علم معصوم به احوال و کتب و علوم پیامبران
مقدمه
بخشی از میراث مکتوبی که در اختیار ائمه(ع) قرار داشت، کتابهای پیامبران و اوصیای آنان بوده است. بنا بر روایات امام باقر و امام صادق، مجموعه این کتابها در پوستی به نام "جفر" نگهداری میشد. البته در برخی از این روایات، از دو نوع جفر سفید و سرخ یاد شده است. جفر سفید، پوستی است که در آن کتابهای پیامبران و مصحف فاطمه(س) نگهداری میشود و در جفر سرخ، سلاح قرار دارد و امام زمان(ع) آن را باز میکند. در روایات متعددی از امام صادق(ع) به این نکته تصریح شده که کتابهای آسمانی پیامبران گذشته، مانند تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و به طور کلی تمام کتابهای پیامبران، نزد ائمه(ع) است. در یکی از این روایات تأکید شده است هر کتابی که از جانب خداوند نازل شده، نزد اهلبیت(ع) موجود است. (محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۰؛ محمدبنحسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۶. در روایتی دیگر، آن حضرت فرمودهاند که تورات، انجیل، زبور و تفسیر آنچه در الواح بر حضرت موسی(ع) نازل شد، نزد اهلبیت(ع) است. (ر.ک: محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۴. در روایت دیگر گزارش شده است که برخی اصحاب، ایشان را در حال قرائت دعاهایی از پیامبران گذشته به زبان سریانی مشاهده کردهاند.[۱] چنانکه دیده میشود، این مطلب در روایات امام صادق(ع) به طور مستفیض و بهصراحت بیان شده است.
بنابر روایتی، آن حضرت فرمودند: نزد ما جفر نیز هست و آنان چه میدانند که جفر چیست. ابوبصیر از ایشان درباره ماهیت جفر پرسید. امام فرمود: پوستی است که علم پیامبران و اوصیا و علم علمای بنیاسرائیل در آن است.[۲] روایات مستفیض دیگری نیز از آن حضرت این محتوا را تأیید میکنند.[۳] در روایتی دیگر، آن حضرت از وصیت پیامبران به اوصیای آنان و سپس رسیدن آن وصایا به رسول خدا(ص) خبر داده است. بنا بر این روایت، پیامبر(ص) وصیت خود را به امیرالمؤمنین(ع) سپرد و به ایشان دستور داد که آن را به وصی خود و او به امامان دیگر تحویل دهد. ظاهر این تعابیر نشان میدهد که این وصیت، شفاهی نبوده، بلکه دستورها و سفارشهایی مکتوب بوده است[۴].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۴.
- ↑ ر.ک: همان، ص۵۹۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۵۱. سند این روایت، صحیح است.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۹۲ـ۶۰۲؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۵۰ـ۱۶۱.
- ↑ سید علی هاشمی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی؛ ص۱۹۰