براء بن مالک در تاریخ اسلامی

مقدمه

براء بن مالک بن نضر بن ضمضم بن عدی بن نجار[۱] یکی از صحابه[۲]، فضلا و یکی از اشخاص نیک[۳] و سلحشوران صدر اسلام است[۴]. بعضی منابع، او را برادر تنی[۵] و بعضی منابع، برادر ناتنی[۶] انس بن مالک، صحابی و خادم رسول خدا (ص) معرفی کرده‌اند[۷].

براء بن مالک از جمله صحابه‌ای بود که در سال ششم هجرت در بیعت شجره (بیعت رضوان) با پیامبر (ص) پیمان بست و از اصحاب شجره بود[۸]. او از خواص اصحاب امیر المؤمنین (ع) و بنا به روایتی از نخستین کسانی بود که به امیرالمؤمنین علی (ع) گرایش یافت[۹].

فضل بن شاذان ده تن از سابقین را یاد می‌کند که براء بن مالک در زمره این ده تن آورده شده است[۱۰] و گرایش او به علی (ع) قبل از خلافت ایشان بوده است[۱۱]. با وجود این روایات، برخی محققان گفته‌اند به احتمال بسیار، نام وی در نگارش با براء بن عازب خلط شده است[۱۲].

در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) که با اندکی تفاوت در عبارات، در تمام منابع نقل شده است، آن حضرت به منزلت و مقام این صحابی خود نزد خداوند، به رغم فقر و سادگی او اشاره کرده[۱۳] و در ضمن حدیثی فرموده‌اند: "چه بسا شخصی ژولیده موی و خاکی (کنایه از پاکدلی) که کسی به او توجه نمی‌کند؛ اما هرگاه به خدا قسم یاد کند، دعای او برآورده شود که از این افراد براء بن مالک است"[۱۴].

از امتیازات دیگر براء، صدای بسیار خوش و علاقه بسیار او به اشعار عربی و آواز خوانی است که موجب همراهی او با پیامبر (ص) در بعضی از سفرهای ایشان شد. براء در بعضی از سفرها برای پیامبر (ص) اشعار حماسی می‌خواند و به دلیل صدا و آواز بسیار خوش او، پیامبر (ص) به او فرمود: "هنگامی که به زنان نزدیک می‌شوی صدای خود را آهسته کن؛ زیرا دوست ندارم زنان صدای تو را بشنوند"[۱۵].

روزی انس بن مالک نزد براء آمد و او در حالی که به پشت خوابیده بود و یک پای خود را بر پای دیگر نهاده بود، آواز می‌خواند. انس می‌گوید: من او را از این کار نهی کردم و به او گفتم: ای برادر! آیا شعر می‌خوانی در حالی که خداوند، قرآن را که بهتر از آن است، قرار داده است! در این هنگام، برادرم گفت: "آیا می‌ترسی که من به این حال در محل خوابم بمیرم؟ در حالی که من در میدان جنگ می‌میرم و به تنهایی صد نفر از کار را می‌کشم"[۱۶].

از فضائل دیگر براء بن مالک، شجاعت او در جنگ‌هاست. به طوری که در همه منابع، شرح دلیری و شجاعت او در جنگ‌ها آمده است و او را جزء پهلوانان بسیار قوی به شمار آورده‌اند[۱۷] و اسب سواری و تاخت و تاز جنگی او مثل شده است[۱۸].

شجاعت او تا بدانجا بود که خلیفه دوم، عمر، درباره او گفته است: براء را بر هیچ سپاهی از مسلمانان نمی‌گمارند مگر این که ایشان را به هلاکت می‌اندازد و حتی برای سرلشکران خود می‌نوشت که هیچ گاه او را امیر و فرمانده دسته‌ای از قشون نکنید؛ زیرا در اثر پیش روی زیاد و بی احتیاطی در میدان جنگ، لشکر را به هلاکت می‌اندازد[۱۹].

درباره شرکت او در جنگ‌ها از جنگ احد و خندق و سایر غزوات رسول خدا (ص) نام برده شده و این مطلب در بیشتر منابع ذکر شده است[۲۰] ولی در بعضی منابع آمده که او در همه جنگ‌ها به جز غزوه بدر شرکت داشته است[۲۱].

آنچه بیشتر مایه شهرت او شده شرکت وی در پیکارهای بعد از پیامبر (ص) است؛ به ویژه در جنگ‌های یمامه و فتح شوشتر که موجب پیروزی سپاه مسلمانان شد[۲۲][۲۳]

براء و جنگ یمامه

براء بن مالک در ایام رده و جنگ‌های پس از وفات پیامبر (ص) شرکت فعال داشت و در این جنگ‌ها جزء فرماندهان سپاه بود. در سال دوازده هجری در جنگ یمامه به فرماندهی خالد بن ولید که به دفع مسیلمه کذاب انجامید، از پیشگامان سپاه اسلام بود و در پیروزی مسلمانان نقش اساسی ایفا کرد. در جنگ با مسیلمه کذاب که دعوی پیامبری کرده بود، لشکر مسیلمه به باغی که به حدیقة الرحمان موسوم بود، پناهنده شدند و مسلمین در بیرون باغ نمی‌توانستند کاری انجام دهند و جنگ به قدری سخت شد که در اسلام جنگی به آن سختی پیش نیامده بود. قبیله بنی حنیفه غلاف شمشیرهایشان را شکسته و از مسلمانان ۲۲۰۰ نفر را کشتند و بیشتر باقیمانده‌ها را مجروح کردند. در این جنگ زید بن خطاب، پرچمدار سپاه، کشته شد و مسلمانان شکست خوردند. در این وضعیت، براء بن مالک وارد میدان شد.

او گفت: ای گروه مسلمین، من براء بن مالک هستم. با من همراه باشید. عده‌ای از مردم به او وفادار ماندند و همراه او با کفار جنگیدند تا اینکه براء به آنها گفت: "مرا در باغ به نزد آنها بیندازید". در این هنگام براء خود را به داخل باغ انداخت و در حال مبارزه به طرف دروازه رفت، خود را به در رسانید و پشتوانه در را شکست تا مسلمین توانستند وارد باغ شوند[۲۴].

در این جنگ، براء زخم‌های بی‌شماری برداشت تا جایی که نوشته‌اند بیشتر از هشتاد زخم تیر و شمشیر بر او وارد شده بود که رئیس سپاه، خالد بن ولید، مجبور شد حدود یک ماه در آن سرزمین اقامت کند تا زخم‌های او بهبود یابد[۲۵][۲۶]

براء در فتح شوشتر

در سال هفده هجری خلیفه دوم پس از فتح بصره و در پی برکناری مغیرة بن شعبه از حکومت بصره و انتصاب ابوموسی اشعری، براء بن مالک و برادرش، انس را همراه والی جدید به بصره فرستاد[۲۷]. این دو به همراه ابوموسی برای فتح نواحی جنوبی ایران رفتند[۲۸]. هنگامی که ابوموسی از اهواز و مناطق اطراف آن فارغ شد، به شوشتر رفت. او وقتی شوکت و عظمت لشکر دشمن را دید از عمر کمک خواست و عمر به عمار یاسر امر کرد تا از اهل کوفه سپاهی به نزد ابوموسی در شوشتر بفرستد. عمار، جریر بجلی را به شوشتر فرستاد. فرمانده جناح راست سپاه ابوموسی، براء بن مالک بود[۲۹]. پس از آنکه لشکریان اسلام در فتح شوشتر بر ایرانیان چیره شدند، هرمزان و لشکریانش به حصار شوشتر رفتند و چون حصار، دژ محکمی داشت شش ماه گذشت و لشکریان اسلام نتوانستند قلعه را بگشایند. در این مدت طولانی هشتاد باید کوچک نیز بین آنان اتفاق افتاد [۳۰].

براء بن مالک می‌دید که لشکری از مشرکین تعداد زیادی از مسلمانان را قتل عام کرده و این جنگ‌ها مسلمین را به تنگ آورده است. در این هنگام مسلمین که از پیامبر (ص) شنیده بودند اگر براء بن مالک خدا را بخواند و چیزی بخواهد خدا خواسته او را اجابت می‌کند، نزد وی آمده و گفتند: تا کی خاموش می‌نشینی؟ مگر نمی‌بینی تاب و توان از لشکریان رفته، پس خدا را بخوان تا ما را نصرت و پیروزی دهد. در این هنگام براء دست به دعا برداشت و گفت: "خدایا! شهادت را نصیب من بفرما و اینان را نصرت بده"[۳۱]. روز دیگر همین که آتش جنگ شعله ور شد، براء به همراه مردم به دشمن حمله کرد و در این هنگام از بالای قلعه تیری آمد و بر سینه براء وارد شد و او در دم جان داد. مسلمانان گفتند: نخستین دعای وی به اجابت رسید پس به زودی اثر دومین دعایش هم آشکار می‌شود. در آخر همان روز، مردی از قلعه خارج شد و به نزد ابوموسی آمده و با شرایطی راه گشودن قلعه را به ایشان نشان داد[۳۲]. به نقل دیگر، براء یکی از بزرگان فارس که مرزبان الزاره بود را کشت و فارسیان را شکست داد و هرمزان براء را کشت[۳۳][۳۴]

سرانجام براء

درباره تاریخ مرگ او به سبب اختلاف در تاریخ نبرد شوشتر اختلاف است. به طوری که در منابع ذکر شده تاریخ وفات او بین سال‌های هفده تا ۲۳ هجری حدس زده شده است[۳۵]. آرامگاه او در شوشتر، یکی از قدیمی‌ترین بناهای دوره اسلامی در این شهر است[۳۶]. مدفن او در مقابل قلعه سلاسل و شمال شهر شوشتر واقع شده است[۳۷].

آرامگاه این صحابی از همان آغاز یکی از زیارت گاه‌های مردم آن نواحی به شمار می‌رفت. در زمان حکومت مهدی قلی خان شاملو و به فرمان او ساختمان قدیم آرامگاه که ویران شده بود، بازسازی شد. آنچه اینک به نام آرامگاه براء بن مالک معروف است با ایران و رواق و گلدسته‌های آن در حکومت محمد علی میرزا، فرزند فتحعلی خان قاجار برپا شده است[۳۸]. در دوره قاجار هر ساله حکام شوشتر مبلغی برای تعمیر این مزار در نظر می‌گرفتند[۳۹]. اکنون جایی که آرامگاه براء بن مالک در آن واقع است، محله شاه زید نام دارد[۴۰][۴۱]

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۱؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۲.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۱؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۶، ص۳۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۲.
  3. الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۴۷.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۱؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۲.
  5. منابعی که این دو را برادر تنی ذکر کرده‌اند و نام مادرشان را ام سلیم بنت ملحان بیان کرده‌اند: الامامة و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ص۱۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶.
  6. منابعی که این دو را برادر ناتنی ذکر کرده و مادر براء را الشحماء ذکر کرده‌اند: الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۳؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۲۳۸؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۴۴۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۸۱۶.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۹؛ دلائل النبوه، بیهقی، ص۳۶۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۱۴۷؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۸۱۶.
  8. دلائل النبوه، بیهقی، ج۶، ص۳۶۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱، ص۱۹۵.
  9. رجال الکشی، کشی، ص۳۸؛ الخلاصة، حلی، ص۲۷؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۷۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۶۵.
  10. رجال الکشی، کشی، ص۳۸؛ الخلاصة، حلی، ص۲۷؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۷۹؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۳.
  11. اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۳.
  12. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۶۷.
  13. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۱۹۷.
  14. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۲۳۹؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۸۱۶.
  15. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۳؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۶۵.
  16. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۲؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۲۱۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۳؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۳.
  17. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۵۳؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۴۷؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۳.
  18. الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۴۷.
  19. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۲۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۲۱۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ اعلام، زرکلی، ج۲، ص۴۷.
  20. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۱۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۲۳۸؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۳۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۳؛ الفتوح، ابن اعثم، ج۱، ص۳۰.
  21. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۳.
  22. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۹۰؛ فتوح البلدان، بلاذری، ص۳۷۳؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۴.
  23. قدمی، مریم، مقاله «براء بن مالک»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:67-70.
  24. در برخی منابع، ماجرای جنگ یمامه برای ابودجانه انصاری بیان شده است: الفتوح، ابن اعثم، ج۱، ص۲۹.
  25. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۹۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی، ج۵، ص۱۶۲؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۶۶.
  26. قدمی، مریم، مقاله «براء بن مالک»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۷۰-۷۱.
  27. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۸۱؛ الأخبار الطوال، دینوری، ص۱۵۱؛ فتوح البلدان، بلاذری، ص۳۳۶.
  28. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۶-۵۴۷.
  29. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۸۵-۸۴.
  30. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۷۶.
  31. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۶۶.
  32. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۷۶.
  33. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۸۶؛ فتوح البلدان، بلاذری، ص۳۶۹؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۴.
  34. قدمی، مریم، مقاله «براء بن مالک»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۷۱-۷۲.
  35. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۱۲.
  36. دایرة المعارف بزرگ اسلامی جمعی از نویسندگان)، ج۱۱، ص۶۱۱؛ به نقل از: حاوی الاقوال، جزائری، ص۱۵.
  37. آثار و بناهای تاریخی خوزستان، اقتداری، ج۱، ص۶۸۴.
  38. آثار و بناهای تاریخی خوزستان، اقتداری، ج۱، ص۶۸۶.
  39. آثار و بناهای تاریخی خوزستان، اقتداری، ج۱، ص۶۸۶.
  40. تاریخ جغرافیایی خوزستان، شوشتری، ص۱۳۳؛ مراقد المعارف، حرزالدین، ج۱، ص۱۸۲.
  41. قدمی، مریم، مقاله «براء بن مالک»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۷۲.