دعوت به اسلام
مراحل دعوت به اسلام
از گزارش، تاریخی برمی آید که دعوت رسول خدا (ص) به اسلام، سه مرحله داشت: دعوت سری، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی.
دعوت سرّی
این مرحله، با بعثت آن حضرت آغاز شد بنابر مشهور سه سال طول کشید[۱]، اما چهار سال نیز گفته شده است[۲]. در این مرحله که البته از جزئیات آن آگاهی درستی در دست نیست، رسول خدا (ص) نزدیکترین افراد خانواده، مانند امام علی (ع)، حضرت خدیجه (س)، زید بن حارثه و عدهای از مسلمانان نخستین را به اسلام دعوت کرد و مخالفت آن حضرت با قریش و مشرکان علنی نبود و در دعوت از افراد نیز تنها آنان را به اسلام دعوت میکرد و برخورد قریش نیز با آن حضرت در حد شگفتی از گزاردن نماز و تمسخر مسلمانان بود و میگفتند: پسر "ابن عبد المطلب" از؛ آسمان، سخن میگوید[۳]. اما پس از آن، مخالفت قریش بیشتر شد و مسلمانان، به ویژه بندگان، مورد تمسخر و آزار بیشتر قرار گرفتند و حتی برای نماز خواندن آزادی لازم را نداشتند، تا آنجا که بنا بر نقلی، این مسئله، موجب درگیری سعد بن ابی وقاص با برخی از مشرکان و زخمی شدن آن مشرک گردید و گفتهاند این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد[۴]. البته برخی نخستین خون ریخته شده در اسلام را به دست طلیب بن عمیر میدانند که در حمایت از رسول خدا (ص) رخ داد[۵]. پس از شدت یافتن آزار قریش، دار أرقم که به آن دارالاسلام هم گفتهاند[۶]، به عنوان محل دعوت رسول خدا (ص) و عبادت و نماز و جلسات مسلمانان مورد توجه قرار گرفت و گفتهاند مجموع افرادی که تا پیش از دعوت عمومی اسلام آوردند و حدود یک ماه در دار ارقم بودند، سی و نه[۷] یا چهل تن بودند[۸]. برخی نیز حضور رسول خدا (ص) و مسلمانان را در دارأرقم، تا سال چهارم و تا زمان دعوت عمومی دانستهاند[۹]. البته باید توجه داشت که پنهانی بودن این مرحله، به هیچ وجه بدان معنا نیست که مشرکان و به ویژه قریش از دعوت رسول خدا (ص) در این مرحله آگاهی نداشتند یا هیچ حرکتی بر ضد مسلمانان انجام نمیدادند، بلکه بدان معناست که برخوردها و دشمنیها چندان آشکار شدت یافته نبود و بیشتر در حد تمسخر و آزار بندگان بود. با این حال، مواردی از دشمنیهای آنان در منابع گزارش شده است و زمینههای مرحله دعوت عمومی به دنبال همین برخوردها فراهم آمد[۱۰].
دعوت خویشاوندان
این مرحله پس از سه سال دعوت سری و بنا بر مشهور با نزول آیه انذار ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۱]. آغاز شد و رسول خدا (ص) مأموریت یافت دعوت خود را میان خویشاوندان نزدیک خود آشکار کند. از این رو، آن حضرت به امام علی (ع) دستور داد غذایی تهیه بیند و بزرگان بنی عبدالمطلب را دعوت نماید تا با آنان سخن گوید و مأموریت خود را انجام دهد. امام علی (ع) چنین کرد و حدود چهل تن از خویشاوندان رسول خدا (ص) حاضر شدند که برخی از عموهای پیامبر، از جمله ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب در میان آنان بودند. پس از صرف غذا که با معجزاتی همراه بود، هنگامی که رسول خدا (ص) تصمیم گرفت سخن بگوید ابولهب اجازه نداد و جلسه را به هم زد. از اینرو، رسول خدا (ص) از امام علی (ع) خواست تا دوباره این میهمانی را تشکیل دهد. روز بعد باز غذا تهیه و میهمانی تشکیل شد. در این جلسه، رسول خدا (ص) با بنی عبدالمطلب سخن گفت و با اشاره به آنکه خیر دنیا و آخرت را برای آنان آورده است، ایشان را به اسلام دعوت کرد و فرمود: "کدام یک از شما مرا بر این امر یاری میکند تا آنکه همو، برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟" همه سکوت کردند و کسی جز امام علی (ع) به پیامبر پاسخ نداد. از اینرو، رسول خدا (ص) به آنان فرمود: "همانا این علی (ع) برادر، وصی و جانشین من در بین شماست، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید"[۱۲]، سپس حاضران برخاستند و میخندیدند و به ابوطالب میگفتند: او رسول خدا (ص) به تو دستور داد سخن پسرت را بشنوی و از او اطاعت کنی![۱۳]. این خبر که در تاریخ به حدیث دار[۱۴]، حدیث یوم الدار[۱۵]، حدیث انذار[۱۶] و حدیث عشیره[۱۷] مشهور است، از مهمترین دلایل اثبات امامت امام علی (ع) و بیانگر همراهی امامت و رسالت است، اما در برخی منابع به طور کامل[۱۸] و در برخی منابع بخش مربوط به وصایت و خلافت امام علی (ع) حذف شده است[۱۹] حتی طبری که حدیث را به صورت کامل آورده، در جایی دیگر[۲۰] جمله «وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي» را حذف کرده و به جای آن "كذا وكذا"؛ آورده است. البته در برخی منابع، دو خبر دیگر درباره آیه انذار نقل شده است[۲۱] که به دلایلی، از جمله ناسازگاری با مفهوم آیه انذار و نیز ناهماهنگی بین روایات، نادرست مینمایند و برخی منابع، خبر بالا را با این دو خبر خلط کردهاند[۲۲].[۲۳]
دعوت عمومی
رسول خدا (ص) در این مرحله که بنابر مشهور، با فاصله اندکی از دعوت خویشاوندان و با نزول آیه ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۴]. آغاز شد، مأموریت یافت خود را برای عموم مردم آشکار کند و آنان را به اسلام فرا خواند و از استهزا کندگان نهراسد. از اینرو، رسول خدا (ص) روزی بالای کوه صفا رفت و با ندای «يَا صَبَاحَاهْ»؛ مردم را فراخواند. قریشیان نزد آن حضرت گرد آمدند و علت ندا دادن ایشان را پرسیدند. آن حضرت فرمود: اگر من، به شما خبر دهم که دشمن صبح یا شام بر شما فرود میآید، مرا تصدیق میکنید؟ گفتند: آری. فرمود: من شما را از عذاب شدیدی که پیش رویتان است بیم میدهم. در این هنگام ابولهب گفت: وای بر تو! ما را برای همین در اینجا جمع کردهای پس از این خداوند سوره ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ﴾[۲۵]. را نازل فرمود[۲۶]. این خبر با تغییرات اندکی در بیشتر منابع آمده و در برخی منابع با خبر مربوط به آیه انذار یکی دانسته یا خلط شده است[۲۷]؛ در حالی که باید توجه داشت، خبر مربوط به آیه انذار و آیه نزول این دو آیه، محتوای آنها و روایات مربوط به این دو خبر، به هیچ وجه نمیتواند برخی به یک مرحله از دعوت و یک زمان مربوط باشد. از اینرو برخی برای توجیه خلط این اخبار گفتهاند باید قائل شد که إنذار چند بار اتفاق افتاده است[۲۸].[۲۹]
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۲۸۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۳۱؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۳۲.
- ↑ برای اطلاع از این موارد، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶ یعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ حلبی، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ ر.ک: ابن حبیب، المنمق، ص۲۲۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۳۲۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۳۹.
- ↑ ر.ک: ابن سعد، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ حلبی، ج۱، ص۲۸۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۱۹؛ برای اطلاع بیشتر، ر.ک: دار ارقم.
- ↑ ر.ک: حلبی، ج۱، ص۲۸۳.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۶.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «إِنَّ هذا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي؛ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»
- ↑ برای نمونه، ر.ک: طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۲۰-۳۱۹؛ بغوی، ج۳، ص۴۰۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۵۰-۴۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ابن جبر، ص۲۳۶.
- ↑ ر.ک: ابن حجر، تهذیب، ج۳، ص۳۰.
- ↑ ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۷۶.
- ↑ ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ ر.ک: ابن اسحاق، ص۱۴۵-۱۴۶.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۹.
- ↑ ر.ک: بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی انذار و، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.
- ↑ ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ حلبی، ج۱، ص۲۸۳؛ و برای آگاهی بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶-۴۰۷.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۶-۴۷.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۳۷؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.
- ↑ ر.ک: آلوسی، ج۱۹، ص۱۳۵؛ و برای اطلاع بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶ـ ۴۰۷.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۷.