۰.
- ↑ تفسیر ابنعربی، ج۱، ص۴۸۱ و ج۲، ص۵۰۱.
- ↑ لقاء الله، ص۲۰۵ـ۲۰۶.
- ↑ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۹۰.
- ↑ «در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است» سوره یونس، آیه ۶۴.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۲۵.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۶ـ۳۰.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.
- ↑ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ «پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.
- ↑ «و داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
- ↑ مفردات، ص۳۸۴؛ المیزان، ج۹، ص۳۰۸.
- ↑ «و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) میآورد؛ این همان است که از آن کناره میکردی» سوره ق، آیه ۱۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.
- ↑ الکشّاف، ج۴، ص۳۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۶۴.
- ↑ معانی الاخبار، ج۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۴۷.
- ↑ «و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.
- ↑ جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۲.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج۴، ص۱۷۳ـ۱۷۴.
- ↑ «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰-۹۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۶۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج۶، ص۴۶۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۱۹.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۲۰۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۵۲.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۷۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۶.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ خوش منش، ابوالفضل، مقاله «احتضار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.