قذف در فقه اسلامی

مقدمه

قذف در اصل به معنای پرتاب کردن چیزی است. گویی قذف کننده با عمل خود کلمهء آزار دهنده‏‌ای را به سوی طرف مقابلش پرتاب می‏‌کند.[۱] به قذف کننده «قاذف»، به قذف شونده «مقذوف» و به عمل قاذف «قذف» گویند.

حکم تکلیفی

قذف حرام و جزو هفت گناه کبیره و بزرگ است. خدای تعالی‏َ قذف کننده را فاسق و دروغگو خوانده است.[۲]

سبب قذف

قذف با نسبت دادن زنا یا لواط تحقق می‌‏یابد. آیا با نسبت دادن مساحقه نیز تحقق می‌یابد یا نه؟ محل اختلاف است.[۳]

قذف با الفاظ صریح

قذف یا با الفاظ صریح است و یا با الفاظ غیر صریح. بدون شک، قذف با الفاظ صریح تحقق می‏یابد، مانند آنکه بگوید: زنا یا لواط کردی.[۴] اگر به فرزندش که به فرزندی وی اقرار کرده یا شرعاً حکم به فرزندی او شده است، بگوید: تو فرزند من نیستی یا به دیگری بگوید: تو فرزند پدرت نیستی، قذف محقق و حدّ قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود.[۵]

اگر به کسی بگوید: ای فرزندزن زناکار، حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود؛ همچنین اگر بگوید: ای فرزند مرد زناکار، حدّ قذف بر قاذف ثابت می‌‏گردد، و اگر بگوید: تو فرزند مرد و زنِ زناکاری، دو حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود.[۶]

اگر بگوید: از راه زنا به دنیا آمده‏‌ای، آیا حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا نه و بنا بر ثبوت، آیا دو حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا تنها یک حدّ؟ مسئله اختلافی است.[۷]

اگر بگوید: مادرت تو را از زنا به دنیا آورده است، آیا حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است. قول نخست به اشهر نسبت داده شده است.[۸]

چنانچه به مردی بگوید: ای همسر زناکار، حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌گردد. همچنین اگر بگوید: ای پدرِ زنِ زناکار و یا برادرِ زنِ زناکار، حدّ قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود.[۹]

اگر بگوید: با فلانی زنا یا لواط کرده‏ای، آیا دو حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا یک حدّ؟ مسئله محلّ اختلاف است.[۱۰]

چنانچه مردی به زنی بگوید: با تو زنا کردم، آیا حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است.[۱۱]

قذف با الفاظ غیر صریح

قذف با الفاظ غیر صریح در صورتی که در عرف گوینده مفهوم قذف را برساند، حدّ قذف ثابت می‏‌شود؛ همچنین اگر در عرف مخاطب، رسانندهء مفهوم قذف باشد و گوینده نیز آن را بر حسب عرف او گفته باشد. اما اگر مفهوم قذف را نرساند و یا معنایی دیگر داشته باشد، ثابت نمی‏گردد. البته تعزیر ثابت می‏‌شود، به شرط آنکه مفاد آن آزار دهنده و ناراحت کنندهء مخاطب باشد، مانند نسبت بی‌غیرتی.[۱۲]

قذف جمعی

اگر کسی جمعی را قذف کند، به قول مشهور در صورتی که قذف با یک لفظ صورت گیرد، مانند آنکه بگوید: اینان زناکاراند، چنانچه همهء آنان با هم قاذف را برای اجرای حدّ نزد حاکم ببرند، یک حدّ جاری می‏‌شود؛ اما اگر هر کدام جداگانه مطالبهء اجرای حد کند، به نفع هر کدام، یک حد بر قاذف ثابت می‏‌شود و چنانچه هر یک از آنان را جداگانه قذف کند، برای هر کدام، یک حد قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود. از برخی قدما نقل شده که در صورت نخست، مطلقا یک حدّ ثابت است و در صورت دوم، چنانچه با هم نزد قاضی مطالبهء اجرای حدّ قذف کنند، یک حدّ جاری می‏‌شود و اگر جدای از هم مطالبه کنند، برای هر کدام، بر قاذف حدّی جداگانه ثابت می‏‌شود. از برخی دیگر نقل شده که چنانچه نام آن افراد را نَبَرد، یک حد ثابت می‏‌شود؛ اما اگر نام تک تک آنان را برده باشد، به تعداد افراد مقذوف، حدّ ثابت می‏‌شود.[۱۳]

قذف زوجه

قذف زوجه توسط زوج، بدون بیّنه و بدون ادّعای مشاهدهء زنا، موجب ثبوت حدّ قذف است؛ لکن اگر زوج به همسرش نسبت زنا دهد و مدّعی مشاهدهء آن باشد و بیّنه‏‌ای نیز بر آن نداشته باشد، برای دفع حدّ قذف باید همسرش را لعان کند. در صورت لعان، حدّ قذف بر زوج جاری نمی‏‌شود.[۱۴]

تکرار قذف زوجه پیش از لعان او و یا قبل از اجرای حدّ، موجب تکرار حدّ نخواهد شد؛ اما اگر حدّ جاری شود، سپس قذف تکرار گردد آیا حد تکرار می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است. همچنین اگر بعد از لعان دوباره قذف تکرار شود.[۱۵]

راه ثبوت

قذف با شهادت دو مرد عادل و یا دو بار اقرار قاذف ثابت می‏‌شود. البته در اقرار، وجود شرایط عام در پذیرش اقرار - همچون تکلیف، آزاد بودن و اختیار - شرط است. شهادت زنان مطلقا در حدّ قذف پذیرفته نیست.[۱۶]

مقدار حدّ

حدّ قذف هشتاد تازیانه است. اگر حدّ قذف دو بار بر کسی جاری شود، وی بار سوم و بنابر قولی بار چهارم کشته می‏‌شود.[۱۷]

اقامهء حدّ

حدّ قذف تنها پس از درخواست مستحق (مقذوف یا وارث او) اجرا می‏‌شود و در صورت عفوِ قبل از اجرا، حدّ ساقط می‏‌شود؛ بلکه پس از عفو، حق درخواست اجرای حدّ از حاکم ندارد.[۱۸].[۱۹]

منابع

پانویس

  1. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۴ - ۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲؛ نور، ص:۴ و ۱۳
  2. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۴ - ۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲؛ نور، ص:۴ و ۱۳
  3. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲ - ۴۰۳
  4. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲ - ۴۰۳
  5. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۳ - ۴۰۴.
  6. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۴ - ۴۰۵.
  7. الروضة البهیة، ج۹، ص:۱۶۷ - ۱۶۸؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۶ - ۴۲۷؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص: ۴۰۵ - ۴۰۶.
  8. کتاب السرائر، ج۳، ص:۵۱۷؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶.
  9. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶.
  10. المقنعة، ص:۷۹۳؛ المبسوط، ج۸، ص:۱۶؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۹ - ۴۳۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶ - ۴۰۷.
  11. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۳۲.
  12. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۹ - ۴۱۲.
  13. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۴۳ - ۴۴۴؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۰ - ۴۲۲
  14. جواهر الکلام، ج۳۰، ص:۲۴ و ج۳۴، ص:۶۵
  15. جواهر الکلام، ج۳۴، ص:۷۹ - ۸۰
  16. الروضة البهیة، ج۹، ص:۱۸۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۳۰
  17. غایة المرام، ج۴، ص:۳۳۴؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۷؛ تکملة منهاج الصالحین، ص:۴۲
  18. مسالک الافهام، ج۱۴/، ص:۴۴۷ - ۴۴۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۵ - ۴۲۶.
  19. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، صفحه ۵۱۱-۵۱۳.