امر
امر هم به معنای فرمان است، هم کلمهای عام برای هرکار و یا سخن یا حادثه یا چیزی گفته میشود و در کاربرد قرآنی به چهارده وجه و معنی آمده است. عالم امر و عالم خلق هم اصطلاح دیگری در این کلمه است، یعنی عالم ملک و ملکوت، یا عالم عقول و نفوس.[۱]
واژهشناسی لغوی
- امر در لغت به دو صورت بهکار رفته است[۲]:
- امری که جمع آن "اوامر" است. این امر ضد نهی[۳] و به معنای طلب [۴] و فرمان بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد [۵].
- امری که جمع آن "امور" است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند شأن[۶]، حال[۷]، حادثه[۸] و شیء[۹]ذکر شده است. برخی گفتهاند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم بهکار رفته باشد[۱۰]. برخی نیز معنای واحد در مادّه "ا ـ م ـ ر" را، طلب و تکلیف همراه با استعلا دانستهاند[۱۱].
امر در اصطلاح
- امر در اصطلاح شیعی، تعبیری کنایهآمیز است از ولایت، عقیدۀ به امامت، شیعه بودن، مقام امامان، پذیرش ولایت و رهبری آنان، فرهنگ اهل بیت(ع)، ظهور حضرت مهدی(ع) و قیام قائم(ع) و بیشتر این کاربرد، در روایاتی است که از امام صادق(ع) نقل شده و به خاطر شرایط تقیّه، از شؤون مربوط به امامان و فرهنگ شیعی، با تعبیر امر، یا امر ما یاد میکرد. در روایات متعددی تأکید بر احیای امر ائمه به وسیلۀ رفت وآمد و نقل حدیث و دیدارهای متقابل و عزاداری و... شده است، مثل: کلام علی(ع):" شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش به یکدیگرند، در راه مودّت ما با هم دوستی میکنند و در راه احیای فرمان ما یکدیگر را دیدار میکنند"[۱۲].
- امام صادق(ع) فرمود: هرکس از شما با عقیده به این امر بمیرد، شهید است، هرچند در بستر بمیرد. نیز روایاتی است که آن حضرت میفرماید:امر ما سرّ پنهان و پوشیده است و دشوار[۱۳] که این امر در اینگونه موارد، توحید ناب و معارف والای اهل بیت(ع) و ایمان خالص و معرفت مخصوص به اهل بیت است.
- در مواردی هم اشاره به ارتباطات پنهانی و تشکیلاتی و امور تقیّهای و تلاش برای حاکمیت اهل بیت و رهبری امام معصوم است که باید به صورت راز بماند. امام صادق(ع) به معلی بن خنیس میفرماید: "ای معلی!امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش میکند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است"[۱۴]. تأثیر زیانبار افشای اینگونه اسرار، تا حدّی است که مثل مشارکت در قتل ائمه بهشمار آمده، آن هم قتل عمد نه خطا. حضرت صادق(ع) فرمود: "هرکس چیزی از امر ما را بر ضد ما پخش کند، همچون کسی است که ما را به عمد کشته است، نه به خطا!"[۱۵] و نیز فرمود: "ای معلی!امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش میکند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است امر ما را فاش و منتشر نکنید و آن را جز با اهلش در میان نگذارید، چراکه هرکس امر ما را بر ضد ما فاش کند، زحمت او بر ما بیش از دشمن ماست، برگردید و بروید، خدا رحمتتان کند و راز ما را فاش نکنید"[۱۶].
- از مجموع اینگونه روایات که کم نیست، برمیآید که امر، واژهای کنایهآمیز از امور پنهان و رازآلود ائمه(ع) در مورد هدایت امت و رهبری و ولایت است، که هم باید به اهلش گفت، هم فاش نساخت، هم ظرفیّت مخاطبین را سنجید.[۱۷][۱۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۱.
- ↑ المصباح، ص ۲۱؛ مفردات، ص ۸۸؛ قاموس قرآن، ج ۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰، «امر».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۳، «امر».
- ↑ المصباح، ص ۲۱، «امر».
- ↑ قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۰۹، «امر».
- ↑ مفردات، ص ۸۸.
- ↑ المصباح، ص ۲۱، «امر».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۴؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۴۹۳؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۲، «امر».
- ↑ المنجد، ص ۱۸، «امر».
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۱۴۴، «امر».
- ↑ « شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا، الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا، الْمُتَزَاوِرُونَ فِي إِحْيَاءِ أَمْرِنَا»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۱۴۷
- ↑ « إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ...»، «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ...»؛ المحجّة البیضاء، ج ۱ ص ۶۶
- ↑ « يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَا يُذِيعُهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا... وَ الْمُذِيعُ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۲۳
- ↑ «مَنْ أَذَاعَ عَلَيْنَا شَيْئاً مِنْ أَمْرِنَا، فَهُوَ كَمَنْ قَتَلَنَا عَمْداً، وَ لَمْ يَقْتُلْنَا خَطَأ»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۹۶، ح ۱۶
- ↑ «لَا تُذِيعُوا أَمْرَنَا وَ لَا تُحَدِّثُوا بِهِ إِلَّا أَهْلَهُ فَإِنَّ الْمُذِيعَ عَلَيْنَا سِرَّنَا أَشَدُّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنْ عَدُوِّنَا انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ لَا تُذِيعُوا سِرَّنَا»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۱۸
- ↑ ر. ک: اصول کافی، ج ۲ ابواب: حفظ لسان ص ۱۱۳، تقیه ص ۲۱۷، کتمان ص ۲۲۱ و اذاعه ص ۳۶۹
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۱.