حلیم (اسم الهی)
مقدمه
«حلیم» بر وزن فعیل، صفت مشبهه از ریشه «ح ـ ل ـ م» به معنای چشمپوشی از تقصیر [۱] و پوشاندن چیزی است.[۲] برخی حلیم و صبور را به یک معنی دانستهاند؛ با این فرق که در صبور برخلاف حلیم، گناهکار ایمن از عقوبت نیست.[۳] بعضی نیز در این زمینه گفتهاند صبور کسی است که در مقابل مضار و مکروه، از اظهار جزع خودداری میکند؛ ولی حلیم چنین ویژگیای ندارد، از این رو به خدا حلیم اطلاق میشود؛ اما صبور گفته نمیشود،[۴] زیرا او توانای مطلق است و ناچار از تحمّل نیست. گذشته از این، هیچ چیز برای ذات اَقدس او ناسازگار و مکروه شمرده نمیشود، از این رو در آیات قرآن کریم خدا به اسم صبور وصف نشده است؛ البته در ادعیه در مواردی چند صفات صبّار، صبور و صابر برای خدا به کار رفتهاند؛[۵] لیکن با توجه به معنای صبور و کاربرد هر کدام از صبر و حلم به جای یکدیگر در عرف، باید گفت صبر در این موارد به معنای حلم است.
حلیم از اسمای حسنای الهی و بدین معناست که خدا با آنکه نافرمانی گناهکاران و مخالفت آنان را میبیند، خشم بر او چیره نگشته و وی را به انتقام وانمیدارد و با داشتن کمال قدرت [۶] بر مجازاتشان به آنان مهلت داده و در عقوبتشان شتاب نمیکند [۷] و مطیع و عاصی و کافر و مسلمان را یکسان از نعمتهای خود بهرهمند میسازد.[۸] تعاریف گوناگونی برای اسم حلیم گزارش شدهاند؛ مانند «حلیم کسی است که پس از پوشاندن عیوب، گناهان را میبخشد؛ دوستیها را حفظ و عهد خود را تمام و به وعده خود عمل میکند؛ پرده عفو را بر فرو رفتگان در گناه میافکند و دامنه گذشت خویش را روی پردهداران میکشد؛ گناه گناهکاران، او را به سبکی نمیکشاند و سرکشی طغیانگران، وی را مضطرب و بیتاب نمیکند».[۹] حلیم بودن خدا با انتقام و غضب او منافات ندارد؛ زیرا نظام آفرینش برای تربیت نفوس به هر کدام از آن دو در جایگاه مناسب نیازمند است،[۱۰] چنانکه اقتضای حلم خدا تأخیر عقوبت در دنیاست؛ اما در آخرت برداشتن عقوبت تنها شامل موحّدان میشود،[۱۱] از این رو برخی حلیم را به دیر خشم گیرنده و تأخیر کننده در عقوبت معنا کردهاند.[۱۲]
حلیم ۱۵ بار در قرآن به کار رفته است که ۱۱ مرتبه درباره خداست و در همه موارد با اسماء دیگر همراه است: ۶ مورد با غفور، سه بار همراه علیم، یک بار در کنار شکور و یک کاربرد با غنی.
در همنشینی اسم حلیم با اسمای دیگر، عنایتی هست که یا به سیاق آیه یا به رابطه میان خود اسماء برمیگردد؛ مثلاً در آیه ﴿قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ﴾[۱۳] که درباره برتریِ گفتار پسندیده در برابر نیازمندان و گذشت از تندی و اصرار آنان، بر صدقهای که آزاری را به دنبال داشته باشد سخن میگوید، اسم غنی کنار اسم حلیم نشسته و آیه به این دو اسم پایان یافته است؛ رازش آن است که انفاق کنندهای که پس از انفاق، نیازمندان را با سخنهای ناروای خود میآزارد و از تندی و اصرار آنان درنمیگذرد، دو وصف ناپسند دارد: نخست آنکه انفاق او در چشمش بزرگ جلوه میکند و دیگر آنکه از پافشاری و تندی نیازمندان اثر میپذیرد و انسان مؤمن باید خود را از این دو ویژگی دور گرداند و در این گونه موارد، خوی او اخلاق الهی باشد، چون خدا غنی است و هیچگاه جود و اِنعام خود را بزرگ نمیبیند؛ نیز حلیم است و در مؤاخذه جاهلانِ بدکردار شتاب نمیکند.[۱۴] به گفته برخی، همراهی اسم حلیم با غنی در آیه یاد شده، بدان جهت است که خدا از صدقات و طاعات بندگان بینیاز و در مقابل انفاق کنندگانِ آزاررسان حلیم است و اگر به جای صفت حلیمْ حمید یا علیم یاد میشد، نیکو نبود.[۱۵] به سخن برخی دیگر، همراهی یاد شده دلالت دارد که حلم الهی بر بندگان خویش از روی نیاز نیست.[۱۶] همسایگی اسم حلیم با غفور در آیه ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[۱۷] از آن روست که عدم مؤاخذه بر سوگندهای بیهوده که بیقصد و اراده جدّی به زبان رانده میشوند،[۱۸] جلوهای از مغفرت و حلم پروردگار است؛ زیرا از آیه یاد شده برداشت میشود یاد کننده سوگندهای بیهوده سزاوار مؤاخذه است؛ ولی خدا از روی تفضّل و به مقتضای رحمت واسع [۱۹] و حلم خود [۲۰] از مجازات او چشم میپوشد؛ البته به گفته برخی، خدا در این آیه میفرماید: شما را به جهت قسمهای لغوی که به جا میآورید مؤاخذه نمیکنم؛ امّا از پی سوگندهای جدّیتان در صورتی که دروغ یا بر امر باطلی باشد، مجازات خواهم کرد؛ با این همه خدا در عقوبت گناهکار شتاب نمیکند، چون حلیم است و به او فرصت میدهد توبه کند [۲۱] و اگر توبه کرد، به اقتضای غفور بودنش او را میبخشد.
همجواری اسم حلیم با غفور در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[۲۲] بدین جهت است که خدا از گناه کسانی که با پرسشهای بیجا خود و پیامبر (ص) را میآزردند درمیگذرد و نسبت به گناهان آنها بخشنده است و در مقابلِ افراط گناهکاران، در عقوبت تعجیل نمیکند [۲۳] و با توانمندی بر عقاب و انتقام، ایشان را از لطف و رحمت خود بهرهمند کرده و به آنان برای توبه مهلت میدهد، تا گناهانشان را بیامرزد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[۲۴].[۲۵]، چنان که مجازات مشرکان را بر اثر عقاید و سخنان شرکآمیزشان [۲۶] یا مجازات انسانها را به جهت غفلت و کوتاهیشان از فهم این حقیقت که همه موجودات جهان و ارکان وجودیشان همواره تسبیحگوی خدایند [۲۷] به تأخیر میاندازد، تا خطای خود را دریافته و به سوی او توبه کنند و وی آنها را ببخشد: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾[۲۸] به گفته برخی غفور باید حلیم باشد.[۲۹] همنشینی اسم حلیم با شکور در آیه ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ﴾[۳۰] مینمایاند که خدا در مقابل اعمال خیر بندگانش شکور و دربرابر گناهان آنها حلیم و این، کمال اکرام و احترام به بندگان است،[۳۱] از اینرو برخی ذیل آیه یادشده گفتهاند: خدا قدرشناس انفاقکنندگان است و در مقابل بخیلان، حلیم.[۳۲] همراهی حلیم با اسم علیم نشان میدهد که خدا با آنکه بر نافرمانیهای عاصیان [۳۳] ـ همچون کفر و تکذیب آیات الهی،[۳۴] دشمنیهای کافران قریش با مسلمانان و بیرون راندنشان از مکه،[۳۵] تفریط [۳۶] و گناهان مهاجران: ﴿لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۳۷][۳۸] و رعایت نکردن سهم ضعیفان و عاجزان مانند کودکان و زنان در تقسیم ارث ـ آگاهی و احاطه دارد، حلیم است: ﴿ِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۳۹].[۴۰] و امهال و تأخیر در عقوبت، مطابق مصلحت است؛ نه از روی جهل و غفلت.[۴۱] خدا به آنچه در درون انسانها نیز میگذرد ـ از قبیل میل و نیت و رضایت و عدم آن ـ آگاه است.
در آیه ﴿تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا﴾[۴۲] از آنجا که پیامبر (ص) در تقسیم عادلانه وقت خود میان همسرانش با دشواری روبهرو بود ـ زیرا اختلاف میان همسران و رقابتهای متداول زنانه، ایشان را به زحمت میانداخت ـ کامل به وی اختیار میدهد که هرگونه میخواهد رفتار و وقت خویش را میان آنها قسمت کند و هر کدام را میخواهد مقدّم و دیگری را مؤخّر بدارد و در پایان آیه میفرماید خدا به آنچه در دلهای شما میگذرد آگاه است و خدا علیم حلیم است. برخی، متعلق علم را این دانستهاند که خدا آگاه است که کدامیک به این حکم الهی خشنود و کدام ناخشنودند [۴۳] و بعضی گفتهاند خدا میداند که مردان به بعضی زنان گرایش بیشتر و از برخی بیشتر خرسندند[۴۴].
براساس آیه ﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[۴۵] خدا نیات بدی را که عملی نمیشوند میبخشد. در آیه یاد شده خدا مردان را از وعده پنهانی با زنانی که در عدّه وفات به سر میبرند و تصمیم ازدواج با آنها نهی میکند، تا زمان عدّه به سر آید؛ سپس میفرماید: بدانید خدا آنچه را در دل دارید میداند و بدانید خدا غفور رحیم است. مفسران در تفسیر این آیه گفتهاند خدا بر نیات شما بر اعمال ناشایست آگاه است؛ ولی به جهت صفت حلم خود در عقوبت شتاب نمیکند و کسانی را که نیت خود را عملی نسازند میبخشد؛ زیرا او غفور است[۴۶] گفتنی است که انسان جلوهای از کمال و جمال خدا و مظهر اسما و صفات اوست، از این رو شایسته است به حلم آراسته گردد، چنانکه قرآن کریم از حضرت شعیب (ع) در ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴾[۴۷]، از حضرت ابراهیم (ع) در ﴿وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ﴾[۴۸]، ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ﴾[۴۹] و از فرزند وی در ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾[۵۰] با ویژگی حلم یاد کرده است.[۵۱]
منابع
پانویس
- ↑ المصباح، ص۱۴۸، «حلم».
- ↑ المصباح، ص۱۴۸، «حلم».
- ↑ القول الاسنی، ص۳۲۸.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۱۹۹ ـ ۲۰۰.
- ↑ المقام الاسنی، ص۹۲.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج ۱۰، ص۵۰۳.
- ↑ المقصد الاسنی، ص۱۰۱؛ علم الیقین، ج ۱، ص۱۸۱.
- ↑ اسماء الله الحسنی، ابن قیم، ص۱۸۱.
- ↑ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۴۴.
- ↑ اسماء الله الحسنی آثارها و اسرارها، ص۱۲۹.
- ↑ الجامع لاسماء اللّه الحسنی، ص۹۶ - ۹۷.
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص۱۹۵.
- ↑ «گفتاری شایسته و گذشت بهتر است از صدقهای که از پی آن آزاری باشد و خداوند بینیازی بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۶۳.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۳۸۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۴۸.
- ↑ اسماء الله الحسنی، اشقر، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص۱۳۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۵۶۸ ـ ۵۶۹.
- ↑ روحالمعانی، ج ۲، ص۱۹۴.
- ↑ الاسماء والصفات، ج ۱، ص۲۳۰.
- ↑ الصافی، ج ۱، ص۲۵۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از چیزهایی مپرسید که چون برای شما آشکار گردانند به اندوهتان میافکند و اگر هنگامی که قرآن فرو فرستاده میشود از آنها بپرسید برای شما روشن میشود؛ خداوند از آن (پرسش) ها در گذشت؛ و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
- ↑ روح البیان، ج ۲، ص۵۳۹؛ المیزان، ج ۶، ص۱۵۳.
- ↑ «بیگمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.
- ↑ زاد المسیر، ج ۱، ص۲۵۵؛ رحمة من الرحمن، ج ۱، ص۳۳۹.
- ↑ جامعالبیان، ج ۴، ص۱۹۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص۱۱۲.
- ↑ «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید؛ بیگمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ اسماء اللّه الحسنی، اشقر، ص۱۴۳.
- ↑ «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان میکند و شما را میآمرزد و خداوند سپاسپذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۵۳؛ البصائر، ج ۴۷، ص۹۲.
- ↑ حجهالتفاسیر، ج ۷، ص۳۴.
- ↑ روح الارواح، ص۲۸۰.
- ↑ رک: مجمعالبیان، ج ۷، ص۱۶۶.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۳۹۹.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۲، ص۹۰.
- ↑ «به یقین آنان را به جایگاهی که آن را میپسندند در میآورد و بیگمان خداوند بردباری داناست» سوره حج، آیه ۵۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۲۴۲.
- ↑ «و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص۲۹؛ جامعالبیان، ج ۴، ص۳۸۴.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۱، ص۳۳۹، ۳۵۳.
- ↑ «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیکتر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنان دادهای خشنود شوند و خداوند آنچه در دلهایتان میگذرد میداند و خداوند دانای بردبار است» سوره احزاب، آیه ۵۱.
- ↑ نمونه، ج ۱۷، ص۳۸۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۵۷۵؛ التبیان، ج ۸، ص۳۵۵.
- ↑ «و در خواستگاری از زنان (شوی مرده یا طلاق گرفتهای که در عدّه به سر میبرند) در آنچه دو پهلو بر زبان آورید یا در دل پنهان بدارید، بر شما گناهی نیست، خداوند میداند که بیگمان شما به زودی از آنان یاد خواهید کرد، اما با آنها وعده نهانی ازدواج ننهید مگر آنکه سخنی شایسته بگویید و آهنگ پیوند زناشویی مکنید تا زمان مقرر (عدّه) سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در درون شما میگذرد میداند پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۳۵.
- ↑ الصافی، ج ۱، ص۲۶۵؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۱۳۹.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
- ↑ «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعدهای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بیگمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
- ↑ «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبهکاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
- ↑ مقاله «حلیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۴۹-۳۵۳.