موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

بحر السقا[۱]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی ذکر شده است:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَحْرٍ اَلسَّقَّاءِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا بَحْرُ حُسْنُ اَلْخُلُقِ يُسْرٌ ثُمَّ قَالَ أَ لاَ أُخْبِرُكَ بِحَدِيثٍ مَا هُوَ فِي يَدَيْ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ بَيْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ فِي اَلْمَسْجِدِ إِذْ جَاءَتْ جَارِيَةٌ لِبَعْضِ اَلْأَنْصَارِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَأَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِهِ فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ تَقُلْ شَيْئاً وَ لَمْ يَقُلْ لَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَيْئاً حَتَّى فَعَلَتْ ذَلِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ فِي اَلرَّابِعَةِ وَ هِيَ خَلْفَهُ فَأَخَذَتْ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ ثُمَّ رَجَعَتْ فَقَالَ لَهَا اَلنَّاسُ فَعَلَ اَللَّهُ بِكِ وَ فَعَلَ حَبَسْتِ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ لاَ تَقُولِينَ لَهُ شَيْئاً وَ لاَ هُوَ يَقُولُ لَكِ شَيْئاً مَا كَانَتْ حَاجَتُكِ إِلَيْهِ قَالَتْ إِنَّ لَنَا مَرِيضاً فَأَرْسَلَنِي أَهْلِي لآِخُذَ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ لِيَسْتَشْفِيَ بِهَا فَلَمَّا أَرَدْتُ أَخْذَهَا رَآنِي فَقَامَ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْهُ أَنْ آخُذَهَا وَ هُوَ يَرَانِي وَ أَكْرَهُ أَنْ أَسْتَأْمِرَهُ فِي أَخْذِهَا فَأَخَذْتُهَا»[۲].[۳]

شرح حال راوی

در ضبط نام راوی در کتاب‌های شیعه و سنّی اختلاف است: در کتاب‌های شیعه با عنوان «کثیر»[۴] ثبت شده[۵] و در کتاب‌های اهل سنت به صورت کنیز[۶][۷].

محدث نوری ضبط کنیز را ترجیح می‌دهد، چون اهل سنت در این امور اضبط هستند[۸].

لقب راوی را «السقا» و کنیه وی را بعضی «ابوالفضل»[۹] و برخی «ابوعبدالله» ذکر کردند[۱۰].

به سقا لقب یافته؛ زیرا در بیابان‌های خشک به ویژه در عرفات و مواقعی که حجاج استراحت می‌کردند، به آنها آب می‌داد[۱۱].

بحر بن کثیر (کنیز) از اهالی بصره[۱۲] و منتسب به باهلة بن أعصر است، از این‌رو وی را «الباهلی»[۱۳] یا مولی باهله[۱۴] خوانده‌اند.

در کتاب‌های رجالیان قدمای شیعه، تنها در رجال البرقی و رجال طوسی از وی نام برده شده و در رجال الکشی، رجال النجاشی و الفهرستشیخ طوسی از وی یاد نشده است؛ شاید چون وی کتاب و اثر علمی نداشته است؛ ولی رجالیان سنّی به شرح حال وی پرداختند و در کتاب‌های رجالی قدیم و پس از آنها شرح حال وی آمده است.

یادآوری: از راوی، تنها دو روایت در کتاب‌های حدیثی شیعه نقل شده است:

  1. روایت مورد بحث.
  2. روایتی که شیخ صدوق) در من لا یحضره الفقیه نقل کرده است[۱۵]. نقل کرده است.[۱۶]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت بحر بن کنیز گزارشی نرسیده است؛ ولی تاریخ وفاتش را سال ۱۶۰ هجری قمری و در زمان خلافت مهدی عباسی ذکر کرده‌اند[۱۷].

برقی و شیخ طوسی از وی در اصحاب امام صادق(ع) نام برده‌اند[۱۸].

آیت‌الله بروجردی او را در طبقه پنجم راویان ذکر می‌کند[۱۹].[۲۰]

استادان و شاگردان راوی

بحر بن کنیز از افراد مختلفی روایت کرده است؛ مانند الحسن البصری، عبدالعزیز بن أبی بکره، عثمان بن ساج، عمرو بن دینار، عمران القصیر، قتاده، الزهری، الحارث بن منصور الواسطی، الحارث بن مسلم المروروذی و علی بن الجعد[۲۱] که از استادان حدیثی وی به شمار می‌روند.

کسانی نظیر سفیان الثوری، سفیان بن عیینه، مسلم بن إبراهیم، مهران بن أبی عمر الرازی و یزید بن هارون[۲۲] نیز از وی روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی بحر بن کنیز به شمار می‌روند.[۲۳]

مذهب راوی

ذکر نام بحر بن کثیر در صحابه امام صادق(ع) از سوی برقی[۲۴] گویای شیعه بودن ایشان است و تضعیف بحر بن کثیر (کنیز) به دست رجالیان اهل سنت می‌تواند دلیلی دیگر بر صحت شیعی بودن ایشان باشد[۲۵].

علامه مامقانی ذکر نام راوی در رجال شیخ طوسی[۲۶] را دلیل بر امامی بودن وی دانسته است[۲۷] که به نظر ما ناتمام است؛ زیرا موضوع رجال شیخ، اعمّ از راویان امامی و غیر امامی است.[۲۸]

جایگاه حدیثی راوی

برخی از رجالیان، به استناد طریق شیخ صدوق به بحر بن کثیر (کنیز) در مشیخه من لا یحضره الفقیه[۲۹]، وی را از راویان ممدوح به شمار آوردند، به دلیل روایت حماد بن عیسی[۳۰] به واسطه حریز بن عبدالله از بحر بن کثیر و اعتماد شیخ صدوق به روایات بحر السقا[۳۱]. برخی هم او را از راویانی دانسته‌اند که دارای اصول معتمد بوده‌اند[۳۲].

در پذیرش هر دو نظر اشکال است؛ زیرا اولاً سبب اعتماد صدوق به احادیث یک راوی، وثاقت یا حسن حال وی نبوده، بلکه به جهت قوت متن روایت است و ثانیاً اگر بحر بن کثیر دارای اصل و کتاب بود، حتماً در الفهرست نجاشی و شیخ طوسی عنوان می‌‌شد، پس عدم ذکر نام وی در این دو کتاب، دلیل است که وی دارای اثر علمی نبوده است. بلی! احتمال دارد که وی از صاحبان کتاب و اصول بوده؛ لکن به دست نجاشی و شیخ طوسی نرسیده باشد و از آن اطلاع نداشته باشند؛ اما به قرینه روایت بی‌واسطه أبان بن عثمان که از اصحاب اجماع بوده [۳۳] و به قرینه روایت با واسطه حماد بن عیسی که وی نیز از اصحاب اجماع است، وثاقت وی ثابت می‌شود.

محدث نوری بعد از یادآوری طریق شیخ صدوق به بحر السقا نوشته است: "السند صحيح[۳۴] بما مرّ من وثاقة إبراهيم، والباقي من الأجلّاء؛ وأما بحر السقاء فغير مذكور إلا في أصحاب الصادق(ع) من رجال الشيخ، وقد مرّ ويأتي استظهار كون من يذكر فيه من الأربعة آلاف الذين ذكرهم ابن عقدة في رجال الصادق(ع) ووثقهم؛ ويشير إلى وثاقته أيضاً رواية حمّاد عنه ولو بالواسطة ورواية حريز الذي عدّ كلّ كتبه من الأصول، وعدّ كتابه من الكتب المعتمدة... مع إنّا في غني عن ذكر الامارات بعد وجود حمّاد بن عيسى في الطريق وهو من أصحاب الإجماع، فلا حاجة إلى النظر في حال الذين بعده"[۳۵].

ولی رجالیان سنّی، بحر بن کنیز را به شدت تضعیف کرده و با عباراتی همچون "هو متروك لا يحتج به"[۳۶]، "هو ضعيف"[۳۷]، "ضعيف في الرواية"[۳۸]، "لا يحتج بروايته"[۳۹]، "مجمع على تركه"[۴۰]، کذاب[۴۱]، "ضعّفوه جداً"[۴۲]، "ما كتبت عنه إلا حديثاً واحداً"[۴۳]، "اتّفقوا على تركه"[۴۴]، "تركوه"[۴۵]، "ليس عندهم بقوي"[۴۶]، "متروك الحديث"[۴۷]، "كان لا شيئاً"[۴۸]، "لا يكتب حديثه"[۴۹]، "كان ممّن فحش خطؤه وكثر وهمه حتى استحق الترك"[۵۰]، "كل الناس أحب إلي منه"[۵۱]، "لا ينبغي أن يروي عنه"[۵۲]، "لا بأس به"[۵۳]، "تروي عنه مناكير"[۵۴]، "ساقط"[۵۵] و "أنه مجهول"[۵۶] از وی یاد کرده‌اند.[۵۷]

منابع

پانویس

  1. السقا: بفتح أوله و القاف المشددة تلیها ألف ممدودة. (توضیح المشتبه، ج۵، ص۱۱۳) ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۰؛ رجال الطوسی، ص۱۷۲، ش۲۰۱۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۶۲، ش۶۶۰؛ ج۵، ص۳۵۶؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۱۵؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۲۲، ش۷۳؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۹۴؛ منتهی المقال فی احوال الرجال، ج۲، ص۱۲۴، ش۴۲۵؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۱۲، ش۳۳۳۹؛ خاتمة المستدرک، ج۷، ص۱۸۱، ش۲۶۷؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۴۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۶، ش۲۰۳۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۶۹، ش۱۶۲۹، ش۱۶۳۰؛ الفائق فی رواة و اصحاب الإمام الصادق(ع)، ج۱، ص۲۱۴. ب. منابع سنّی: الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۴؛ تاریخ ابن معین، ج۲، ص۲۴۴، ش۴۵۶۲؛ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۲۸، ش۱۹۲۷؛ الضعفاء والمتروکین، ص۱۶۰، ش۸۲؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۱۵۴، ش۱۹۵؛ المجروحین، ج۱، ص۱۹۲؛ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۵۰، ش۲۸۷؛ اکمال الکمال، ج۷، ص۱۶۲؛ الموضوعات (ابن جوزی)، ج۱، ص۱۶۷؛ تهذیب الکمال، ج۴، ص۱۲، ش۶۳۹؛ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ج۱، ص۲۶۳، ش۵۳۷؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۵۲، ش۸۴۹؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۹۸، ش۱۱۲۷؛ الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۵۱؛ إکمال تهذیب الکمال، ج۲، ص۳۵۰، ش۶۷۵؛ توضیح المشتبه، ج۵، ص۱۱۳، ج۷، ص۲۹۸؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۶۶، ش۷۷۳؛ لسان المیزان، ج۷، ص۱۸۲، ش۲۴۰۱؛ خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۴۶.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۳۷۵ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۱۰۲، ح۱۵.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 427-428.
  4. بالثاء المثلثة.
  5. و ما کان فیه عن بحر السقاء فقد رؤیته عن أبی، عن سعد بن عبدالله، عن إبراهیم بن مهزیار، عن أخیه علی، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن بحر السقاء و هو بحر بن کثیر. (مشیخة الفقیه، ج۴، ص۴۷۰؛ نیز ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۲، ش۲۰۱۲).
  6. بفتح الکاف و کسر النون و آخره زاء.
  7. ر.ک: اکمال الکمال، ج۷، ص۱۶۲؛ عمدة القاری، ج۱۹، ص۲۸۴؛ مقدمة فتح الباری، ص۲۱۱.
  8. ثم إن الموجود من نسخ الفقیه و المنقول عنه: کثیر بالثاء المثلثة، وقد عرفت المضبوط عندهم (یعنی عند أهل السنة) و الظاهر أنهم أضبط فی أمثال هذه المقامات. (خاتمة مستدرک الوسائل، ج۴، ص۱۷۹).
  9. الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۴.
  10. معرفة علوم الحدیث (حاکم نیشابوری)، ص۲۰۱.
  11. ر.ک: المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۵۲، ش۸۴۹؛ إکمال تهذیب الکمال، ج۲، ص۳۵۰، ش۶۷۵.
  12. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۲، ش۲۰۱۲ و اکمال الکمال، ابن ماکولا، ج۷، ص۱۶۲.
  13. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۴. الباهلی: بفتح الباء المنقوطة بواحدة و کسر الهاء و اللام، هذه النسبة الی باهلة و هی باهلة بن أعصر و کان العرب یستنکفون من الانتساب إلی باهلة کأنها لیست فیما بینهم من الأشراف. (الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۷۰، ش۳۶۶) برای مطالعه بیشتر، ر.ک: الاعلام (زرکلی)، ج۲، ص۴۲ و جمهرة أنساب العرب، ص۲۴۴.
  14. ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۲۴، ص۳۱۷.
  15. «و روی بحر السقاء عن أبی عبدالله(ع) قال: إن من روح الله - عز وجل - ثلاثة: التهجد باللیل و إفطار الصائم و لقاء الإخوان». (من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۴۷۲، ح۱۳۶۱). یادآوری: این حدیث را شیخ طوسی با این سند نقل کرده است: «حدثنا أبو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، قال: أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن الحسن بن الولید، عن أبیه محمد بن الحسن، عن محمد بن الحسن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن أبان بن عثمان، عن بحر السقاء، قال: سمعت أبا عبدالله جعفر بن محمد(ع) یقول: إن من روح الله (تعالی) ثلاثة: التهجد باللیل، و إفطار الصائم، ولقاء الإخوان». (الأمالی (الطوسی)، ص۱۷۲، م۶، ح۲۶۱).
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 428-430.
  17. بحر بن کنیز السقاء الباهلی توفی فی سنة ستین و مائة فی خلافة المهدی. (الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۴).
  18. ر.ک: رجال البرقی، ص۴۰؛ رجال الطوسی، ص۱۷۲، ش۲۰۱۲.
  19. ر.ک: طبقات رجال الکافی، ص۷۷.
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 430-431.
  21. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۴، ص۱۲، ش۶۳۹؛ إکمال الکمال، ج۷، ص۱۶۲.
  22. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۴، ص۱۲، ش۶۳۹.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 431.
  24. ر.ک: رجال البرقی، ص۴۰.
  25. در جایگاه حدیثی اشاره خواهد شد.
  26. رجال الطوسی، ص۱۷۲، ش۲۰۱۲.
  27. و ظاهره کونه إماما. (تنقیح المقال، ج۱۲، ص۲۹، ضمن ش۲۸۷۸).
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 431-432.
  29. و ما کان فیه عن بحر السقاء فقد رؤیته عن أبی، عن سعد بن عبد الله، عن إبراهیم بن مهزیار، عن أخیه علی، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن بحر السقاء و هو بحر بن کثیر. (مشیخة الفقیه، ج۴، ص۴۷۰).
  30. حماد بن عیسی الجهنی از اصحاب اجماع است. (ر.ک: رجال الکشی، ص۳۷۵، ش۷۰۵).
  31. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۹۴.
  32. ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۶، ش۲۰۳۰.
  33. ر.ک: رجال الکشّی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵.
  34. مقصود از سند، این است: و إلی بحر السقاء: أبوه، عن سعد بن عبدالله، عن إبراهیم ابن مهزیار، عن أخیه علی، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن بحر السقاء و هو بحر بن کثیر. (خاتمة مستدرک الوسائل، ج۴، ص۱۷۸، ش۴۵).
  35. خاتمة مستدرک الوسائل، ج۴، ص۱۷۸، ش۴۵.
  36. تلخیص الحبیر (ابن حجر)، ج۲، ص۲۵.
  37. الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۱۸، ش۱۶۵۵.
  38. شعب الایمان، ج۳، ص۲۲، ذیل ح۲۷۵۵.
  39. نصب الرایه، ص۱۰۴.
  40. کنز العمال، ج۹، ص۸۳، ذیل ح۲۵۰۷۳.
  41. تذکرة الموضوعات، ص۱۲.
  42. خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۴۶.
  43. خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۴۶.
  44. فیض القدیر، ج۲، ص۵۴۳، ذیل ح۲۲۱۴.
  45. فیض القدیر، ج۳، ص۶۴۹، ذیل ح۴۰۷۱.
  46. التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۲۸، ش۱۹۲۷.
  47. الضعفاء والمتروکین، ص۱۶۰، ش۸۲.
  48. الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۱۸، ش۱۶۵۵.
  49. الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۱۸، ش۱۶۵۵.
  50. المجروحین (ابن حبان)، ج۱، ص۱۹۲.
  51. الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۵۰، ش۲۸۷.
  52. الموضوعات (ابن جوزی)، ج۱، ص۱۶۷.
  53. إکمال تهذیب الکمال، ج۲، ص۳۵۰، ش۶۷۵.
  54. إکمال تهذیب الکمال، ج۲، ص۳۵۰، ش۶۷۵.
  55. الضعفاء والمتروکین، ص۱۶۰، ش۸۲.
  56. تنزیه الشریعة المرفوعه، ج۱، ص۲۰۲، ذیل ش۶۰.
  57. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 432-434.