برهان صدیقین در قرآن
مقدمه
برهان صدیقین از براهین اثبات خداست. در این برهان برخلاف سایر براهین، برای شناخت خدا تنها به ذات حق استناد میشود، در حالی که در براهینی چون نظم، حرکت، حدوث و... از راه مخلوقات و آیات حق بر وجود او استدلال میشود؛ زیرا در حقیقت خدای سبحان برتر و آشکارتر از آن است که چیزی از مخلوقات و مصنوعاتش دلالت کننده بر او و آشکار کننده او باشد، بلکه او هستیبخش و خارج کننده اشیا از قوّه به فعل و از ظلمت عدم به نور وجود است، پس او مقدم بر هر چیزی در وجود و ظهور است و او برهان بر ذات خود و برهان بر هر چیزی است. اولین بار ابنسینا این برهان را برهان صدیقین نامید. در وجه تسمیه این برهان گفته شده: چون طریقه حکیمان «أصدق» یعنی درستتر و محکمتر است شیخ آن را صدیقین نام نهاد[۱].؛ زیرا صدیق که همان ملازم با صدق است[۲] در لغت کسی را نامند که قول راست زیاد از او سر بزند و در گفتار و باور خویش صادق باشد و فعل او قولش را تصدیق کند[۳]. برهان صدیقین با این نام، در قرآن و منابع دینی نیامده است، امّا آیاتی مانند ۵۳ فصّلت[۴]؛ ۳۵ نور[۵] و ۱۸ آلعمران[۶] بر آن تطبیق گردیده و برای آن به آیات دیگری چون ۴۵ فرقان[۷] و ۳ حدید[۸] استشهاد شده است[۹]. این مضمون در منابع روایی و ادعیه امامان معصوم(ع) نیز بسیار به چشم میخورد؛ همچون: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ»[۱۰]، «أيكون لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ»[۱۱]، «بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ»[۱۲]. در روایتی از امیرمؤمنان، علی(ع) به این روش شناخت خداوند توصیه شده است: «اِعرِفوا اللّه َ بِاللّ»[۱۳]. رسول خدا(ص) نیز در پاسخ این سؤال که خدا را چگونه شناختهای؟ فرمودهاند: با شناخت خدا اشیا را شناختم: «عَرَفْتُ الاشْيَآءَ باللَهِ»[۱۴]. از امام صادق(ع) نیز نقل میشود که این روش را تأیید کردهاند[۱۵]. با این حال برخی جمله «بِكَ عَرَفْتُكَ...». را اشاره به راه دل دانسته و تطبیق آن بر برهان صدیقین را که راه تفکر و اندیشه است ناصواب خواندهاند[۱۶]. آیات و روایات یاد شده مایههای اصلی برهان صدیقین است. متألهان و محققان از فیلسوفان مسلمان برخلاف نظر حکمای پیشین مانند ارسطو و متکلمان ـ که از راه حرکت و حدوث بر وجود خداوند استدلال کردهاند ـ با تأمل در خود وجود و واقعیت به واجبالوجود پی بردهاند[۱۷].[۱۸]
تقریرهای برهان صدیقین
تقریرهای گوناگونی برای این برهان ارائه شده است:
تقریر ابن سینا
ابنسینا که مشائی و ادامه دهنده راه فلسفی فارابی و متأثر از اوست در تقریر برهان خود بر واجب الوجود از راه تامل در موجود به آیه ﴿سَنُرِيهِمْ ءَايَـٰتِنَا فِى ٱلْـَٔافَاقِ وَفِىٓ أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ ٱلْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ شَهِيدٌ﴾[۱۹] استشهاد کرده است. وی ابتدا به بیان چند مقدمه پرداخته است: الف. اجمالاً موجوداتی هستند. ب. موجودات در واجب و ممکن منحصرند. ج. ممکن برای تحقق در خارج به علّت نیازمند است. د. تسلسل محال است. ه. اگر یک موجود ممکن در تحققش نیازمند به علت باشد مجموعه ممکنات هم در تحققشان نیازمند به علت هستند. و. علت این مجموعه نمیتواند افراد مجموعه به نحو انفراد یا اجتماع باشند. سپس گفته است: لازمه پذیرش این مقدمات پذیرفتن واجب الوجودی است که وجوب ذاتی دارد و قائم به ذات و مستقل در هستی خویش است و همه ممکنات با واسطه یا بیواسطه به او وابستهاند. وی در ادامه میافزاید: با تأمل در وجود، بدون واسطه قرار دادن ممکنات که آفریده و فعل او هستند میتوان خدای متعالی و وحدانیت وی و دوری او از هر نقص امکانی را ثابت کرد، وگرچه از راه آثار هم میتوان به او راه یافت، این راه محکمتر و مطمئنتر است، آنگاه آیه شریفه ۵۳ فصّلت را شاهد مدعای خویش میآورد و میگوید این شیوه صدیقان است که هستی او خدا را بر هستی دیگر چیزها گواه گیرند؛ نه آنکه از هستی دیگر چیزها بر هستی او استدلال کنند[۲۰]. گرچه خواجه نصیر این شیوه را استدلال از علت به معلول دانسته[۲۱] و علامه حلی آن را برهان لمّی نامیده است[۲۲]؛ اما از آنجا که بوعلی در برهان خود از مفهوم وجود - که معلوم ما قرار گرفته و غیر از خداوند و امری اعتباری است - بر واجب استشهاد کرده است، برخی صاحبنظران برهان وی را انّی دانستهاند[۲۳]. برخی نیز اساساً برهان صدیقین را گرچه مفید یقین میدانند، اما به دلیل آنکه در آن از یکی از لوازم وجود به لازم دیگری پیبرده میشود آن را برهان انّی و از میان سایر براهین انّی در این باب شبیهترین آنها به برهان لمّ دانستهاند[۲۴]. به گفته برخی کشف ذات به واسطه خود ذات نه برهان لمّی است و نه انّی و برهان خواندن آن از روی مجاز است[۲۵].[۲۶]
تقریر صدرالمتالهین
ملاصدرا بیش از سایر حکیمان برای طریقه صدیقان به آیات استشهاد کرده، چنانکه به آیات ۵۳ فصّلت[۲۷]؛ ۱۸ آلعمران[۲۸]؛ ۳۵ نور[۲۹] و نیز آیات ۴۵ فرقان﴿أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَلَوْ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاكِنًۭا ثُمَّ جَعَلْنَا ٱلشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًۭا﴾[۳۰].[۳۱]. و ۳ حدید[۳۲]: ﴿هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْـَٔاخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾[۳۳] استناد کرده است. وی روایتی از امیرمؤمنان و امام صادق(ع) را نیز مؤید برتری روش صدیقان آورده است[۳۴]. صدرالمتألهین بر مبنای مقدماتی چون اصالت وجود، بساطت و وحدت تشکیکی وجود و تقسیم وجود به مستغنی به ذات و وابسته به غیر (فقیر بالذات) ثابت میکند که در سلسله مراتب تشکیکی وجود، مرتبهای هست که کاملتر و تمامتر از آن مرتبهای نیست و آن مرتبه، وجودی است که در ذات خویش مستغنی است و هیچ نیاز و نقصی در آن راه ندارد، قائم به ذات است و ماسوای آن وابسته و نیازمند و متکی به آن بلکه عین وابستگی و نیازمندی به آن هستند. چنین حقیقت صرف و کاملی که کاملتر از آن نه موجود است و نه قابل تصور، واجب الوجود بالذات است.
حکیم سبزواری نیز که شارح حکمت صدرایی است دو تقریر از برهان صدیقین ارائه داده است:
- تقریری که بر مبنای اصالت وجود و تشکیک آن و امکان فقری تنظیم شده است؛ به این بیان که وجود اگر واجب باشد مقصود حاصل است و اگر ممکن یعنی فقیر و متعلق به غیر باشد با عنایت به بطلان دور و تسلسل مستلزم واجب و باز مطلوب حاصل است[۳۵].
- تقریری که بر مبنای حقیقت مطلق و محض وجود و اصالت آن است که محال است عدم بر آن عارض شود و از آن نتیجه میگیرد که چنین حقیقتی واجب الوجود است[۳۶]. خصوصیت تقریر دوم این است که نیازی به طرح تشکیک وجود و نیز نیازی به ابطال دور و تسلسل ندارد. وی همچنین در اثبات صفات کمال برای ذات واجب برهان صدیقین را جاری ساخته است[۳۷].[۳۸]
تقریر علامه طباطبایی
بیان وی در تفسیر برخی آیات، منطبق بر شیوه صدیقان در رسیدن به حق است؛ از جمله در آیه ۵۳ فصّلت که شهید را به معنای مشهود دانسته است و بر اساس آن خدای متعالی برای هر چیزی مشهود خواهد بود، چون موجودی نیست مگر اینکه از هر جهت فقیر و وابسته به اوست و او ـ جل جلاله ـ برپا دارنده آن موجود و قاهر بر اوست، پس او برای هر چیزی معلوم و شناخته شده است، اگرچه برخی از معرفتش غافل باشند[۳۹]. وی این برهان را برای خردمندان قویترین و روشنترین برهان بر توحید میداند[۴۰]. طبرسی نیز آیه را دال بر توحید میداند[۴۱]. در تفسیر آیه ﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ﴾[۴۲] نیز بیانی دارد که میتوان در برهان صدیقین بدان استشهاد کرد. در بیان مذکور ضمن اینکه وجود شیء را مصداق نور میداند خدا را مصداق اتمّ نور دانسته، معتقد است همانگونه که هر چیزی به وسیله نور ظهور مییابد خدای متعالی هم نوری است که به واسطه او آسمانها و زمین ظهور پیدا کرده است، بنابراین او برای هیچ چیزی مجهول نیست، چون ظهور هر چیزی برای خود یا غیر، از ظهوری است که به واسطه خدای متعالی برای او حاصل شده است، پس خداوند به ذات خود برای آن چیز قبل از آن ظاهر است[۴۳]. بیان وی در تفسیر آیه ۳ حدید: ﴿هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْـَٔاخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلْبَاطِنُ﴾[۴۴] نیز مؤید شیوه صدیقان است؛ آنجا که در معنای «الظاهِر» مینویسد: او از هر ظاهری ظاهرتر است، چون قدرت او بر هر چیزی احاطه دارد و از سوی دیگر وجود او بر هرچیزی محیط است[۴۵]. علامه طباطبایی در آثار فلسفی خویش نیز یکی از کوتاهترین و محکمترین راههای رسیدن به واجب الوجود را برهانی میداند که به ابتکار خویش و بر مبنای پذیرش اصل واقعیت به عنوان اولین مسئله فلسفی که حد فاصل سفسطه از فلسفه است آن را اینگونه تقریر میکند: واقعیت که در ثبوت آن تردیدی نداریم هرگز نفی نمیپذیرد و نابودی برنمیدارد و حتی فرض نفی آن مستلزم ثبوت آن است، پس اصل واقعیت وجوب ذاتی دارد و اشیایی که واقعیت دارند در واقعیتشان قائم به او هستند[۴۶]. از خصوصیات بارز این تقریر این است که اولاً چون بر مبنای پذیرش اصل واقعیت است هم میتواند مورد پذیرش معتقدان به اصالت وجود باشد هم قائلان به اصالت ماهیت، چون دسته اول ما بازای واقعیت خارجی را وجود و دسته دوم ماهیت میدانند. ثانیا در این برهان نیز نیازی به ابطال دورو تسلسل نیست.[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۶۷.
- ↑ الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۶۷.
- ↑ مفردات، ص۴۷۹، «صدق».
- ↑ ﴿سَنُرِيهِمْ ءَايَـٰتِنَا فِى ٱلْـَٔافَاقِ وَفِىٓ أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ ٱلْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ شَهِيدٌ﴾ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصّلت، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشْكَوٰةٍۢ فِيهَا مِصْبَاحٌ ٱلْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌۭ دُرِّىٌّۭ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍۢ مُّبَـٰرَكَةٍۢ زَيْتُونَةٍۢ لَّا شَرْقِيَّةٍۢ وَلَا غَرْبِيَّةٍۢ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِىٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌۭ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍۢ يَهْدِى ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْأَمْثَـٰلَ لِلنَّاسِ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌۭ﴾ «خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون میگردد و خداوند این مثلها را برای مردم میزند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ وَأُو۟لُوا۟ ٱلْعِلْمِ قَآئِمًۢا بِٱلْقِسْطِ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ﴾ «خداوند - که به دادگری ایستاده است - و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آلعمران، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَلَوْ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاكِنًۭا ثُمَّ جَعَلْنَا ٱلشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾ «آیا ندیدهای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است و اگر بخواهد آن را بیجنبش میگرداند سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۴۵.
- ↑ ﴿هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْـَٔاخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۱، ص۳۱۷؛ پیام قرآن، ج ۳، ص۷۴ ـ ۷۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۴، ص۳۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۴، ص۱۴۲.
- ↑ اقبال الاعمال، ج ۱، ص۱۵۷؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۷۰؛ ج ۹۴، ص۲۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۷۰.
- ↑ وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص۱۱۵.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص۸۶.
- ↑ خدا در نهج البلاغه،ص ۹۲ - ۹۴.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۱۳ ـ ۱۴.
- ↑ اللهبداشتی، علی، مقاله «برهان صدیقین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۵۳۴.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصّلت، آیه ۵۳.
- ↑ الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۶۶.
- ↑ الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۶۶.
- ↑ کشف المراد، ص۳۹۲.
- ↑ الحاشیه، ص۱۶۳ - ۱۶۴.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۱۳.
- ↑ تعلیقات، ص۵۹۹ - ۶۰۰.
- ↑ اللهبداشتی، علی، مقاله «برهان صدیقین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۵۳۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۲۶.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص۳۶۰ ـ ۳۶۱.
- ↑ «آیا ندیدهای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است و اگر بخواهد آن را بیجنبش میگرداند سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۴۵.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۱، ص۳۱۷.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۶، ص۱۵۶ ـ ۱۵۷.
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ همان، ج ۲، ص۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ شرح المنظومه، ج ۳، ص۵۰۵ ـ ۵۰۶.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۱۶.
- ↑ شرح المنظومه، ج ۳، ص۵۰۶.
- ↑ اللهبداشتی، علی، مقاله «برهان صدیقین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۵۳۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص۴۰۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص۴۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص۳۰.
- ↑ «خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص۱۲۲، ۱۳۸.
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ همان، ج ۱۹، ص۱۴۵.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۱۵ ـ ۱۶؛ مجموعه آثار، ج ۶، ص۹۶۲، ۹۷۰، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».
- ↑ اللهبداشتی، علی، مقاله «برهان صدیقین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۵۳۷.