لیبرالیسم به معنای آزادی انسان از هر گونه قید است که به لیبرالیسم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تقسیم می‌‌شود. مبانی لیبرالیسم تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسم) و تساهل و تسامح با رویکرد نسبیت‌گرایی مدرن است. درحالی که اسلام با هرگونه بندگی غیر خدا مخالف است و موافق آزادی عقیده، اندیشه، آزادی بیان و آزادی در رفتار است.

مقدمه

لیبرال به معنای آزادی انسان از هرگونه قید است. انسان لیبرال کسی است که همه چیز را در پیش پای آزادی قربانی می‌کند و چون انسان لیبرال دین را مانع آزادی انسان می‌داند دین را نقد و نفی می‌کند[۱]. لیبرالیسم، خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلط یا هدایت دولت و یا هر مؤسسه دیگر است که تهدیدکننده آزادی بشر باشد[۲]. لیبرالیسم، که خود از مؤلفه‌های مدرنیسم است، در نظر و عمل از پروتستانتیسم ـ نهضت اصلاح دینی ـ در قرن ۱۶ میلادی بسیار مدد گرفته است[۳].[۴]

تقسیمات لیبرالیسم

لیبرالیسم را می‌توان به سه قسم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تقسیم کرد:

  1. لیبرالیسم فرهنگی: لیبرالیسم فرهنگی خود به سه شاخه سیاسی، اخلاقی و الهیاتی تقسیم می‌شود. نقطه اشتراک این سه‌ شاخه، جانبداری از آزادی‌های فردی و اجتماعی به شکل افراطی، ترویج تساهل و تسامح به گونه اباحه‌گری و مقید نبودن به امر مطلق است[۵].
  2. لیبرالیسم سیاسی: لیبرالیسم سیاسی بر آزادی سیاسی انسان پای می‌فشارد. معتقدان به لیبرالیسم می‌گویند از آنجا که انسان آزاد آفریده شده است نباید از سوی مکاتب و ایدئولوژی‌ها این آزادی مورد نفی و انکار قرار بگیرد[۶]. ref> >فصیحی دولتشاهی، محمد عارف، بررسی مبانی و ماهیت دولت نبوی و دولت مدرن، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۶۲.</ref>
  3. لیبرالیسم اقتصادی: لیبرالیسم اقتصادی طرفدار پر و پا قرص آزادی انسان در عرصه اقتصاد است و معتقد است دین با وعده اجر و پاداش اخروی مانع فعالیت‌های اقتصادی انسان می‌گردد[۷].[۸]

مبانی فکری

عناصر اصلی تفکر لیبرالیستی عبارت‌اند از: تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسمتساهل و تسامح با رویکرد نسبیت‌گرایی مدرن. لیبرالیست‌ها درباره آزادی معتقدند که وحدت دین برای تنظیم مصالح جامعه ضروری نیست و قانون باید عهده‌دار آزادی عقیده باشد[۹]. آزادی‌خواهی لیبرالیست‌ها تا جایی پیش می‌رود که مرزهای دین را درنوردیده، انسان مدرن را برای تکلیف‌گریزی و بی‌قیدی نسبت به آموزه‌های دینی محق می‌پندارد. از این رو، لیبرالیسم، حاکمیت الهی را در جهان نمی‌پذیرد[۱۰].[۱۱]

معنای آزادی از نظرگاه دینی

قرآن می‌گوید، انسان موجودی مختار و آزاد است و سرنوشتش به دست خود اوست. هر کس می‌خواهد ایمان آورد و هر کس می‌خواهد کافر شود[۱۲]؛ ولی در برابر راهی که برمی‌گزیند، مسئول است. این دیدگاه مطابق با حکمت الهی در کسب پاداش اخروی است. از این رو، آزاد بودن انسان در اعمال و رفتار، نقطه قوت آفرینش اوست. بنابراین، اصل آزادی در اسلام پذیرفته شده است هر چند مؤمنان، آزادی خود را در چارچوب حدود و قوانین الهی جای می‌دهند. از نظرگاه اسلامی، انسان برای تکامل و رشد آزاد است تا بتواند سعادتمند شود. در این راه باید به آموزه‌های دینی پایبندی کند. آزادی حیوانی ـ یعنی آزادی مطلق شهوت و هوا و هوس و دنیاپرستی ـ مورد تأیید اسلام نیست[۱۳].

حدود آزادی در اسلام

  1. آزادی عقیده: از نظرگاه اسلامی، انتخاب عقیده، اجبارپذیر نیست[۱۴] و انسان به لحاظ تکوینی آزاد است و در گزینش هیچ دینی مجبور نیست؛ ولی به لحاظ تشریعی باید دین حق را بپذیرد، و چون می‌پذیرد، باید طبق آن رفتار کند[۱۵].
  2. آزادی اندیشه: اسلام اندیشه مفید و روشمند را می‌پذیرد؛ اندیشه‌ای که انسان را به شناخت حیات معقول و ویژه خود راه نماید.
  3. آزادی بیان: در دیدگاه اسلامی نه تنها بیان حقیقت‌ روا و آزاد است، بلکه کسانی که از نیروی بیان و تبلیغ حقایق برخوردارند، موظف‌اند بدین کار همت گمارند[۱۶]. البته آزادی بیان نباید موجب تضییع حقوق مادی و معنوی افراد و جامعه شود.
  4. آزادی رفتار: آیین اسلام، انسان را در رفتارهایش آزاد می‌داند؛ اما برای اینکه به خود و دیگران آسیب نرساند، قیدها و محدودیت‌هایی برای آن برنهاده است؛ بدین صورت که هر کس باید در رفتارهای خصوصی و جمعی‌اش، به ارزش‌های دینی، اخلاقی و انسانی، پایبندی کند.
  5. رهایی از هر نوع بردگی: دین اسلام با هر گونه بندگی غیر خدا مخالف است و در آموزه‌های عملی و نظری خود می‌کوشد تا این پدیده را از میان بردارد[۱۷].[۱۸]

نتیجه‌

از دیدگاه اسلامی، بشر آزاد است تا بتواند به خوشبختی و رفاه دنیوی و اخروی برسد. از این رو، چاره‌ای نیست مگر به آموزه‌های دینی پایبندی کند. اسلام، رهایی مطلق شهوات و هوا و هوس و تجاوز به آزادی دیگران را نمی‌پذیرد[۱۹].

منابع

پانویس

  1. فصیحی دولتشاهی، محمد عارف، بررسی مبانی و ماهیت دولت نبوی و دولت مدرن، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۶۲.
  2. فرهنگ علوم سیاسی‌، ج۱، ص۶۹۴.
  3. لیبرالیسم‌، مهدی براتعلی‌پور، ص۱۷- ۱۵.
  4. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۴.
  5. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۴-۳۹۵.
  6. ر. ک: انتونی اربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ص۱۹.
  7. ر. ک: ژولین فروند، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ص۱۹۲.
  8. فصیحی دولتشاهی، محمد عارف، بررسی مبانی و ماهیت دولت نبوی و دولت مدرن، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۶۲.
  9. فرهنگ فلسفی‌، ۳۰۹ و ۳۱۰.
  10. لیبرالیسم‌، راین هارد کونل، ص۲۳- ۱۹.
  11. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۵.
  12.  وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ؛ سوره کهف، آیه ۲۹.
  13. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۵.
  14.  لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  15. فلسفه حقوق بشر، ۱۹۰.
  16.  يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ؛ سوره آل عمران، آیه ۷۱؛ اصول کافی‌، ج۱، ص۱۱۷.
  17. گفتارهای معنوی‌، ص۱۵- ۱۲.
  18. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۵-۳۹۶.
  19. فرهنگ شیعه، ص ۳۹۶.