الم
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
اَلَم در مقابل لذت، دردی که در دنیا و آخرت بر انسان و حیوان وارد میشود. این واژه، عربی و جمع آن آلام به معنای درد [۱] و یا درد شدید است [۲].
الم در اصطلاح متکلمان و فیلسوفان امری است که موجود زنده آن را احساس و در پی آن طبعش از آن گریزان و متنفر میشود [۳].
بحث الم در فلسفه و کلام، دارای پیشینه کُهن میباشد. حکمای یونان باستان سالها پیش از میلاد در چرایی وجود شرور در عالم بحث کردهاند. [۴] زیرا آلام از مصادیق شرورند [۵].
فلاسفه، در ضمن بحث معقولات عشر (کیفیات نفسانی) و شرور و لذات از الم نیز سخن به میان آوردهاند [۶] متکلمان اسلامی نیز در فصل جداگانه ای زیر عنوان الم یا آلام و اعواض بعد از مباحث توحید، عدل و لطف از جهات مختلف درباره الم بحث کردهاند [۷].
اهمیت، ضرورت و جایگاه مبحث آلام در میان سایر مباحث کلامی و الاهیات بالمعنی الاخص از آنجا روشن میگردد، که به نظر برخی فرقههای کلامی، متکلمان و فیلسوفاندین، وجود شرور و آلام در عالم با توحید، عدل، حکمت، علم، قدرت و خیرخواه بودن خداوند نمیسازد، چگونه میشود خدایی با صفات یاد شده وجود داشته باشد و در عین حال شمار فراوانی از انسانها و حیوانات با آلام دست و پنجه نرم کنند؟! [۸]. بحث الم با سایر مباحث کلامی، مانند قاعده حسن و قبح عقلی، قاعده لطف، اصلح، انتصاف، اعواض و... نیز ارتباط دارد [۹] زیرا تقسیم آلام به حَسن و قبیح آن گاه درست است که ذاتی بودن حُسن و قبح امور را پذیرفته باشیم [۱۰] و نیز آلام الهی در صورتی قابل توجیه است و با ساحت کبریایی تناسب دارد که عادلانه، حکیمانه و منصفانه باشد. رابطههای یاد شده بر اهمیت بحث آلام میافزاید.
در پاسخ شبهات کلامیِ ناشی از وجود آلام، ابتدا به تبیین چیستی و حقیقت الم پرداخته شده است، برخی از فیلسوفان، الم را امر وجودی میدانند و وجودی بودن آن را بدیهی و وجدانی و بینیاز از دلیل دانستهاند [۱۱].
برخی دیگر اگر چه الم را امر وجودی میدانند، ولی وجودی بودن آن را بدیهی ندانستهاند، بلکه دلیل اقامه کردهاند و آن این که الم نوعی از ادراک است و ادراکامر وجودی است.
عده ای دیگر به کلی منکر وجودی بودن الم شده و آن را امر عدمی میدانند. این گروه میگویند: اگر چه الم نوعی از ادراک است، اما ادراک امر منافی است، از آنجا که وجود هر چیزی عین ماهیت آن چیز است و نیز علم به هر شیء عین معلوم بالذات میباشد، پس الم امر عدمی است [۱۲].
اگر الم امری وجودی باشد تقابلش با لذت تقابل تضاد خواهد بود و اگر عدمی باشد تقابل بین آن دو، از قبیل تقابل عدم و ملکه خواهد بود؛ زیرا لذت امر وجودی است [۱۳].
کسانی که الم را از کیفیات نفسانی و از سنخ ادراک میدانند آن را به حسی، خیالی و عقلی تقسیم کردهاند [۱۴].
الم گاهی از جانب خداست، گاهی از جانب انسان و گاهی از طرف حیوان [۱۵].
بر اساس شواهد دینی، تاریخی و حسی، آلام الهی تنها شامل حال کافران، گنهکاران و مکلفان نمیشود، بلکه دامنگیر مؤمنان، دیوانگان، اطفال و حیوانات نیز میشود ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۱۶]، ﴿يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ﴾[۱۷].[۱۸]. بنابراین آلام الهی به ابتدائی و استحقاقی تقسیم میشود. آلام اُخروی استحقاقی است؛ زیرا در آنجا تکلیف نیست. اگر تکلیف نبود لطف و دادن عوض معنا ندارد، تا آلام ابتدایی معنا پیدا کند [۱۹].
متکلمان، در چرایی و حُسن و قبح آلام دنیوی اختلاف دارند [۲۰].
ثنویه کسانی که به دو خالق و خدای نور و ظلمت اعتقاد دارند و مجوس پیروان زرتشت همه آلام را از هر فاعلی که صادر بشود زشت میدانند و به همین جهت میگویند خدای آلام و شرور غیر از خدای لذات وخیرات است [۲۱].
به جز ثنویها و مجوسیها گروههای کلامی دیگر، برخی از آلام را حَسَن و برخی دیگر را قبیح میدانند، اما در دلیل یا دلایل خوب و بد بودن آن اختلاف دارند.
تناسخیه که معاد و آخرت را قبول ندارندو بکریه پیروان بکر بن زیاد، معاصر واصل بن عطا ـ میگویند: تنها دلیل نیکو بودن آلام، استحقاق است. به عقیده آنان اگر مُولَم و درد کشیده سزاوار درد و رنج بوده است، درد و رنج او خوب است، در غیر این صورت بد است [۲۲].
تناسخی و بکری، اگر چه در وجه حُسن و قُبح آلام مکلفان اتفاق نظر دارند، ولی در توجیه نیکو بودن اطفال، حیوانات و به طور کلی هر کسی که استحقاق اَلَم در حق آنها معنا نداشته باشد با هم اختلاف دارند.
تناسخیه آلام اطفال و غیر مکلفان و حیوانات را بر اساس تناسخ توجیه میکند و میگوید: ارواح بچههای غیر بالغ و حیوانات بلا دیده و اذیت شده پیش از این که در ابدان و قالبهای فعلی منتقل بشوند، در بدنهای دیگر مستحق آن بودهاند، ولی به دلایلی درد و عذاب را در قالبهای فعلی احساس میکنند.
بکری، توجیه تناسخی را نپذیرفته و میگوید: اطفال و حیوانات احساس درد نمیکنند! [۲۳].
هر چند تناسخی و بکری به زعم خـودشان، آلام اطفال و حیوانات را توجیه کردهاند، اما آلام معصـومان(ع) و هر کسی که استحقاق آن را ندارد غیر از اطفال و حیوانات به عقیده اینها چه دلیل میتواند داشته باشد؟
اشاعره میگویند: اگر الم ابتدایی از جانب خداوند باشد زیباست و اگر از جانب غیر خدا باشد زشت؛ زیرا همه چیز از جمله انسان و حیوان، ملک خدا و متعلق به اوست و تصرف در مِلک خود به هر صورت که باشد از ناحیه مالک الهی جایز و شایسته است.هر چه آن خسرو کند شیربن بود. بنابراین، آلام ابتدایی خداوند بدون دادن عِوض به مولَم ظلم نیست وبیهوده و نکوهیده نیز نخواهد بود، چون کارهای خداوند دارای غرض و هدف نیست، حُسن و قبح هم شرعی است، نه عقلی و نیز انسان استحقاق پیدا نمیکند و لطف هم بر خدا واجب نیست [۲۴].
با توجه به این که حُسن و قبح عقلی است، نه شرعی و افعال الهی دارای غایت و هدف بوده لطف بر خدا نیز واجب است و... [۲۵]. دیدگاه اشاعره دور از صواب است.
عدلیه امامیه و معتزله وجه حُسن و قبح آلام را در استحقاق و عدم آن منحصر نکرده و فاعل آلام را نیز مِلاک زیبایی و زشتی آن ندانسته و وجوه دیگری بیان میکنند.از دیدگاه ایشان، آلام مذموم، تنها از فاعل انسانی صادر میشود، ولی آلام پسندیده هم از فاعل الهی و هم از فاعل انسانی سر میزند.
آلامی که از انسان صادر میشود در صورتی نیکوست که:
- مولَم مستحق و سزاوار آن باشد.
- با ایجاد الم از زیان بزرگتر از آنکه متوجه درد دیده است، جلوگیری شود،
- در مقابل آلام، چند برابر عوض به مولَم بدهد که اگر مخیر بشود، تحمل آلام را به خاطر رسیدن به عوض مورد نظر برگزیند،
- در مقام دفاع از جان خود باشد،
- به اجازه و دستور خدا باشد، مثل سر بریدن حیوان قربانی.
اگر آلام انسانی به انگیزههای بالا نباشد، زشت خواهد بود.
وجوه یاد شده اگر احتمالی و غیر یقینی هم باشد در حُسن آلام کفایت میکند [۲۶].
آلام الهی اگر اخروی باشد وجه حسن آن جز استحقاق، چیزی دیگری نخواهد بود؛ زیرا لطف در آنجا معنا ندارد.اگر دنیوی باشد یا استحقاقی است، مانند آلام گنهکاران، یا ابتدائی نظیر آلام اطفال، مجانین، اولیاء اللّه و معصومان(ع).
اگر استحقاقی باشد دلیل خوب بودن آن، همان استحقاق است و عوض ندارد، اعواض اگر ابتدایی باشد در وجه حُسن آن اختلاف است.
عباد بن سلیمان[۲۷] عِبرتِ (= لطف) تنها را دلیل نیکو بودن میداند. اگر مولَم غیر مکلف باشد برای مکلفان مایه عبرت است. اگر مکلف غیر مستحق باشد، برای خود او و دیگران درس عبرت است.بنابراین به عقیده وی اگر آلام ابتدایی خداوند سبب عبرت نباشد، قبیح خواهد بود، هر چند عوض داشته باشد.
ابوعلی جبائی [۲۸] میگوید: وجه حُسن آلام ابتدایی خداوند دادن عوض در مقابل آن است، اگر چه جنبه عبرتگیری نداشته باشد [۲۹].
امامیه، ابوهاشم جبائی [۳۰] و قاضی عبدالجبار [۳۱] عبرت (لطف و مصلحت) و عوض چند برابر را با هم دلیل حُسن آلام ابتدایی خداوند میدانند و میگویند: هر کدام به تنهایی نمیتواند دلیل حُسن باشد زیرا عوض را خدا میتواند بدون ایجاد درد عطا نماید. و لطف بدون عوض ممکن است موجب ظلم شود. لطف بودن، آلام را از عبث بودن و عوض مضاعف آن را از ظلم بودن بیرون میکند [۳۲].[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ العین، ص۵۱، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲
- ↑ مفردات، ص۲۱
- ↑ الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص۸۳، گوهر مراد، ص۶۱۵، شرح الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۳۳۷
- ↑ الحکمة المتعالیه، پاورقی، ج۷، ص۶۸
- ↑ الاهیات شفاء، ص۴۱۵
- ↑ شرح الاشارات، ج۳، ص۳۳۷، الاهیات شفا، ج۱، ص۴۱۴ـ ۴۱۵، الحکمة المتعالیه، ج۴، ص۱۱۷ـ ۱۳۲ و ج۷، ص۵۹ـ ۶۸
- ↑ اوائل المقالات، ص۱۰۸، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۱۱، اصول الدین بغدادی، ص۲۴۰
- ↑ عقل و اعتقاد دینی، ص۱۷۸ـ ۱۷۹، شرح الأُصول الخمسه، ص۴۸۳، الاهیات شفاء،۴۱۴ـ ۴۲۲
- ↑ کشف المراد، ص۳۲۹، المطالب العالیه من العلم الالهی، ج۴، ص۴۲۲
- ↑ المطالب العالیه، ج ۴، ص۴۲۲
- ↑ الحکمة المتعالیه، ج۷، ص۶۳ پاورقی
- ↑ الحکمة المتعالیه، ج۷، ص۶۲ـ ۶۶، نهایة الحکمه، ص۱۲۵
- ↑ نهایة الحکمه، ص۱۲۵
- ↑ کشف المراد، ص۲۵۱، گوهر مراد، ص۶۱۴، شرح الاشارات و تنبیهات، ج۳، ص۳۵۰
- ↑ شرح جمل العلم والعمل، ص۱۱۱، نهج الحق وکشف الصدق، ص۱۳۷، قواعد المرام، ص۱۱۹
- ↑ «و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
- ↑ «هر کس را بخواهد عذاب میکند و هر کس را بخواهد میبخشاید و به سوی او بازگردانیده خواهید شد» سوره عنکبوت، آیه ۲۱.
- ↑ توحید صدوق، ص۴۰۰ـ ۴۰۵، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۰۷
- ↑ توحید صدوق، ص۴۰۰ـ ۴۰۵، تقریب المعارف، ص۸۹، شرح جمل العلم والعمل، ص۱۱۳
- ↑ الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص۸۳، شرح مواقف، ج۶، ص۱۳۴، گوهر مراد، ص۶۱۴
- ↑ الاهیات شفا، ص۴۱۵، من تراث المعتزلة فی التوحید، ص۶۳۲
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۸۲، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ص۳۴۰
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۸۳، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص۸۷ـ ۸۸، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ج۱، ص۳۱۷
- ↑ اصول الدین، ص۲۴۰ـ ۲۴۱، تمهید الاوائل وتلخیص الاوائل، ص۳۸۲ـ ۳۸۵، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۴۱۰، المسامرة بشرح المسایرة فی علم الکلام، المواقف فی علم الکلام، ص۳۳۰ـ ۳۳۱، شرح مقاصد، ج۴، ص۲۸۲، ۲۹۴، ۲۹۶، ۳۲۱ و ۳۲۹
- ↑ کشف المراد، ص۳۰۲، ۳۰۵ ۳۰۶ و ۳۲۴
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۱۵ـ ۲۱۷، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص۸۳ـ ۸۴، شرح الاصول الخمسه، ص۴۸۳ـ ۴۸۴، المغنی، ج۱۳، ص۳۳۱ـ ۳۶۵
- ↑ طبقات المعتزله، ص۷۷
- ↑ طبقات المعتزله، ص۸۰
- ↑ المغنی، ج۱۳، ص۳۳۱ـ ۳۶۵، شرح الاصول الخمسه، ص۴۸۳ـ ۴۸۴
- ↑ طبقات المعتزله، ص۹۴
- ↑ طبقات المعتزله، ص۱۱۲
- ↑ اوائل المقالات، ص۱۲۹، شرح جمل العلم و العمل، ص۱۱۱، کشف المراد، ص۳۳۰، ملل ونحل، ج۱، ص۶۵
- ↑ فصیحی، محمد حسین، مقاله «الم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۶۶-۶۹.