روح در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

معناشناسی

روح به معنای جان و روان و آن چیزی است که حیات انسان بستگی به آن دارد و مبدأ و مایۀ زندگی است. روح انسانی، امری است لطیف که علم و ادراک انسان مستند به اوست و موجودی ناشناخته و از اسرار آفرینش است و انسان به علت مأنوس بودن با جهان ماده، قدرت درک حقیقت آن را ندارد.

به جهان مربوط به جان‌ها "عالم ارواح" گفته می‌شود و آدمی به وسیلۀ آن احساس می‌کند و حرکت ارادی دارد. فهمیدن، تصور کردن، تصمیم گرفتن، عشق ورزیدن، تنفر داشتن همه به روح مربوط‌اند[۱]. به موجوداتی که روح داشته باشند "جاندار" گفته می‌شود. روح، حقیقت وجود آدمی است و در دورانی که انسان به صورت جنین در رحم مادر است به پیکر او دمیده می‌شود و هنگام مرگ از بدن جدا می‌شود و اگر جسم هم بپوسد و متلاشی شود، روح باقی است و در قیامت دوباره به جسم برمی گردد و از این رو با مرگ انسان چیزی از روح او کم نمی‌شود[۲].[۳]

روح در حدیث

در روایات ائمه (ع) روح از عالم ملکوت دانسته شده است[۴] و از این رو، می‌تواند به مرتبت برتر از فرشتگان دست یابد[۵]. همچنین روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام بدن پوشانیده شده است[۶]. روح با بدن نمی‌آمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه بدن را در میان می‌گیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ‌ بدن، روح همچنان زنده می‌ماند و زیست می‌کند[۷].

امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه باطن قلبش دو گوش دارد، گوشی که وسواس خنّاس در آن می‌دمد و گوشی که فرشته در آن می‌دمد، خداوند مؤمن را به ‌وسیلۀ فرشته همراهی و کمک می‌کند این است معنای آیۀ شریفه ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[۸].[۹]. همچنین فرمودند: «قلب را دو گوش است هرگاه بنده آهنگ گناهی کند روح ایمان به او می‌گوید: انجام نده و شیطان می‌گوید: انجام بده و چون بنده بر سینۀ زن گناهکار قرار گیرد، روح ایمان از او ستانده می‌شود»[۱۰].[۱۱]

معاد، دلیل وجود روح

قرآن کریم زندگی پس از مرگ را قطعی شمرده است: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۲]؛ ﴿وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[۱۳] و از سویی دیگر، جسم آدمی پس از مرگ می‌پوسد و از میان می‌رود این نشان می‌دهد چیزی جز بدن، زنده می‌ماند: ﴿أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۴]؛ ﴿قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ[۱۵].

برای اثبات وجود و اصالت روح گفته‌اند، همۀ اجزای مادی بدن همواره در حال تغییر و جایگزینی‌اند. سلول‌های بدن می‌میرند و سلول‌هایی دیگر بر جای آنها می‌نشینند؛ اما خود انسان همان است و دگرگون نمی‌شود، یعنی انسان جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمی‌پذیرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصیت اوست و این همان روح است[۱۶]. بدون اثبات بقای روح، وحدت و یگانگی انسان دنیوی و اخروی اثبات‌ناپذیر است و معاد نیز که از اصول دین است معنا نمی‌یابد[۱۷].

مجرد بودن روح

علمای اسلام معتقدند چون روح مجرد و منزه از ماده است، جاودان و ماندگار می‌ماند از دلایل تجرد روح، پدیدۀ رؤیا است که گاه آدمی را از آینده خبر می‌دهد: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۱۸]. اگر دستگاه ادراکی انسان تنها از ماده باشد، نخواهد توانست از آنچه هنوز در جهان اتفاق بیافتاده است، آگاه گردد؛ زیرا ماده محصورِ زمان و مکان است[۱۹].[۲۰].

ماهیت روح

در آیه‌ای که در آن درباره ماهیت روح سؤال شده، به صراحت روح به امر پروردگار نسبت داده شده است: ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي[۲۱]. در برخی آیات دیگر نیز از روح با این توصیف یاد شده است[۲۲]. به نظر می‌رسد این آیات به جنس روح نظر دارند و بیانگر ماهیت مشترک ارواح‌اند[۲۳]؛ چنان که به نظر می‌رسد مراد از «امر» در این آیات، همان «امر تکوینی» باشد. خداوند متعال در آیه‌ای، امور تکوینی خود را چنین معرفی می‌کند: «امر او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: موجود باش! آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود»[۲۴]. این ویژگی، مربوط به عالم ملکوت است، نه عالم ماده که در آن تدریج وجود دارد. از این رو، چنین تعابیری نشان می‌دهند که ماهیت روح از عالم ملکوت است[۲۵]. بنابراین روح (به منزله یک جنس یا نوع)، موجودی ملکوتی است که تعبیر «از عالم امر بودن»، بدان اشاره دارد.

واقعیت این است که دانش ما درباره این ارواح بسیار اندک است. در نقلی آمده است که ابن عباس از سخن گفتن درباره روح خودداری می‌کرد[۲۶]. دلیل او این جمله قرآن کریم بود که دانش بشر را درباره روح بسیار اندک معرفی می‌کند: ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۲۷][۲۸]. مجاهد نیز - که یکی از تابعین است - علم به روح را از علومی شمرده که خداوند آن را از دیگران پنهان ساخته است[۲۹].

از ظاهر آیات یادشده، این گونه به دست می‌آید که روح مصداق واحدی ندارد. دیدگاه‌های صحابه و مفسران نخستین در این زمینه نیز بسیار متفاوت است که نشان می‌دهد این جزئیات برای آنان نیز مبهم بوده است. در نقلی منسوب به ابن عباس آمده است: روح، یکی از مخلوقات خداوند است که مصادیق متعددی دارد. در این نقل آمده است که هر ملکی که از آسمان نازل می‌شود، با او روحی همراه است و به آیه ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا[۳۰]، استشهاد شده است[۳۱].

در نقلی دیگر گزارش داده‌اند که ابن عباس روح را از فرشتگان می‌دانسته است[۳۲]. طبق برخی از این نقل‌ها، روح فرشته‌ای است که خداوند مخلوقی بزرگ‌تر از آن نیافریده است[۳۳]. مجاهد و برخی دیگر از مفسران نخستین روح را نامی برای فرشتگانی دانسته‌اند که مراقب دیگر فرشتگان‌اند و فرشتگان آنان را نمی‌بینند[۳۴]. چنان که انسان‌ها فرشتگان را نمی‌بینند. در نقلی، این قول از طریق ابن عباس به رسول خدا (ص) نسبت داده شده است[۳۵]. در مقابل - چنان که نقل شد در روایتی از امیر المؤمنین (ع) روح (یا برخی از مصادیق آن) مستقل از فرشتگان معرفی شده است[۳۶]. مطابق نقلی، عکرمه هم - که از تابعین است -روح را مخلوقی بزرگ‌تر از فرشتگان تفسیر کرده که تعداد افراد آن زیاد است و هر ملکی که نازل می‌شود، روحی او را همراهی می‌کند[۳۷]. در روایتی، از جناب سلمان نقل شده است که روح ده جزء دارد که فرشتگان یک جزء آن و روح نه جزء دیگر است. به نظر می‌رسد این روایت به تعداد فرشتگان در برابر تعداد ارواح اشاره دارد. بنا بر این تبیین، سلمان تعداد ارواح را بسی بیشتر از تعداد فرشتگان می‌دانست[۳۸].

چنان که ظاهر برخی آیات و خبرهای اصحاب نشان می‌دهد، تعدادی از مصادیق روح، مانند روح الامین یا روحی که بر حضرت مریم (ع) تمثل کرد، بز حضرت جبرئیل (ع) قابل تطبیق است؛ اما مصادیق دیگری از روح، مانند روحی که در هر انسان وجود دارد یا حضرت عیسی (ع) که روح الله نامیده شده[۳۹]، غیر از حضرت جبرئیل (ع) است. ظاهر آیه ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا، نیز می‌تواند مؤید تعدد ارواح باشد؛ زیرا از روح به صورت نکره یاد شده است. همچنین برخی آیات که از همراهی فرشتگان و روح سخن می‌گویند، ظهور در تمایز این دو دارند[۴۰].[۴۱]

منابع

پانویس

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱۰، ص ۱۱۸؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج ۱۲، ص ۲۵۵.
  2. المبدأ و المعاد، ۳۱۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱، ص ۳۵۲ ـ۳۵۰.
  3. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
  4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۸، ص۴۲.
  5. نور الثقلین‌، ج۳، ص ۲۱۵ ـ۲۱۶.
  6. بحارالانوار، ج۵۸، ص۳۴.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
  8. «و با روحی از خویش تأییدشان کر» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  9. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ‌ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶۷.
  10. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ‌ فَإِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ رُوحُ الْإِیمَانِ لَا تَفْعَلْ وَ قَالَ لَهُ الشَّیْطَانُ افْعَلْ وَ إِذَا کَانَ عَلَی بَطْنِهَا نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ الْإِیمَانِ‌»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶۷.
  11. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۷۹.
  12. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  13. «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازه‌ای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند. بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۰ ـ ۱۱
  14. «آنان به پاداش آنچه انجام می‌دادند بهشتی‌اند در حالی که در آن جاودانند» سوره احقاف، آیه ۱۴.
  15. «گفته می‌شود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۲.
  16. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج۱۲، ص۲۶۳ ـ۲۶۴.
  17. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۳، ص۲۰۹ ـ۲۱۰.
  18. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  19. المبدأ والمعاد، ص ۳۱۹؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱۷، ص ۲۶۹.
  20. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۴.
  21. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  22. ﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ «فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲؛ حتی در برخی آیاتی که روح بدون «ال» آمده است و به نظر می‌رسد ناظر به مصادیق دیگری باشد، باز قید «من امرنا» آمده است: شوری، ۵۲: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.
  23. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۹۵؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۷، ص۳۱۵؛ سیدمحمدحسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۱۰، ص۱۴۳؛ محمد ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ج۳، ص۳۸۶.
  24. ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  25. ر. ک: سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ص۲۸۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۹۷؛ محمد ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ج۳، ص۳۸۶؛ سیدمحمدحسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۱۰، ص۱۴۵؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۷، ص۳۱۸؛ سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۴، ص۲۲۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۹۳.
  26. ر. ک: اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۸ ص۳۱۳.
  27. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  28. ر. ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۲۰۰.
  29. ر. ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۲۰۰.
  30. «روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ دم برنیاورند مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.
  31. ر. ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۲۰۰.
  32. ر. ک: اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۱۰۶؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۲۰۰.
  33. ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۰۲؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۱۹؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۳۰۹.
  34. ر. ک: عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۸۲.
  35. ر. ک: عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۴۵.
  36. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۸۴؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۶۴؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۸۳.
  37. ر. ک: جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۳۰۹.
  38. ر.ک: حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۸.
  39. ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ «جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست» سوره نساء، آیه ۱۷۱؛ همچنین ر. ک: حجر، ۲۹ و ص، ۷۲.
  40. .﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند» سوره قدر، آیه ۴؛ ﴿تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «فرشتگان و روح، در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوی او فرا می‌روند» سوره معارج، آیه ۴؛ ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا «روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ دم برنیاورند مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.
  41. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۵۵.