مرجئه در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

"مرجئه" نام فرقه‌ای از فرق اسلامی است که در پایان نیمه اول قرن اول هجری پدید آمد[۱]. در شرح مرجئه دو معنای متفاوت ارائه شده است:

  1. مرجئه به معنای "تأخیر انداختن": اطلاق مرجئه بر این فرقه از آن حیث است که عمل را از نظر رتبه، از ایمان مؤخر می‌دانستند.
  2. مرجئه به معنای "امید دادن": اطلاق این اسم بر این فرقه از آن جهت است که معتقد بودند معصیت به ایمان ضرر نمی‌زند و امید به بخشایش گناهکاران در قیامت هست[۲].

همچنین برخی قائلند ارجاء به معنای تأخیر انداختن علی (ع) از درجۀ اول به رتبۀ چهارم است، که اگر به این معنا باشد، مرجئه مقابل شیعه قرار می‌‌گیرند[۳].

عقاید مرجئه

مرجئه، از اولین فرقه‌های پدیدار شده در عالم اسلام است که بر ایمان قلبی به جای عمل با اعضا و جوارح، تأکید دارد که اگر انسان از نظر عقیده و ایمان که به حوزۀ قلب مربوط است مسلمان باشد، از جرگۀ اهل ایمان به حساب می‌‌آید و معیار ایمان را عمل نمی‌دانستند. از نظر آنان اگر ایمان درست بود، مانعی ندارد عمل انسان فاسد باشد، ایمان، کفارۀ عمل بد است. مرجئه از لحاظ تأثیر گناه بر ایمان، در نقطۀ مقابل خوارج قرار داشتند[۴].

مهمترین مسأله در اندیشۀ ارجاء، تعریف ماهیت ایمان و در واقع ملاک و میزان صدق نام مسلمان بر افراد است. اهمیت مسألۀ ایمان و تعریف آن به اندازه ای است که برخی منابع آن را ملاک مرجئ دانستن یا ندانستن اشخاص معرفی کرده اند: "هرکس بگوید ایمان قول و عمل است و کاستی و فزونی می‌‌یابد از ارجاء خارج شده است".

مسألۀ ایمان خود دارای چند فرع است که عبارت‌اند از:

  1. پیوند ایمان و عمل: اهل سنت عقیده داشتند انجام اعمال و تکالیف دینی خود بخشی از ماهیت ایمان را تشکیل می‌‌دهد. طرفداران ارجاء چنین دخالتی را نمی‌پذیرند؛
  2. کاهش و افزایش ایمان: برخی معتقد بودند اعمال نیک ایمان را افزایش می‌‌دهد، مرجئه عقیده داشتند اعمال دینی بر آن نمی‌افزاید و از آن نمی‌کاهد؛
  3. مسألۀ استثنا در ایمان بدان معنا که آیا رواست کسی به طور مطلق بگوید من مؤمنم یا اینکه باید این سخن را که من مؤمنم با قید انشاءالله مقید سازد. در حالی که موضع عمومی اهل سنت لزوم استثنا گفتن است، مرجئه چنین قیدی را لازم نمی‌شمرند؛
  4. مسألۀ عدم خلود در آتش برای گناهکاران: مرجئه از آن روی که گناهکاران را نه کافر بلکه مسلمانی می‌‌دانستند که مرتکب خطا شده است، معتقد بودند چنین کسی در آتش مخلّد نمی‌شود. مرجئه افزون بر این در مباحثات سیاسی اجتماعی نیز خلفا را تکفیر نمی‌کردند.

مرجئه در درجه اول با خوارج و عقیدۀ ایشان مبنی بر اینکه هرکس مرتکب گناه شود کافر است، مخالف بوده‌اند و در مرحلۀ دوم، از زمره عقاید آنها، تنقیص علی (ع) است. به نظر می‌‌رسد ایشان در این عقیده از نظریات بنی امیه متأثر بوده و از ایشان الهام گرفته‌اند. تنقیص علی (ع) در نزد ایشان تا به آنجاست که مأمون خلیفه عباسی در هجو یکی از ایشان می‌‌گوید: "هرگاه خواستی که مُرجی (مفرد مرجئه) پیش از رسیدن مرگش بمیرد، نام علی (ع) را پیش او تجدید کن و بر نبی (ع) و آل او صلوات بفرست". از همین عبارت می‌‌توان کیفیت ارتباط مرجئه با علی (ع) و آل محمد (ص) را دانست[۵].

در جریان اختلاف میان علی (ع) و معاویه کسانی ادعا کردند حقیقت بر ایشان مشتبه شده است. پس در خانه نشستند و دربارۀ امور جامعه قضاوت نکردند. اینان می‌گفتند، ما از عقیده باطنی کسی خبر نداریم و نمی‌دانیم چه کسی در دل، مسلمان و مؤمن است و چه کس، کافر و فاسق؛ زیرا همگی به ظاهر، مسلمان‌اند. پس سزاوار است ثواب و عقاب آنان را تا قیامت به تأخیر اندازیم تا خدا درباره آنان داوری کند. بدین‌سان، مرجئه در این دنیا به ثواب یا گناه مسلمانان حکم نمی‌کنند و تنها ایمان را برای مسلمانان کافی می‌دانند.

فرقۀ مرجئه همچون خوارج اندک اندک از عقاید سیاسی محض رو به سوی عقاید کلامی نهاد. ابوحنیفه ـ پیشوای مذهب حنفی ـ مهم‌ترین شخصیت این دوران بود که عقاید کلامی ویژه‌ای برای این فرقه ترتیب داد. او نوشته‌ها و مطالب منظمی دربارۀ عقیده ارجاء تدوین کرد. پس از ابوحنیفه، ابومطیع بلخی دو کتاب با عنوان‌ فقه الابسط و العالم و المتعلم‌ نگاشت که اساس کلام مرجئه را در خود داشتند. از آثار مهم دیگر مرجئة السواد الاعظم‌ نوشته حکیم سمرقندی است. امروزه از فرقۀ مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه‌هایی از این تفکر را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‌توان بازیافت[۶].

اکثریت مرجئه، امامت را برای غیر قریش جائز نمی‌دانستند، ولی بعض آنان می‌گفتند: هرکس احکام قرآن و سنت رسول (ص) را برپا دارد، می‌تواند امام باشد و حکم امامت را به اجماع امت وانهاده بودند و معتقد بودند پیشوا هر چند گناه کند، مقامش باقی و اطاعتش واجب است و اقتدا کردن نماز به او صحیح است[۷].

در مجموع عقاید مرجئه عبارت بود از: جای دادن مرتبت عمل، پس از ایمان؛ داوری نکردن دربارۀ سرنوشت اخروی فرد مسلمان؛ مؤمن دانستن هر کس که به مسلمانی اقرار ظاهری کند؛ وانهادن امامت امت به اجماع امت؛ حکم به امامت هر کس که اجماع بر امامت او حاصل آید اگر به کتاب و سنت آگاه باشد هر چند گناه کند[۸].

رأی و عقیده مرجئه به نفع دستگاه حاکم بود، یعنی موجب می‌‌شد مردم برای فسق و فجور دستگاه حاکم، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاری‌ها اهل بهشت بدانند! از این‌رو پیدایش مرجئه ریشۀ سیاسی داشت، آنها اعمال سلاطین بنی‌امیه را تصحیح می‌‌کردند، بنی‌امیه هم متقابلاً آنها را مورد تأیید قرار می‌‌دادند. البته بعد از انقراض بنی‌امیه، بنی‌عباس بر اساس خصومتی که با بنی‌امیه داشتند، ریشۀ مرجئه را زدند[۹].

انشعابات مرجئه

فرقۀ مرجئه به فرقه‌هایی انشعاب یافت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. مرجئه شبیبیه: همان مرجئه خوارج‌اند که به جبر و قدر اعتقاد ندارند؛
  2. مرجئه قدریه: یاران غیلان دمشقی‌اند که انسان را مختار می‌دانند؛
  3. مرجئه جبریه یا جهمیه: به جبر معتقدند و مرتبت عمل را پس از ایمان می‌انگارند[۱۰].
  4. مرجئۀ خالصه: فقط به ارجا قائل بودند و این صنف چند فرقه می‌‌شدند که عمده‌ترین آنها که در منابع مختلف دربارۀ آنها به وحدت نظر می‌‌توان دست یافت، عبارت‌اند از:
    1. یونسیه: پیروان یونس بن عون نمیری که عقیده داشتند ایمان تنها شناخت خداوند و فروتنی و فرمانبری در برابر او، محبت قلبی نسبت به او و خودداری از گردن فرازی در مقابل وی است؛
    2. غسّانیه: پیروان غسان کوفی، عقیده داشتند ایمان همان شناخت خدا و پیامبران و اقرار به آنهاست و ایمان کاستی و فزونی نمی‌یابد و هر یک از فقره‌های ایمان، خود بخشی از ایمان را تشکیل می‌‌دهد؛
    3. تومنیه(معاذیه): پیروان ابومعاذ تومنی، عقیده داشتند ایمان نامی برای مجموعه ای از چند نکته است: معرفت، تصدیق و باور، محبت و اخلاص، و اقرار به آنچه پیامبر (ص) آورده است؛
    4. ثوبانیه: پیروان ابوثوبان مُرجی که حکم به ایجاب چیزهایی به حکم عقل و قبل از رسیدن شرع می‌‌کردند[۱۱].

امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه‌هایی از این تفکر را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‌توان بازیافت. در زمان ظهور نیز مرجئه جزء سپاه سفیانی خواهند بود که به سپاه حضرت مهدی (ع) هجوم می‌برند[۱۲].

امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه‌هایی از این تفکر را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‌توان بازیافت. در زمان ظهور نیز مرجئه جزء سپاه سفیانی خواهند بود که به سپاه حضرت مهدی (ع) هجوم می‌برند[۱۳].

مرجئه در سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان

نام گروه مرجئه در منابع حدیثی و کتب اربعه، به ویژه در کافی، آمده است[۱۴]؛ ازاین روی لازم است در آغاز با معنای آن آشنا شویم و بعد موضع معصومان را در برابر این گروه نقل کنیم. دانشمندان اسلامی چند معنا برای این کلمه ذکر کرده‌اند. می‌توان گفت برای مرجئه، با توجه به ریشه لغوی آن با تعبیرات مختلف، سه معنا بیان کرده‌اند:

  1. تأخیر: گروهی بودند که اندیشه اباحه گری را در جامعه رواج می‌دادند و ایمان صرف را بدون نیاز به عمل، کافی می‌دانستند؛ در وجه تسمیه این گروه به مرجئه برخی گفته‌اند: ازآن رو به آنان مرجئه می‌گفتند که سخن را مقدم می‌داشتند و عمل را ارجاء می‌کردند؛ یعنی به تأخیر می‌انداختند[۱۵]. برخی گفته‌اند: مرجئه گروهی از مسلمانان هستند که معتقدند ایمان، سخنِ (شهادت) بدون عمل است؛ گویا سخن را مقدم دانسته‌اند و عمل را به تأخیر انداخته‌اند[۱۶].
  2. امیدبخشی: «ارجاء» را از «رجاء» به معنای امید گرفته‌اند. مرجئه به کسی می‌گفتند که شهادت درست بر وحدانیت خدا بدهد، هر عملی که انجام بدهد اشکال ندارد؛ اما اگر مشرک باشد، عمل نیک وی هم فایده ندارد[۱۷]. برخی تعبیر به ارجاء در ایمان کرده و سه فرقه برای باورمندان به این عقیده بیان کرده‌اند[۱۸]. شماری گفته‌اند: آنان فرقه‌ای از مسلمانان هستند که معتقدند با داشتن ایمان، گناه ضرر نمی‌زند؛ همان‌گونه که با کفر، اطاعت و انجام کارهای خوب فایده‌ای ندارد. از آن جهت به آنان مرجئه گفته‌اند که معتقدند خداوند عذاب آنان را بر معصیت به تأخیر انداخته است[۱۹]. شیخ طوسی هم همین معنا را برای کلمه مرجئه ذکر کرده است. ایمان را فقط تصدیق به قلب و زبان می‌دانند و کفر را انکار با زبان می‌شمارند[۲۰]. آمدی معنای متفاوتی ذکر کرده و گفته است که گروهی از مرجئه معتقدند خداوند در آخرت کسی را عذاب نمی‌کند و هر چه هست، در دنیاست. آنان همان مشکلات و گرفتاری‌های افراد را عذاب می‌دانند[۲۱].
  3. تأخیر مرتبه امیر مؤمنان علی (ع): این معنا از ملل و نحل شهرستانی و برخی کتب شیعه استفاده می‌شود که ازآن روی به جمعی مرجئه گویند که ولایت علی (ع) را به تأخیر انداخته‌اند و او را چهارمین خلیفه می‌دانند[۲۲]. ملاصالح در شرح حدیثی، این معنا را برای مرجئه بعید ندانسته است[۲۳]. مرحوم فیض در شرح حدیثی، اول این معنا را ذکر کرده که متناسب با حدیث است، بعد دو معنی دیگر ارجاء را آورده که یکی در مقابل وعیدیه است و دیگری به معنای امیدبخشی است[۲۴]. شهرستانی مرجئه را به چهار دسته تقسیم می‌کند؛ مرجئه خوارج، مرجئه قدریه، مرجئه جبریه و مرجئه خالصه[۲۵]. برخی آنان را به دوازده فرقه تقسیم کرده‌اند[۲۶].[۲۷]

عقیده مرجئه درباره امامت

از روایات متعددی استفاده می‌شود که برخی مرجئه از کسانی بودند که در قول به امامت امیر مؤمنان علی (ع) مانند شیعه معتقد نبودند. در روایتی امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: مرجئه در قیامت کور محشور می‌شوند؛ زیرا امام آنان نابیناست[۲۸]. در روایتی که موسی بن جعفر (ع) بین تقلید مرجئه و تقلید شیعه تفاوت قایل شده، به همین نکته اشاره می‌کند. محمد بن عبیده گوید: حضرت ابوالحسن (ع) به من فرمود: ای محمد، تقلید شما محکم‌تر است یا تقلید مرجئه؟ (آنها که پس از پیغمبر (ص) ابوبکر را مقدم و علی (ع) را مؤخر داشتند) عرض کردم ما تقلید کردیم، آنها هم تقلید کردند. فرمود: این را از تو نپرسیدم. محمد گوید: من جوابی بیشتر از این نداشتم. امام فرمود: مرجئه مردی را که اطاعت واجب نبود، به خلافت نصب کردند و تقلیدش کردند و شما مردی را نصب کردید و اطاعتش را لازم دانستید و تقلیدش نکردید؛ پس تقلید آنها از شما محکم‌تر است (چون علی (ع) از اصحابش گله‌مند بود که از حضرت اطاعات نمی‌کنند و یاران معاویه از وی اطاعت می‌کردند)[۲۹]. در واقع این گروه از مرجئه خود را طرفدار اهل بیت (ع) معرفی می‌کردند، ولی معتقدات اهل بیت (ع) را نداشتند و از عقیده خالص شیعه دور بودند[۳۰].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  2. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  3. ر.ک: خمینی، سید حسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی.
  4. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.
  5. ر.ک: خمینی، سید حسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.
  7. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  8. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸.
  9. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  10. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸.
  11. ر. ک: خمینی، سید حسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی.
  12. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳ و ۳۵۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۴۹.
  15. إِنَّمَا قيلَ لهَذِهِ العِصَابة مُرْجئة، لأنَّهم قَدَّموا القولَ. وأَرجئوا الْعَمل. أَي أَخَّرُوه؛ ابومنصور محمد بن احمد أزهری، تهذیب اللغه، ج۱۱، ص۱۲۵ (چ دار احیاء)؛ همان، ص۱۸۲ (چ دیگر).
  16. و المُرْجِئَةُ: صِنْفٌ من المسلمين يقولون: الإِيمانُ قَوْلٌ بلا عَمَل، كأَنهم قدّمُوا القَوْلَ و أَرْجَؤُوا العمل أَي أَخَّروه؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۸۴.
  17. كانوا يقولون: لا تَضُرُّ مع الإيمانِ معصيةٌ، كما لا تنفعُ مع الكفرِ طاعةٌ؛ ابوالحسن محمد ملطی، التنبیه و الرد، ص۱۴۶؛ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۹.
  18. ابوالمظفر طاهر بن محمد اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص۸۳.
  19. ابن اثیر جزری(مبارک)، النهایه، ج۲، ص۲۰۶؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۱۱؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۷۷؛ محمدعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۵۱۰.
  20. المرجئة من قال: الايمان هو التصديق باللسان خاصة و كذلك الكفر هو الجحود باللسان؛ شیخ طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص۱۴۰.
  21. سیف الدین آمدی، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۴، ص۳۶۰.
  22. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۹.
  23. و لا يبعد أن يراد هنا كلّ من أخّر عليّاً عن مرتبته؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۳۷۳.
  24. المرجئة قد تطلق في مقابلة الشيعة من الإرجاء بمعنى التأخير لتأخيرهم عليا (ع)عن درجته و كأنه المراد هنا و قد تطلق في مقابلة الوعيدية إما من الإرجاء بمعنى التأخير لأنهم يؤخرون العمل عن النية و القصد و إما بمعنى إعطاء الرجاء لأنهم يعتقدون أن لا يضر مع الأيمان معصية كما لا تنفع مع الكفر طاعة؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۲۴۱.
  25. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۹.
  26. علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۳۴؛ ابوالحسن محمد ملطی، التنبیه و الرد، ص۱۴۶.
  27. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۹۵.
  28. «يُحْشَرُ الْمُرْجِئَةُ عُمْيَاناً وَ إِمَامُهُمْ أَعْمَى...»؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۶۰۲؛ همو، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۰۸.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳؛ همان، (ترجمۀ سیدجواد مصطفوی)، ج۱، ص۶۸.
  30. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۰۰.