مودت اهل بیت در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

در روایات فریقین - همانند قرآن کریم - به طور صریح بر محبت اهل بیت (ع) تأکید شده است مانند:

  1. فردی از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد: دوست خدا کیست تا با او دوستی کنم و دشمن او کیست تا با او دشمنی کنم؟ حضرت در پاسخ، به امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد و فرمود: «دوست امیرالمؤمنین (ع) دوست خداست، پس با او دوستی کن و دشمن ایشان دشمن خداست، پس با او دشمن باش»[۱].[۲]
  2. همچنین در روایتی دیگر فرمودند: «من دوست دارم هر کس را که آنان را دوست بدارد و دشمنم با کسی که آنان را دشمن بدارد»[۳].[۴]
  3. امیرمؤمنان (ع) فرمود: شنیدم رسول خدا (ص) می‌‌فرماید: «من سرور فرزندان حضرت آدم هستم و تو ‌ای علی و امامان پس از تو سروران امت من هستید. هرکس ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکس بغض و کینه ما را داشته باشد بغض و کینه خدا را دارد و هرکس ولایت ما را دارد ولایت خدا را داشته است و هرکس ما را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است و هرکس از ما اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هرکس عصیان ما کند خدا را عصیان کرده است»[۵].[۶]
  4. رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «اولاد خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیتش و قرائت قرآن»[۷].[۸]

مودت اهل بیت در آیه مودت

در نصوص عامی، ذوی‌القربای رسول خدا (ص) به معانی گوناگونی شده است؛ ولی در تفاسیر شیعه ـ به تبع کلمات اهل بیت (ع) در تفسیر این آیه ـ ذوی‌القربی بدون استثنا بر اهل بیت (ع) تطبیق شده؛ چنان‌که مرحوم کلینی در کافی طی روایات متعددی به این امر اشاره می‌نماید: «عَنْ زُرَارةَ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَجْلَان عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) فِی قَوْیِهِ تَعَالَی ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ»[۹].

اهمیت مسئله مودت از زاویه وظیفه ادای اجر توسط امت تا به آنجا می‌رسد که رسول خدا (ص) در روزهای پایانی عمر مبارکشان، طی وصیتی که از طریق امیرالمؤمنین (ع) به مردم ابلاغ می‌شود، خیانت‌کنندگان در حق اجیر را لعنت می‌کنند و سپس به این آیه شریفه اشاره نموده و در توضیح بیشتر، اجیر را خود و حضرت علی (ع) بیان می‌فرمایند: «رَوَى‏ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ فِي كِتَابِ الْمَنَاقِبِ أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ لِعَلِيٍّ: اخْرُجْ فَنَادِ: أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، أَلَا مَنْ تَوَلَّى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، أَلَا مَنْ سَبَ‏ وَالِدَيْهِ‏ فَعَلَيْهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ. فَنَادَى بِذَلِكَ فَدَخَلَ عُمَرُ وَ جَمَاعَةٌ عَلَى النَّبِيِّ وَ قَالُوا: هَلْ مِنْ تَفْسِيرٍ لِمَا نَادَى بِهِ عَلِيٌّ قَالَ: نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏‏ فَمَنْ ظَلَمَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، وَ يَقُولُ: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۰] فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، فَمَنْ وَالَى غَيْرَهُ وَ غَيْرَ ذُرِّيَّتِهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، وَ أُشْهِدُكُمْ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبُو الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ سَبَّ أَحَدَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ. فَلَمَّا خَرَجُوا قَالَ عُمَرُ: مَا أَكَّدَ النَّبِيُّ لِعَلِيٍّ بِغَدِيرِ خُمٍّ وَ لَا غَيْرِهِ أَشَدَّ مِنْ تَأْكِيدِهِ فِي يَوْمِنَا هَذَا. قال خبات بن الارت کان ذلک قبل وفاة النبی (ص) بسبعه عشر یوما».

اهمیت این بیان رسول اکرم (ص)، به گونه‌ای است که آن هنگام که اصبغ بن نباته، یار وفادار امیرالمؤمنین (ع)، در واقعه جانگداز ضربت خوردن علی (ع) که منجر به شهادت حضرتش شد، با زحمت و اصرار به عیادت مولی (ع) می‌رود و از آن جناب، در آخرین دیدار، درخواست نصیحتی می‌نماید، امیرالمؤمنین (ع) در آن لحظات خطیر به همین کلام رسول اکرم (ص) اشاره می‌کنند. مهم‌تر آنکه بنا بر نقل حضرت علی (ع) که در روایت به آن اشاره می‌شود، رسول خدا (ص) نیز این بیانات را در آخرین لحظات عمر مبارکشان بیان فرموده‌اند. این همه، بیانگر شدت اهمیت مسئله در نظام فکری اسلام و جایگاه ولایت در رستگاری انسان است؛ به گونه‌ای که اعتقاد و عمل به آن، مساوی با همه دین و پشت کردن به آن، مساوی با انکار همه دین است؛ و الا اولیای الهی (ع) در دنیا و آخرت محبوب و مطاع ملک و ملکوتند و نیازی به ریاست یا محبت در زندگی دنیوی ندارند، تا این همه بر آن تأکید شود. ما در اینجا، به دلیل اهمیت روایت اصبغ بن نباته، همه آن را با تفصیلی که دارد ذکر می‌نماییم؛ تا مورد دقت و تذکر قرار گیرد.

«اصبغ می‌گوید: هنگامی که امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) مورد اصابت ابن ملجم ملعون قرار گرفت، مردم به دور خانه حضرت جمع شدند تا ابن ملجم را به قتل رسانند. امام مجتبی (ع) بیرون آمدند و فرمودند: پدرم فرمود امر ابن ملجم را به خودم واگذارید؛ اگر مُردم، قصاص؛ و الا خود می‌دانم چگونه عمل نمایم. مردم پراکنده شدند؛ ولی من باقی ماندم. طولی نگذشت که امام مجتبی ان بیرون آمدند و مرا تنها دیدند و فرمودند: مگر سخن مرا که از پدرم نقل کردم نشنیادی؟ عرضه داشتم: بله؛ ولی خواستم یک مرتبه دیگر کلامی از دولب مبارکٹبشنومولطفابهمناجازه یک دیدار دیگر را بدهید. امام به داخل برگشتند و طولی نگذشت که رخصت ملاقات داده شد و وارد بر مولایم شدم و او را در بستر افتاده دیدم که پارچه‌ای بر محل زخم بسته شده و چهره مبارکش به شدت زرد شده و از شدت درد پاها را حرکت می‌دهد. هنگامی که نظر مبارکش بر من افتاد، فرمودند: مگر سخن مرا نشنیدی که بازگردید؟ عرضه داشتم: بله؛ ولی خواستم یک بار دیگر بیانی از شما بشنوم. حضرت فرمودند: پس بنشین تا برایت بگویم: «اعْلَمْ‏ يَا أَصْبَغُ‏ أَنِّي أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَائِداً كَمَا جِئْتُ السَّاعَةَ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ اخْرُجْ فَنَادِ فِي النَّاسِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ قُمْ دُونَ مَقَامِي بِمِرْقَاةٍ وَ قُلْ لِلنَّاسِ أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِيهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا أَصْبَغُ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ صفَقَامَ مِنْ أَقْصَى الْمَسْجِدِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ تَكَلَّمْتَ بِثَلَاثِ كَلِمَاتٍ وَ أَوْجَزْتَهُنَّ فَاشْرَحْهُنَّ لَنَا فَلَمْ أَرُدَّ جَوَاباً حَتَّى أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صفَقُلْتُ مَا كَانَ مِنَ الرَّجُلِ قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أَخَذَ (ع)بِيَدِي وَ قَالَ يَا أَصْبَغُ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطْتُ يَدِي فَتَنَاوَلَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي وَ قَالَ يَا أَصْبَغُ كَذَا تَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ صإِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي كَمَا تَنَاوَلْتُ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِكَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ مَوْلَيَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَى مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَجِيرَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ آمِينَ فَقُلْتُ آمِينَ».

اصبغ بن نباته در ادامه در بیان امیرالمؤمنین (ع)، آثار اعتقاد به ولایت امام را نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت بیان می‌دارد؛ ماحصل آنکه ولایت ملاک قبولی همه اعمال و میزان سنجش سایر اعتقادات و اعمال انسان‌ها در درگاه الهی است: «قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ لِي أَ قَاعِدٌ أَنْتَ يَا أَصْبَغُ قُلْتُ نَعَمْ يَا مَوْلَايَ قَالَ أَزِيدُكَ حَدِيثاً آخَرَ قُلْتُ نَعَمْ زَادَكَ اللَّهُ مِنْ مَزِيدَاتِ الْخَيْرِ قَالَ يَا أَصْبَغُ لَقِيَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِينَةِ- وَ أَنَا مَغْمُومٌ قَدْ تَبَيَّنَ الْغَمُّ فِي وَجْهِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْحَسَنِ أَرَاكَ مَغْمُوماً أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ لَا تَغْتَمُّ بَعْدَهُ أَبَداً قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَصَبَ اللَّهُ مِنْبَراً يَعْلُو مَنَابِرَ النَّبِيِّينَ‏ وَ الشُّهَدَاءِ ثُمَّ يَأْمُرُنِي اللَّهُ أَصْعَدُ فَوْقَهُ ثُمَّ يَأْمُرُكَ اللَّهُ أَنْ تَصْعَدَ دُونِي بِمِرْقَاةٍ ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ مَلَكَيْنِ فَيَجْلِسَانِ دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ فَإِذَا اسْتَقْلَلْنَا عَلَى الْمِنْبَرِ لَا يَبْقَى أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا حَضَرَ فَيُنَادِي الْمَلَكُ الَّذِي دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا رِضْوَانُ خَازِنُ الْجِنَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ كَرَمِهِ وَ فَضْلِهِ وَ جَلَالِهِ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ الْجَنَّةِ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِي عَلَيْهِ ثُمَّ يَقُومُ ذَلِكَ الَّذِي تَحْتَ ذَلِكَ الْمَلَكِ بِمِرْقَاةٍ مُنَادِياً يُسْمِعُ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا مَالِكٌ خَازِنُ النِّيرَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ وَ جَلَالِهِ قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ النَّارِ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِي عَلَيْهِ فَآخُذُ مَفَاتِيحَ الْجِنَانِ وَ النِّيرَانِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ فَتَأْخُذُ بِحُجْزَتِي وَ أَهْلُ بَيْتِكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِكَ وَ شِيعَتُكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ فَصَفَقْتُ بِكِلْتَا يَدَيَّ وَ إِلَى الْجَنَّةِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ الْأَصْبَغُ فَلَمْ أَسْمَعْ مِنْ مَوْلَايَ غَيْرَ هَذَيْنِ الْحَدِيثَيْنِ ثُمَّ تُوُفِّيَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ‏»[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. «وَلِیُّ هَذَا وَلِیُّ اللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ»؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۳۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۷۸.
  2. ر. ک. فرحمند، مهناز، جامعه منتظر ظهور از منظر دعای عصر غیبت، ص؟؟ ؟
  3. ذخائر العقبی‌، طبری/ ۱/ ۲۳.
  4. ر. ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۴۴.
  5. "الأمالی للصدوق: «الْوَرَّاقُ عَنْ سَعْدٍ عَنِ النَّهْدِیِّ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِکَ سَادَاتُ أُمَّتِی مَنْ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ وَالانَا فَقَدْ وَالَی اللَّهَ وَ مَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَی اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَی اللَّهَ»؛ الأمالی للصدوق، ص۴۷۶؛ بحارالأنوار، ج۲۷، ص۸۸، ح۳۸.
  6. ر. ک. میرباقری، سید محمد حسین، وظایف منتظران ص ۷۹-۹۱.
  7. «أَدِّبُوا أَوْلَادَکُم‏ عَلَی ثَلَاثِ خِصَال‏: حُبُّ نَبِیِّکُمْ، وَ حُبَّ أَهْلِ بَیْتِه‏، وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ»؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص ۴۵۶، ح ۴۵۴۰۹؛ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۲۵، ح ۳۳۱.
  8. ر. ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۴۴.
  9. الکافی، ج۱، ص۴۱۴.
  10. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  11. قسمت ابتدایی حدیث که در متن نقل به معناشد، به این ترتیب است: «قَالَ الْأَصْبَغِ ابن النباته: لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) الضَّرْبَةَ الَّتِي كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ كَانَ يُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ (ع) فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِي أَوْصَانِي أَنْ أَتْرُكَ أَمْرَهُ إِلَى وَفَاتِهِ فَإِنْ كَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِي حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ‏ قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِيَةً وَ قَالَ لِي يَا أَصْبَغُ- أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِي عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ- قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي رَأَيْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِيثاً فَاسْتَأْذِنْ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ كَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِي يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِي قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّي رَأَيْتُكَ فِي حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَسْمَعَ مِنْكَ حَدِيثاً فَقَالَ لِيَ اقْعُدْ فَمَا أَرَاكَ تَسْمَعُ مِنِّي حَدِيثاً بَعْدَ يَوْمِكَ هَذَا...» ادامه روایت عیناً در متن ذکر شده. (بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۵).
  12. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۶۰۶.