عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری
مقدمه
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری مروزی، معروف به ابن قتیبه. در اول رجب[۱]سال ۲۱۳ [۲] در کوفه [۳] یا بغداد متولد شد، ولی چون پدرش اهل مرو بود، به وی مروزی گفتهاند[۴] و به علت این که جدش قتیبه است، ابن قتیبه نیز به او گفته شده[۵] و بدان جهت که مدتی در دینور به عنوان قاضی سکونت داشت، به دینوری هم شهرت یافته است.[۶]
او در بغداد مشغول تحصیل شد و حدیث را از اسحاق بن راهویه، و لغت را از ابوحاتم سجستانی فرا گرفت.[۷] از عالمان دیگری چون محمد بن زیاد زیادی، زیاد بن یحیی حسانی، عباس بن فرج ریاشی و عبدالرحمن بن اخی اصمعی دانش آموخت.[۸] افرادی چون عبیدالله بن عبدالرحمن سکری، ابراهیم بن محمد بن ایوب صائغ و ابن درستویه فارسی از او روایت کردهاند.[۹] پسرش احمد، که مدتی قاضی مصر بود، تمام کتابهای پدرش را از او نقل میکند.[۱۰]
مورخان او را به عنوان فردی که در علوم مختلف مهارت داشت و درباره آنها کتابهای زیاد و ارزندهای نوشت، ستودهاند. الندیم مینویسد: ابن قتیبه در نقل روایت، صادق و عالم به لغت، نحو، فقه، شعر، غریب قرآن و معانی آن بود.[۱۱] خطیب بغدادی او را فردی ثقه، متدین، فاضل و دارای مصنفات مشهور و کتابهای معروف به حساب میآورد.[۱۲] ابن خلکان تمام نوشتههای او را مفید میداند.[۱۳] ذهبی او را به عنوان علامه کبیر، ذوفنون و سرآمد در علوم مربوط به زبان عربی و تاریخ معرفی میکند.[۱۴]
وی از اهل سنت و متمایل به مذهب احمد حنبل، و جایگاه وی نسبت به اهل سنت همانند جایگاه جاحظ نسبت به معتزله بود همان طور که جاحظ خطیب معتزله به حساب میآمد، او نیز خطیب اهل سنت محسوب میشد.[۱۵] برخی او را مورد نکوهش قرار داده و متهم به کذب و متمایل به تشبیه و مذهب کرامیه نمودهاند.[۱۶]
ابن قتیبه به رغم داشتن شهرت زیاد و کتابهای فراوان، زندگی مشخصی ندارد و به خوبی روشن نیست به جز بغداد در کجا تحصیل کرده، چه مدت در دینور بوده و در چه زمانی و در کجا کتابهایش را نوشته است. برخی بر این باورند که وی برای فراگیری دانشهای متعارف زمان خود به بصره و نیشابور نیز مسافرت کرد و در بصره بیشتر علم کلام و فلسفه آموخت تا بتواند با مخالفان عقیدتی خود، با ادله کلامی مقابله نماید. بعضی زندگی وی را بر پایه گمان این گونه آوردهاند که در ۲۷ سالگی قاضی دینور شد و در آنجا مدت هفده سال به قضاوت و تألیف آثار متعددش مشغول بود، سپس به بغداد رفت و در آنجا به تدریس و گاه تألیف و یا تکمیل آثار گذشته اشتغال ورزید.[۱۷]
او در نقل و املای حدیث محتاط بود، چنان که مینویسند: عدهای کاتب برای نوشتن حدیث در بغداد نزد او رفتند و از او درخواست نقل حدیث کردند، وی امتناع ورزید و چون اصرار نمودند، به آنان گفت: در بغداد هشتصد محدث وجود دارد که تمام آنان همانند اساتید من هستند، و شما از من درخواست نقل حدیث میکنید، من چنین نخواهم کرد.[۱۸] سرانجام وی پس از خوردن قدری هریسه (حلیم) حالش دگرگون شد و مدتی بیهوش گردید. آن گاه اندک زمانی آرامش یافت و تا سحر همواره مشغول ذکر خدا بود تا اینکه در سال ۲۷۰ یا ۲۷۶ هـ درگذشت.[۱۹] ابن جوزی مینویسد: وی در کوفه درگذشت و او را کنار قبر ابوحازم قاضی دفن کردند.[۲۰]
ابن قتیبه آثار فراوانی دارد که برخی، آن را حدود سیصد جلد دانستهاند.[۲۱] تعدادی از تالیفات او که در منابع وجود دارد، عبارتاند از: معانی الشعر الکبیر (مشتمل بر دوازده کتاب) عیون الشعر (مشتمل بر ده کتاب) عیون الاخبار (مشتمل بر ده کتاب) التفقه الحکایة و المحکی الشعر و الشعراء الخیل جامع النحو مختلف الحدیث اعراب القرآن دیوان الکتاب فرائد الدر خلق الانسان القرائات المراتب و المناقب من عیون الشعر التسویه بین العرب و العجم الانواء المشکل دلائل النبوّه اختلاف تأویل الحدیث جامع الفقه اصلاح غلط ابی عبید فی غریب الحدیث المسائل و الجوابات العلم کتاب المیسر و القداح حکم الامثال الاشربه النحو الصغیر الرد علی المشبهه آداب العشره غریب الحدیث[۲۲] ادب القاضی الصیام الهجو الرد علی من یقول بخلق القرآن[۲۳] فضل العرب علی العجم القلم تعبیر الرؤیا آداب القرائه التاریخ[۲۴] المناقضه[۲۵] تقویم اللسان مشکلات القرآن[۲۶] غریب الفاظ الاحکام اخبار العرب و انسابهم[۲۷] و ادب الکاتب که ابن قتیبه آن را برای عبیدالله بن یحیی بن خاقان وزیر المعتمد نوشت و سپس ابومحمد بن السید البطلیوسی شرح مفصلی بر آن نگاشت.[۲۸] ابن خلدون درباره این کتاب مینویسد: اصول و ارکان علم ادب چهار کتاب است: ادب الکتاب (الکاتب) ابن قتیبه الکامل مبرد البیان و التبیین جاحظ و نوادر ابوعلی قالی بغدادی.[۲۹] از کتابهای مهم دیگر وی المعارف است که خود در مقدمه آن مینویسد: هیچ انسان اهل فضلی از این کتاب بینیاز نیست، چون در هر مجلسی که شرکت نماید و مطلبی مطرح گردد، در این کتاب یافت میشود.[۳۰]
کتابهای دیگری را نیز به وی نسبت دادهاند که یا فصلی از کتابهای اصلی بوده و یا انتساب آنها به وی مورد تردید است. از جمله کتابهایی که انتسابش به ابن قتیبه مورد تشکیک جدی قرار گرفته، الامامة و السیاسه است. اولین فردی که در آن شک کرد، غاینغوس مستشرق اسپانیایی بود، سپس دکتر دوزی در کتاب تاریخ الاندلسو آدابه در این رابطه از وی پیروی کرد که شواهدی نیز برای ادعای خود ذکر میکند[۳۱].[۳۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الفهرست (الندیم) ۸۵.
- ↑ طبقات المفسرین (داوودی) ۱/۲۵۱.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۸۵.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۰/۱۷۰.
- ↑ الانساب ۴/۴۵۲.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۸۵.
- ↑ البدایة و النهایه ۱۱/۵۶.
- ↑ عیون الاخبار ۴/۱۳، مقدمه.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۰/۱۷۰.
- ↑ وفیات الاعیان ۳/۴۳.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۸۵.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۰/۱۷۰.
- ↑ وفیات الاعیان ۳/۴۲.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۱۳/۲۹۶.
- ↑ عیون الاخبار ۴/۱۶، مقدمه.
- ↑ میزان الاعتدال ۲/۵۰۳.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی ۴/۴۴۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۱۳/۳۰۱.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۰/۱۷۰ ـ ۱۷۱.
- ↑ المنتظم ۱۲/۲۷۷.
- ↑ عیون الاخبار ۴/۱۶، مقدمه.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۸۵.
- ↑ تاریخ الاسلام ۲۰/۳۸۲.
- ↑ عیون الاخبار ۴/۲۲، ۳۲ و ۳۵، مقدمه.
- ↑ کشف الظنون ۲/۱۴۶۴.
- ↑ هدیة العارفین ۱/۴۴۱.
- ↑ المستدرک علی معجم المؤلفین ۴۳۹.
- ↑ وفیات الاعیان ۳/۴۳.
- ↑ تاریخ ابن خلدون ۱/۷۶۳.
- ↑ تاریخ ابن خلدون ۱/۷۶۳.
- ↑ عیون الاخبار ۴/۳۶، مقدمه.
- ↑ فرهنگنامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۴۷۱-۴۷۳.