مرجئه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

نام این فرقه از کلمه «ارجاء» گرفته شده که در لغت به دو معنی آمده است: یکی انجام دادن کاری پس از کار دیگر، و معنی دوم آن امید داشتن به آینده است. در علت نام‌گذاری این فرقه چند وجه ذکر شده است؛ از آن جمله اینکه پیروان این فرقه نیت و عقیده را اصل شمردند و گفتار و کردار را بی‌اهمیت دانسته‌اند. دیگر اینکه آنها معتقد بودند همان‌گونه که عبادت کردن با کفر سودی ندارد، گناه کردن هم چیزی از ایمان نمی‌کاهد. سومین وجه، آنکه «ارجاء» به معنی امیدوار کردن است که این فرقه مرتکبین گناهان کبیره را با ادای شهادتین از مزیت ایمان نومید نمی‌ساختند و آنان را کافر نمی‌دانستند و برای همه امید آمرزش داشتند. مرجئه از مخالفان سرسخت خوارج بودند؛ زیرا خوارج می‌گفتند: مسلمانان با ارتکاب گناه کبیره کافر می‌شود؛ اما مرجئه برخلاف آنان عقیده داشتند که مسلمان با ارتکاب کبیره از اسلام خارج نمی‌شوند و همین عقیده باعث شد که سیاست خود را بر سکوت بنا کنند و بگویند که اگر خلیفه مرتکب کبیره شود از ایمان خارج نیست و واجب الاطاعه است![۱]. بنا به نظری خاستگاه این فرقه «دمشق» بوده و بانیان آن تحت نفوذ پاره‌ای عوامل مسیحی در پایتخت بنی‌امیه به وجود آمده‌اند[۲]. به طور مسلم صرف نظر از آنکه مرجئه از نظر جغرافیایی در کدام یک از بلاد اسلامی پدید آمده باشند و یا اساساً خلفای جبار اموی خود عامل پدید آمدن این فرقه باشند، طرز تفکر مرجئی توجیه کننده حکومت‌های سراسر فساد و ظلم بنی امیه بود و امویان مروج این فرقه بودند.

به ادعای مؤلف «الملل و النحل» اولین کسی که قائل به «ارجاء» شد، حسن بن محمد حنفیه (متوفای سال ۹۵) است که مکتوباتی برای حاکمان شهرها می‌نوشت و در آنها حکم به آن کرد که صاحب کبیره کافر نمی‌شود؛ زیرا طاعات و ترک معاصی از ایمان نیست تا با زائل شدن آن ایمان از میان برود[۳]. وی از چندین چهره به عنوان بزرگان و رجال مرجئه یاد می‌کند که عموماً ساکن کوفه بوده‌اند؛ مانند: ذر بن عبدالله بن زراره کوفی (متوفای سال ۸۰) عمرو بن مره جملی مرادی کوفی (متوفای سال ۱۱۸)، محارب بن زیاد سدوسی قاضی کوفه (متوفای سال ۱۱۸)، حماد بن سلیمان از فقهای کوفه (متوفای سال ۱۲۰)، عمرو بن ذر بن عبدالله بن زراره کوفی (متوفای سال ۱۵۳) از سران مرجئه کوفه و قاضی ابویوسف(متوفای سال ۱۸۲) قاضی شهر کوفه و اولین کسی که عنوان «قاضی القضات» یافت[۴]. همچنین بسیاری از دیگر بنیان‌گذاران فِرق مرجئه و همچنین علما و فقهای ایشان مانند یونس بن عون بنیان‌گذار یونسیه و غسان مرجی بنیان‌گذار غسانیه و عبید بن مهران کوفی بنیان‌گذار عبیدیه از بزرگان و علمای کوفه بودند.

بنابراین شاید درست این باشد که خاستگاه مرجئه را باید «کوفه» دانست. از آنجا که حُکم به کفر مرتکب کبیره در کوفه آشکار شد (خوارج)، احتمالاً نخستین عکس‌العمل‌ها در مقابل آن هم در همین شهر با پیدایش مرجئه صورت گرفته است[۵]. مرجئه درباره حکومت امویان معتقد بودند که فرمانروایی ایشان خواست خدا بوده و به همین جهت حکومت آنان مشروع است؛ حتی اگر گناهانی مرتکب شده باشند. فقط باید با کسانی مبارزه کرد که به روی مسلمانان شمشیر می‌کشند که منظور آنان خوارج بود. حجاج بن یوسف ثقفی حاکم جبار عراق از مجامع مرجئه پشتیبانی می‌کرد و به سعید بن جبیر کوفی سردار سیاه پوست خود که «مرجی» بود مقامی حساس واگذار کرد؛ اما رفتار ددمنشانه حجاج، مرجئه را هم ناراضی ساخت و در جنگ دیرالجماجم (سال ۸۲) که میان حجاج و ابن اشعث روی داد، مرجئه در صف ابن اشعث با وی مبارزه می‌کردند. هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید (سال ۹۹) مرجئه به تقویت دستگاه خود پرداختند. هدف نخستین مرجئه به ویژه آنان که در کوفه و بصره پراکنده گشتند، آن بود که جامعه مسلمانان را در مخالفت با اعتقاد به محکوم ساختن هر یک از خلفای راشدین که از سوی شیعه و خوارج و نیز هواخواهان تندروی عثمان عنوان می‌شد، یکپارچه سازند. مرجئه وسیله تقویت دستگاه بنی‌امیه شدند و تا این خاندان روی کار بودند، این فرقه اعتباری داشت؛ ولی همین که بساط دولت اموی برچیده شد، مرجئه هم از اهمیت و اعتبار افتادند[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. نک: فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص۴۰۲.
  2. تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، علی محمد ولوی، ج۲، ص۳۰۷ به نقل از تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۱، ص۴۰۹.
  3. الملل و النحل، ج۱، ص۲۲۸.
  4. نک: الملل و النحل، ج۲، ص۲۲۳تا ۲۳۴.
  5. تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹.
  6. نک: فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۰۴-۴۰۶.
  7. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۵۱۸.