محمد بن ادریس شافعی

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

ابوعبدالله محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان شافعی قرشی مطلبی پیشوای شافعیان است که در سال ۱۵۰ه‍ در غزّه، از شهرهای فلسطین و به قولی در یمن زاده شد. پدرش ادریس از بنی هاشم، و مادرش از طایفه اَزْد بود. بر پایه روایتی که خود روایتگر آن است، دو ساله بوده که به همراه مادرش راهی مکه شد و در آنجا تعلیم و تربیت یافت. دانش‌اندوزی را از سنین نوجوانی آغاز کرد و در مکه و مدینه نزد استادان بزرگی چون مالک بن انس، سفیان بن عیینه، محمد بن حسن شیبانی، زهری و اسماعیل بن علیه به فراگیری فقه و حدیث پرداخته و بهره‌ها برده است.[۱]

گفته شده که شافعی پیش از پرداختن جدی به فقه و حدیث، به مدت بیست سال در میان اعراب نواحی مختلف به فراگیری و آموختن ادبیات عرب، شناخت معانی و کاربرد لغات عربی، اشعار و اخبار اعراب و حفظ قرآن مشغول بود و چون در این امور به کمال رسید و زمینه ورود به فقه و حدیث را فراهم آورد پا در این عرصه نهاد و به زودی از برجسته‌ترین عالمان و فقیهان روزگار خویش گردید.[۲]

شافعی طی دو سفر در سال‌های ۱۹۵ و ۱۹۸ه‍ به بغداد رفت و در مدتی که در آنجا اقامت داشت، مجلس درسی برپا ساخته و به تعلیم و تربیت شاگردانی چند پرداخت.[۳] از شاگردان شافعی باید از احمد بن حنبل پیشوای حنبلیان، ابوثور، حسین بن علی کرابیسی و ابوعبید قاسم بن سلام نام برد.[۴] شافعی به تعلیم و تربیت دانشوران اهتمام بسیار داشت. ربیع بن سلیمان از شاگردان وی در این باره می‌‌گوید: شافعی پس از ادای فریضه صبح تا هنگام زوال به تدریس علوم مختلف نظیر قرائت قرآن، حدیث و تفسیر آن، مناظره و بحث کلامی، ادبیات عرب، انساب، عروض و شعر مشغول بود و گروه گروه در مجلس درس وی حاضر می‌‌شدند.

او علاوه بر تدریس، مناظرات مختلفی با برخی از دانشمندان هم عصر خویش از جمله محمد بن حسن شیبانی فقیه و اصولی مشهور و شاگرد برجسته ابوحنیفه و اسحاق بن راهویه از فقهای معروف خراسان داشته و بر ایشان فایق آمده است.[۵] وی در فن تیراندازی[۶] و شعر نیز توانا بود و نیک می‌‌سرود. برخی از اشعار او را ابن خلّکان ذکر کرده است[۷].

به اتفاق اهل سنت، وی فردی موثق، امانت‌دار و با ورع بود و به گفته احمد بن حنبل، در چهار رشته دانش رایج آن روزگار یعنی فقه، لغت‌شناسی، تسلط بر اختلاف آرا و اقوال علما و معانی و بیان فیلسوف بود. شافعی در نهایت به سال ۱۹۹ه‍ به مصر بازگشت و تا پایان عمر در همان جا اقامت داشت و در سال ۲۰۴ه‍ درگذشت.[۸] مزار او در مصر، در قبرستان قرافة الصغری مشهور است.[۹]

وی دارای آثار و تألیفات متعددی بوده که عبارت‌اند از: الطهارة مسألة المنی استقبال القبله الامامه ایجاب الجمعه صلاة العیدین صلاة الکسوف صلاة الاستسقاء صلاة الجنائز الحکم فی تارک الصلاة الصلاة الواجبة و التطوع و الصیام الزکاة الکبیر زکاة الفطر زکاة مال الیتیم الصیام المناسک الکبیر المناسک الاوسط مختصر المناسک الصید و الذبائح البیوع الصرف و التجاره الرهن الصغیر الرهن الکبیر الرساله احکام القرآن اختلاف الحدیث جماع العلم الیمین مع الشاهد الشهادات الاجارات الکبیر کری الابل و الرواحل ردّ المواریث اختلاف الأجیر و المستأجر الدعوی و البیّنات الاقرار و المواهب الاجارات املاءً بیان فرض الله صفة نهی النبی (ص) النفقه علی الأقارب المزارعه المساقاة الوصایا الوصایا بالعتق الوصیة للوارث وصیة الحامل صدقة الحیّ عن المیت المکاتب المدبّر عتق امهات الاولاد الجنایة علی امّ الولد الولاء و الحلف التعریض بالخطبه الصداق عشرة النساء تحریم مایجمع من النساء الشغار اباحة الطلاق العدّه الایلاء الخلع و النشوز الرضاع الظهار اللعان ادب القاضی الشروط اختلاف العراقیین اختلاف علی و عبدالله سیر الاوزاعی الغصب الاستحقاق الأقضیة الصلح اقرار احد الابنین بأخ قتال اهل البغی الأساری و الغلول القسامة الجزیة القطع فی السرقة الحدود المرتدّ الکبیر المرتد الصغیر الساحر و الساحرة القراض الایمان و النذور الأشربة الودیعة العمری بیع المصاحف خطأ الطبیب بلوغ الرشد جنایة معلم الکتاب جنایة البیطار و الحجام اصطدام الفرسین و النفسین اختلاف الزوجین فی متاع البیت صفة النفی فضائل قریش و الانصار الولیمة صول الفحل الضحایا البحیرة و السائبة الاعتکاف قسم الصدقات الشفعة السبق و الرمی الرجعة اللقطة اللقیط و المنبوذ الحوالة و الکفالة کری الارض التفلیس فرض الصدقة قسم الفیء القرعة صلاة الخوف الدیات الجهاد جراح العمد الخرص العتق عمارة الارضین ابطال الاستحسان العقول الاولیاء الردّ علی محمد بن الحسن صاحب الرأی سیر الواقدی حبل الحبلة خلاف مالک و الشافعی قطّاع الطریق اختلاف اهل العراق علی علیّ و عبدالله دیات الخطا قتال المشرکین الاقرار بالحکم الظاهر الاجناس غسل المیت اتباع امر رسول الله (ص) مسألة الجنین وصیة الشافعی ذبائح بنی اسرائیل ما ینجّس الماء ممّا خالطه الامالی فی الطلاق مختصر البویطی[۱۰] الامالی الاّم[۱۱] المبسوط فی الفقه[۱۲] که به نظر می‌‌رسد تمام کتاب‌هایی که یاقوت آنها را به صورت مستقل و جداگانه برمی شمرد، ابواب کتاب المبسوط است ثبات النبوة و الردّ علی البراهمة التنقیح فی علم القیافه الحجة العراقی رسالة فی بیان الناسخ و المنسوخ من القرآن و السنة مدافع القرآن و مختصر الربیع.[۱۳]محمد بن غانم اشعار شافعی را در دیوانی جمع‌آوری کرده است[۱۴].[۱۵]

شافعی محمد بن إدریس

(متوفای سال ۲۰۴)

شخصیت علمی شافعی

شافعی سومین امام اهل سنت است. وی نزد محمد بن حسن شیبانی و أبویوسف قاضی تلمذ کرده است[۱۶]، و این دو از شاگردان ابوحنیفه و بزرگان مکتب وی هستند، لکن در آراء و فتاوای خود، تفاوت‌هایی با ابوحنیفه دارند. شافعی تألیفاتی هم دارد. کتاب‌های الأم، آیات الأحکام و مسند از تألیفات اوست.

برخی از آراء شافعی نیز شاذ است. شافعی معاصر حضرت امام رضا(ع) است. او از امام باقر و امام صادق(ع) حدیث نقل می‌کند، اما از حضرت امام رضا(ع) مطلبی نقل نکرده و شاید اصلا حضرت را ندیده باشد.[۱۷]

نسبت تشیع به شافعی

از آنجا که شافعی دربارۀ اهل بیت(ع) خصوصا در مورد امیرالمؤمنین(ع) أشعار بلندی سروده است، برخی به وی نسبت تشیع داده‌اند. شافعی در یکی از اشعار خود می‌گوید: إِنْ كانَ رِفْضاً حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ***فَلْيَشْهَدِ الثَّقَلَانِ أَنِّي رَافِضِي اگر دوستی آل محمد رفض است جن و إنس شهادت دهند که من رافضی هستم[۱۸]. بر اساس قول حافظ ذهبی - که خود شافعی مذهب و از بزرگان رجال و حدیث سنی است - تعدادی از بزرگان اهل سنت، شافعی را به تشیع متهم کرده‌اند، و او را مورد قبول و اعتماد ندانسته‌اند. اما ذهبی در پاسخ آنها می‌گوید: من زعم أن الشافعی یتشیع، فهو مفتر لا یدری ما یقول، لو کان شیعیا وحاشاه من ذلک لما قال: الخلفاء الراشدون خمسة، بدء بالصدیق وختم بعمر بن عبدالعزیز؛ کسی که معتقد است شافعی تشیع دارد، افترا گویی است که نمی‌داند چه می‌گوید؛ اگر او شیعی بود - حاشا از این که او این‌گونه باشد - هرگز نمی‌گفت: خلفاء راشدین پنج نفر هستند و از ابوبکر شروع و به عمر بن عبدالعزیز ختم می‌کند[۱۹].

احمد بن حنبل نیز در مورد شافعی می‌گوید: «مَا رَأَيْنَا مِنْهُ إِلَّا خَيْراً»[۲۰]؛ ما از وی چیزی جز خیر ندیدم. در نظر احمد بن حنبل متابعت از شیخین خیر و متابعت از امیرالمؤمنین(ع) شر است، و روشن است که شافعی معتقد به خلافت شیخین و پیرو آن دو بوده است. در نتیجه طبیعی است که احمد بن حنبل در مورد وی چنین بگوید! با این همه، شخصیت شافعی مورد قبول همه علمای اهل سنت نیست. یحیی بن معین در مورد شافعی می‌گوید: الشافعی لیس بثقة[۲۱]؛ شافعی ثقه نیست.[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. تاریخ بغداد ۲/۵۶.
  2. تاریخ الاسلام ۱۴/۳۰۸.
  3. المنتظم ۱۰/۱۳۵.
  4. تاریخ مدینة دمشق ۵۱/۲۶۷.
  5. معجم الادباء ۱۷/۲۹۳ و ۳۰۴.
  6. تاریخ بغداد ۲/۵۹.
  7. وفیات الاعیان ۴/۱۶۶.
  8. تاریخ مدینة دمشق ۵۱/۳۵۰ و ۴۳۲.
  9. وفیات الاعیان ۴/۱۶۵.
  10. معجم الادباء ۱۷/۳۲۴ ـ ۳۲۷.
  11. الوافی بالوفیات ۲/۱۷۶.
  12. الفهرست (الندیم) ۲۶۴.
  13. هدیة العارفین ۲/۹.
  14. تاریخ الاسلام ۱۴/۳۳۸.
  15. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص ۷۰۶-۷۰۷.
  16. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۶۵، ۳۵۴.
  17. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۱۴.
  18. معجم الادباء، ج۱۷، ص۳۱۰، طبقات الشافعیة الکبری، ج۱، ص۲۹۹، سیر اعلام النبلاء: ۱۰/۵۸، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۱۵۳. البته «رافضی» در اصطلاح بعضی اهل سنت با «تشیع» تفاوت دارد و برای تشیع نیز معانی گوناگونی نزد عامه وجود دارد. ر.ک: تشیید المراجعات، ج۳، ص۱۶۱-۱۷۱.
  19. ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۸-۵۹.
  20. سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۸-۵۹.
  21. الرواة الثقات المتکلم فیه، ج۱، ص۲۹-۳۱، جامع بیان العلم وفضله، ج۲، ص۲۹۱ و ۳۱۰-۳۱۱، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۲ و ج۹، ص۱۱۴.
  22. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۱۵.