وحی بیانی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل وحی بیانی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معنای لغوی وحی

وحی واژه‌ای عربی و دارای سابقه‌ای کهن در فرهنگ و ادب عرب می‌باشد. یکی از لغتشناسان کهن می‌گوید: اشاره، الهام، نوشتن، کلام پنهانی و خطاب بدون واسطه را وحی می گویند.[۱] طریحی نیز معتقد است مهمترین کاربرد این کلمه که معنای حقیقی و موضوع له آن نیز می‌باشد، اعلام پنهانی است و به همین جهت، الهام را نیز وحی می‌نامند.[۲](...) از بررسی کتاب‌های لغت و مجموع آنچه نقل شد، معلوم می‌شود که اولاً، کلمه وحی مصدر وَحَیَ از باب وَعَدَ است و باب افعال آن، هم به صورت متعدی بنفسه و هم متعدی به حرف جر إلی و لام به کار می رود؛ ثانیاً، وجه مشترک تمامی معانی این کلمه و نیز موارد استعمال آن ، فهماندن یک کلام به صورت سرّی و سریع است؛ به طوریکه غیر از شخص مخاطب، افراد دیگر متوجه آن نشوند؛ ثالثاً، این کلمه نه تنها مشترک معنوی بین معانی الهام، اعلام مخفیانه و اعلام سریع است، بین معنای حقیقی و موارد استعمال آن نیز تفاوتی نیست و حتی بین معنای لغوی و اصطلاحی آن هماهنگی برقرار است. پس هر کلامی که از یک متکلم به مخاطبی به سرعت و مخفیانه منتقل شود، وحی نام دارد؛ البته این واژه غالباً به کلامی که خداوند متعال به پیامبران (ع) القا می‌نماید، اطلاق می‌شود.[۳]

تقسیمات وحی

وحی از جهات ملاک‌ها، ضوابط و از منظرهای متفاوت قابل تقسیم است . گاهی وحی از جهت فاعل و گوینده آن به وحی الهی یا الهام ربانی و وحی و القای شیطانی تقسیم می‌شود: ﴿﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ[۴] از جهت قابل و گیرنده نیز می‌توان وحی را به وحی به پیامبران و وحی به غیر پیامبران تقسیم کرد: ﴿﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ[۵] و نیز ﴿﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى[۶] کلامی که فرشتگان با حضرت مریم داشته‌اند نیز از این قسم بوده است . تقسیم دیگر آن است که وحی را از جهت نوع رابطه وحی کننده و وحی گیرنده، به سه دسته تقسیم می‌کنند: گاهی تلقی و گرفتن وحی، بدون واسطه است؛ گاهی باواسطه فرشته صورت می‌گیرد و زمانی از پس حجابِ بین متکلم و مخاطب دریافت می‌گردد.[۷] آیه آخر سوره شوری، این تقسیم را بیان فرموده است. تقسیم دیگر آنکه گاهی تلقی وحی در خواب است و گاهی در بیداری. همچنانکه گاهی لفظ و معنای کلام، هر دو وحی است و گاهی معنای وحیانی با الفاظ غیروحیانی بیان می‌شود. در تقسیم دیگر، وحی به دو گونه قرآنی و غیرقرآنی که احادیث، مبین آن هستند، تفکیک می‌شود. آنچه در اینجا مهم است، همین تقسیم از وحی است که آن را به دو گونه قرآنی و بیانی مطرح می‌سازد. در شریعت اسلام، دو نوع وحی وجو د دارد: قرآنی و بیانی و منحصر دانستن وحی به قرآن مجید صحیح نیست؛ مگر آنکه مقصود گویندگان این کلام "وحی قرآنی" باشد که بدون کاستی و فزونی، منحصر در قرآن است.[۸]

وحی قرآنی و وحی بیانی در کلمات مفسران بزرگ

شیخ طوسی فرموده است "خص هذه الأشیاء بنص القرآن و ما عداه بوحی غیرالقرآن"[۹] و منظور او از اشیا احکام است. مرحوم طبرسی نیز می‌نویسد اما بنّص القرآن و اما بوحی غیرالقرآن[۱۰] ابوالفتوح رازی نیز می‌نویسد: بعضی دیگر گفتند: این چیزها به نص قرآن حرام است و آنچه جز این است، به وحیی که غیر قرآن است.[۱۱] فخر رازی نیز می‌گوید سواء کان ذلک الوحی قراناً أو غیره[۱۲] بیضاوی نیز در تفسیر ابتدای سوره اعراف گوید آیه شریفه: ﴿﴿اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ[۱۳] علاوه بر قرآن، شامل سنت نیز می‌شود؛ زیرا خود قرآن فرموده است: ﴿﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۱۴][۱۵] وی در این عبارت، اصطلاح وحی بیانی را به کار نبرده است؛ اما صریحاً سنت را جزء وحی و "ما انزل االله" دانسته است. قرطبی نیز ذیل تفسیر همان آیه، سنت را جزء "ما انزل االله" دانسته و به آیه شریفه ﴿﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ[۱۶] استشهاد نموده است.[۱۷] (...) آنچه ذکر شد نمونه اندکی از کلمات مفسران بود که همگی شهادت می‌دهند مفسران بزرگ شیعه و اهل سنت، تقسیم وحی به وحی قرآنی و وحی بیانی را پذیرفته‌اند.[۱۸]

اثبات وحی بیانی

ما در اینجا نمی‌خواهیم عصمت و سنت پیامبر (ص) در گفتار و احادیث وی را اثبات کنیم و به عبارت دیگر، بحث در حجیت قول و سنت پیامبر نیست؛ زیرا این لازمه ایمان است و در جای خود بحث می‌شود. مهم این است که آیا می‌‎توان سخنان پیامبر (ص) را علاوه بر حجیت آنها، وحی شمرد یا خیر؟ اگر وحی بودن آنها ثابت شود، تقسیم وحی به قرآنی و بیانی صحیح خواهد بود. ادله‌ای که این مدعا را اثبات می‌کنند دوگونه‌اند؛ نقلی و عقلی:

  1. ادله نقلی: به مدد برخی از آیات و روایات می‌توان وحی بیانی را اثبات نمود؛ مثل ﴿﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۹] و آیه دیگر که شبیه همین آیه است: ﴿﴿وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ[۲۰] و نیز : ﴿﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۲۱] ضمیر هو در این آیه شریفه به قرآن برنمی‌گردد؛ بلکه به منطوق و گفته‌های پیامبر (ص) رجوع می‌کند. این آیات به خوبی دلالت می‌کنند که گفته‌های پیامبر وحی است و آن حضرت در بیان وحی، متأثر از امور نفسانی نبوده و سخنان او از طرف خداوند بوده است. در برخی از روایات نیز آمده است که قد أوتیت الکتاب و مثلَه معه[۲۲] و منظور آن است که قرآن و همانند آن به ایشان عطا شده است . بنابراین نه تنها لازم است به تمام کلمات پیامبر(ص) تمسک نمود؛ بلکه باید کلمات آن حضرت را وحی الهی دانست که به ایشان القا شده است.[۲۳]
  1. ادله عقلی: برهان لطف اثبات می‌کند که فراهم آوردن هر آنچه در قبول، میل و نزدیک شدن مردم به اطاعت و دور شدن آنان از معصیت دخیل باشد، بر خداوند متعال لازم است؛ مگر آنکه چیزي عقلاً محال باشد. بنابراین اگر عصمت پیامبر و نیز وحی بودن کلمات آن حضرت محال عقلی نبوده، از نظر عقلی ممکن باشد، لازم است خداوند آن را انجام دهد [۲۴] اینکه در برخی از روایات آمده است آن حضرت گاهی سخنی می‌گوید که ازطرف خود او بوده و چه بسا اشتباه می‌کرده است و گاهی می‌گوید: شما مسایل دنیوي را بهتر از من می‌دانید![۲۵] به هیچ وجه پذیرفتنی نیست؛ زیرا گذشته از آنکه این روایات با سند ضعیف و افراد کذابی چون مجالدبن سعید نقل شده و در هیچ منبع شیعی نیامده‌اند، ازجهت متن نیز قابل نقد هستند؛ زیرا هر شخصی که در محیط عربستان متولد و بزرگ شده باشد، می‌داند روایاتی که می‌گوید: درخت خرما تلقیح نمی‌خواهد، قابل پذیرش نیست؛ علاوه بر آنکه استدلال عقلی برخلاف آن است.[۲۶]


جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع وحی بیانی



منابع


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مجدالدین مبارک ابن اثیر، النهایۀ ج۵ ص ۱۶۳
  2. محمودبن عمر زمخشری، الکشاف، ص۴۳۰
  3. عابدی، احمد، وحی قرآنی و وحی بیانی صفحه ۵۰ تا ۶۰.
  4. سوره انعام آیه ۱۲۱
  5. سوره نحل آیه ۶۸
  6. سوره قصص آیه ۷
  7. معرفت، محمدهادی خلاصه التمهید، صفحه ۱۴ و ۲۱
  8. عابدی، احمد، وحی قرآنی و وحی بیانی صفحه ۵۰ تا ۶۰.
  9. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج ۴ ص ۳۲۸
  10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، بیروت، دار احیاء التراث العربی ج۴ ص ۳۷۸
  11. رازی، ابوالفتوح، روح الجنان و روض الجنان، تصحیح محمد حسن شعرانی، ج۵ ص۸۰
  12. رازی، فخرالدین محمد، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۵ ص ۱۷۰
  13. اعراف، آیه ۳
  14. سوره نجم، آیه ۳
  15. بیضاوی، عبداالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، مصر، مکتبۀ مصطفی الحلبی ج۱ ص ۳۴۱
  16. سوره حشر آیه ۷
  17. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ ص ۱۶۱
  18. عابدی، احمد، وحی قرآنی و وحی بیانی صفحه ۵۰ تا ۶۰.
  19. سوره نحل، آیه ۴۴
  20. نحل،آیه ۶۴
  21. نجم، آیه ۳و۴
  22. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ ص ۳۷
  23. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه ج۱۲ ص ۲۶۱
  24. طالقانی، نظر علی،کاشف الاسرار، به کوشش مهدي طیب، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رساپ جلد۱ ص ۱۱۱؛ معرفت، محمدهادی خلاصه التمهید، ج۱ صفحه ۳۲
  25. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتاب العربی جلد ۱ ص ۱۷۹
  26. عابدی، احمد، وحی قرآنی و وحی بیانی صفحه ۵۰ تا ۶۰.