موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

ابواسحاق ابراهیم بن سیار بن هانی بصری، معروف به نظّام اجدادش از موالی آل زیاد بودند، اما یکی از پدرانش حریّت و آزادگی را به دست آورد.[۱] برخی هم آنان را از موالی بنی حارث بن عباد ضبعی، تیره‌ای از بنی قیس بن ثعلبه به شمار آورده اند[۲] که در بصره زاده شد و رشد یافت و نزد دایی‌اش ابوالهذیل علاف دانش آموخت. او با استاد خود مناظره هم داشته است.[۳] سپس به منظور کسب دانش بیشتر به بغداد سفر کرد و از دانشمندان بغداد کسب علم کرد.[۴]

در نامگذاری ابراهیم به نظّام، گفته شده است که هوادارانش علت آن را زیبایی بیانش در نظم و نثر دانسته‌اند، اما مخالفانش دلیل آن را گویا ساختن چیزی شبیه تسبیح و فروش آن در بازار بصره قلمداد کرده‌اند. همچنین گویند که ابراهیم نظّام در جوانی با گروه‌هایی از قبیل ثنویه، سُمَینه (قومی در هند که دهری و قائل به تناسخ بودند) و فلاسفه ملحد معاشرت و همنشینی داشت و از اینان مطالبی فراگرفت، به گونه‌ای که این آموزه‌ها در آرا و اندیشه‌های او تأثیر گذاشت.[۵]

ابراهیم متکلمی برجسته و تیز هوش و از بزرگان اهل نظر بر مشرب معتزله به شمار می‌‌رفت.[۶] سید مرتضی ضمن ستودن دقت و غوص در معانی و دانش کلامی‌اش، می‌‌گوید که پدرش او را نزد خلیل بن احمد فراهیدی، ادیب و لغوی مشهور برد تا تعلیم دهد. خلیل گفت: باید او را بیازماید و از ابراهیم خواست شیشه‌ای را که در دست استاد بود، توصیف نماید. ابراهیم به تفکیک و با نظر خواستن از استاد، خوبی‌ها و معایب شیشه را بیان کرد. آن گاه خلیل بن احمد از وی خواست درخت خرمایی را که در حیاط خانه بود، وصف کند و او همانند شیشه توصیف کرد. خلیل گفت: فرزندم، من به آموختن از تو محتاج ترم.[۷] روزی نظّام با حسین بن محمد بن عبدالله نجار، از بزرگان جبریه و رئیس فرقه نجاریه در خانه یکی از دوستانش ملاقات و مناظره کرد و در پایان، لگد محکمی به نجار کوبید و بیرونش راند. همین ضربه باعث مرگ نجار شد.[۸] گویند که روزی هارون وی را با حسنیه، کنیز امام صادق(ع) برای مناظره دعوت کرد و ابراهیم در این مناظره مغلوب شد.[۹]

نظّام در فلسفه طبیعی و الهی متبحر بود و به آثار مکتوب فلسفی آشنایی کامل داشت.[۱۰] وی عقاید کلامی ویژه‌ای داشت و فرقه‌ای از معتزله مشهور به نظّامیه پیروان او بودند.[۱۱] این فرقه با گروه‌های دیگر معتزله مناقشات طولانی داشت، از این رو فِرَق دیگر علیه نظّام و پیروانش ردّیه‌های بسیار نوشته و او را به کفر و زندیق بودن متهم نمودند.[۱۲]

ابراهیم نظّام دشمن سرسخت اهل حدیث بود، به همین خاطر آنان در متهم کردن او به عقاید انحرافی نقش اساسی دارند.[۱۳] ذهبی برخی از عقاید او را این گونه می‌‌آورد: خدا قدرت بر ظلم و شر و بیرون آوردن جهنمیان از دوزخ را ندارد. وی دین برهمن‌ها را داشت و منکر نبوت و بعثت بود و آن را پنهان می‌‌کرد،[۱۴] اما عنوان نوشته‌هایش خلاف آن را ثابت می‌‌کند و چنین برمی‌آید که شماری از این آثار را در دفاع از خود نگاشته باشد. همچنین نظّام به شیعه‌گری و رفض متهم شده و گفته‌اند که او اجماع و قیاس را در مسائل شرعی حجت نمی‌دانست و معتقد بود که تنها قول امام معصوم حجت است. با بدگویی و سرزنش بزرگانی از صحابه می‌‌گفت: امامت تنها با نصّ و تعیین رسول خدا(ص) ثابت می‌‌شود و ایشان در چند جا، آشکار و روشن به امامت علی(ع)تصریح کرده است اما عمر به خاطر بیعت با ابوبکر، این امر را پنهان داشت. همچنین آتش زدن خانه حضرت فاطمه(س) و سقط جنین محسن، شک در نبوت پیامبر که نتیجه‌اش شک در دین است، نماز تراویح، نهی از متعه حج و برخی موارد دیگر را از اقدامات نکوهیده و بدعت‌های عمر شمرده و بسیاری از عمل کردهای عثمان را سرزنش کرده است.[۱۵] نظّام درباره اجتهاد صحابه هم عقیده داشت که یا جاهل به حکم بودند که در این صورت اجازه اجتهاد نداشتند و یا عالم به حکم بودند ولی برخلاف شرع و دستورات پیامبر، در پی مذهب‌سازی بودند که این نفاق است. از نظر نظّام مجتهد جاهل به احکام، کافر و منافق نیز فاسق یا کافر و هر دو مخلد در جهنّم هستند.[۱۶]

جاحظ یکی از شاگردان برجسته اوست که حکایات بسیاری از وی نقل کرده است.[۱۷] احمد بن خالط،[۱۸]محمد بن شبیب و زرقان متکلم در شمار شاگردان اویند.[۱۹] نظّام، ادیب و شاعر هم بود و اشعارش دارای بلاغت و الفاظ زیبا و برخوردار از معانی و مفاهیم دقیق کلامی و فلسفی بود.[۲۰]

آثار علمی او عبارت‌اند از: اثبات الرسل، التوحید، التعدیل و التجویز، الرد علی اصحاب الهیولی، الرد علی الدهریه، الرد علی المرجئه، الرد علی اصحاب الاثنین، الرد علی اصناف الملحدین، المعرفه، تقدیر القدر، المحال المخلوق علی المجبره، العدل، الترک المستطیع، التولد، الوعید، الجوابات، النکث، الجزء المعانی علی معمر الطفره، المکامنه، المداخله، العالم الکبیر، العالم الصغیر، الحدث، الانسان المنطق، الحرکات الجواهر و الاعراض العروس، الارزاق، حرکات اهل الجنه، خلق الشییء، الصفات القرآن ماهو و الافاعیل.[۲۱]

وی که شرب خمر هم می‌‌کرده، در حال مستی از بالای بلندی سقوط کرد و در دوره معتصم یا واثق [۲۲] و در خانه حمویه که با طاووس‌هایش شناخته می‌‌شده، درگذشت.[۲۳] تاریخ دقیق مرگ او روشن نیست، از این رو آن را در حدود ۲۳۰ه‍ آورده‌اند [۲۴].[۲۵]

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. الفهرست (الندیم)، ص۲۰۵.
  2. الاکمال، ج۳، ص۳۵۷.
  3. طبقات المعتزله، ص۴۴ و ۵۰.
  4. تاریخ بغداد، ج۶، ص۹۷.
  5. الاعلام،ج۱، ص۴۳.
  6. تاریخ بغداد، ج۶، ص۹۷.
  7. الامالی، ج۱، ص۱۳۲ و ۱۳۴.
  8. الوافی بالوفیات، ج۶، ص۱۵.
  9. الفرق بین الفرق، ص۱۱۳ و ۱۱۴.
  10. الاعلام، ج۱، ص۴۳.
  11. لسان المیزان، ج۱، ص۶۷.
  12. سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۴۱.
  13. الفهرست (الندیم)، ص۲۰۵.
  14. ریحانة الادب، ج۶، ص۱۹۵.
  15. الملل و النحل، ج۱، ص۵۷.
  16. الوافی بالوفیات، ج۶، ص۱۷.
  17. المنتظم، ج۱۱، ص۶۶.
  18. الکنی و الالقاب، ج۳، ص۲۵۳.
  19. التنبیه و الاشراف، ص۳۴۲.
  20. الفهرست (الندیم)، ص۲۰۵.
  21. الفهرست (الندیم)، ص۲۰۵ و ۲۰۶.
  22. سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۴۱.
  23. الفهرست (الندیم)، ص۲۰۵.
  24. الوافی بالوفیات، ج۶، ص۱۸.
  25. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۸۵ - ۸۶.