حدیث سد ابواب در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

بسته شدن درهای خانه‌های اصحاب به مسجد النبی(ص) و گشوده‌ماندن در خانه علی(ع). بسیاری از عالمان اسلامی، حدیث «سَدُّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ‌(ع)» را در آثار حدیثی، تفسیری یا تاریخی خود نقل کرده و آن را به عنوان یکی از فضیلت‌های ویژه امیرالمؤمنین(ع) قلمداد کرده‌اند. علامه مجلسی باب مستقلی را به نقل روایات «سدّ الابواب» از منابع فریقین اختصاص داده است[۱]. در کتاب‌های «عمدة عیون الاخبار»[۲]، «غایة المرام»[۳]، «المراجعات»[۴]، «دلائل الصدق»[۵]، «الغدیر»[۶]، حدیث «سدّ الابواب» از طرق مختلف نقل شده است. از آنجا که این روایت نزد شیعه از مسلمات به شمار می‌رود به نقل منابع دیگری در این خصوص نیازی نیست. در اینجا نام شماری از عالمان برجسته اهل سنت را که حدیث«سدّ الابواب» را به عنوان یکی از فضایل ممتاز امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده‌اند، بازمی‌گوییم.

ناقلان حدیث

احمدبن حنبل، در کتاب «فضائل الصحابة» سه روایت را از زید بن ارقم، عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر نقل کرده و قطیعی نیز روایت دیگری را از عمر بن خطاب به آنها افزوده است[۷]. وی در المسند[۸] نیز سه روایت را از زید بن ارقم، سعد بن مالک (سعد ابی وقاص) و عبدالله بن عمر نقل کرده است. ابوعیسی ترمذی در «سنن ترمذی»[۹]، دو روایت را از عبدالله بن عباس و ابوسعید خدری نقل کرده. است ابو عبدالرحمن نسائی در کتاب «الخصائص»[۱۰] سه روایت را از زیدبن ارقم سعد بن ابی وقاص و این عباس گزارش کرده است. طبرانی روایات مربوط به «سدّ الابواب» را در «المعجم الکبیر»[۱۱] از عبدالله بن عباس و جابر بن سمره و در «المعجم الصغیر»[۱۲] از سعد بن ابی وقاص، بازگو نموده است. حاکم نیشابوری در «المستدرک»[۱۳]حدیث مزبور را از زید بن ارقم، عمر بن خطاب و سعد بن ابی وقاص نقل کرده است. ذهبی در «تلخیص المستدرک» حدیث اول را صحیح و حدیث دوم را ضعیف دانسته و درباره حدیث سوم سکوت کرده است[۱۴]. نورالدین هیثمی در «مجمع الزوائد» در چند باب[۱۵] چندین روایت را در این باره نقل کرده و سند چند روایت را معتبر دانسته است. این حجر عسقلانی در «فتح الباری»[۱۶] و «القول المسدّد فی الذب عن مسند احمد»[۱۷]حدیث «سدّ الابواب» را از طرق مختلف روایت کرده و گفته است علاوه بر این که هر یک از این طرق صلاحیت احتجاج را دارد، یکدیگر را تقویت کرده و مجموع آنها مفید قطع به صحت آن است و با شدت تمام این جوزی را که این حدیث را در کتاب «الموضوعات» خود ذکر نموده، مورد انتقاد قرار داده است. جلال الدین سیوطی، در کتاب «الحاوی للفتاوی»[۱۸] پس از نقل روایات مربوط به «سدّ الابواب» گفته است: با این روایات صحیح و بلکه متواتر ثابت شد که پیامبر(ص) از گشوده بودن درهای خانه‌ها به سوی مسجد منع کرد و جز به علی(ع) به هیچ‌کس - حتی عمویش عباس و ابوبکر- اجازه نداد. وی در کتاب «اللئالی المصنوعة»[۱۹] نیز به صحت این حدیث اذعان کرده و سخن ابن جوزی را (در تضعیف آن) رد کرده است. قسطلانی در «ارشاد الساری»[۲۰] به صحت حدیث سدّ الابواب اذعان نموده و سخن ابن حجر عسقلانی در این باره را نقل کرده است. ابو جعفر طحاوی[۲۱]، ابن المغازلی شافعی[۲۲]، خطیب خوارزمی[۲۳]، محمد بن طلحه شافعی[۲۴]، سبط ابن الجوزی[۲۵]، محمد بن احمد قرطبی[۲۶]، محب الدین طبری[۲۷]، ابراهیم جوینی خراسانی[۲۸]، ابن کثیر دمشقی[۲۹]، علی بن محمد بن عرّاق[۳۰]، ابن حجر مکی[۳۱]، میرزا محمد بن معتمدخان بدخشانی[۳۲]، علی بن ابراهیم حلبی[۳۳]، شیخ سلیمان قندوزی حنفی[۳۴] از دیگر عالمان اهل سنت می‌باشند که حدیث «سدّ الابواب» را به عنوان فضیلت ممتاز امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده‌اند.[۳۵]

سند حدیث

به گفته جوینی خراسانی، حدیث الاسدّ الابواب از سی نفر از صحابه نقل شده است[۳۶] و چنان که جلال الدین سیوطی تصریح کرده، متواتر است. مضاف بر اینکه مطابق قاعده «تقویت احادیث دارای طرق متعدد» نیز –چنان‌که از ابن حجر عسقلانی گذشت- اعتبار آن ثابت می‌باشد. علاوه بر این، سند تعدادی از احادیث سدّ الابواب بر اساس موازین علم الحدیث، معتبر بوده و در ذیل چند مورد از آنها مورد بررسی واقع می‌شود:

  1. احمد بن حنبل در «المسند»[۳۷] از یحیی بن عمار از ابوعوانه، از ابوبلج (یحیی بن سلیم) از عمروبن میمون از عبدالله بن عباس حدیثی را نقل کرده که در آن ده فضیلت برای امیرالمؤمنین(ع) بیان شده است که «سدّ الابواب» از آن جمله است نسائی نیز همین حدیث را در «خصائص امیرالمؤمنین»[۳۸] روایت کرده است. ابو مریم اعظمی، ابوبلج (یحیی بن سلیم) را ضعیف دانسته و بدین جهت، حدیث را ضعیف شمرده است[۳۹]. احمد محمد شاکر، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: ابوبلج که نامش یحیی بن سلیم است و به او یحیی بن ابی الاسود نیز گفته می‌شود، ثقه است. ابن معین، ابن سعد، نسائی، دارقطنی و دیگران او را توثیق کرده‌اند. در «التهذیب» از بخاری نقل شده که گفته است: فيه نظر و من نمی‌دانم وی این سخن را کی گفته است زیرا در «التاریخ الکبیر»[۴۰] که شرح حال او را ذکر کرده درباره جرح (قدح) او چیزی نگفته و در «التاریخ الصغیر» از او نام نبرده است و نسائی در «الضعفاء» او را ذکر نکرده است و شعبة (بن حجاج) که از غیر ثقه روایت نمی‌کند، از او نقل روایت کرده است. این حدیث در «مجمع الزوائد»[۴۱] آمده و هیثمی گفته: احمد در «المسند» و طبرانی در «المعجم الکبیر» و «المعجم الاوسط» به اختصار آن را روایت کرده‌اند و رجال (روایت مسند) احمد، رجال صحیح است، غیر از ابوبلج فزاری که او ثقه است[۴۲].
  2. احمدبن حنبل، در «المسند»[۴۳] از وکیع، از هشام بن سعد، از عمر بن اسید، از عبدالله بن عمر روایت کرده که «به علی بن ابی طالب(ع)» سه خصلت داده شده است که اگر یکی از آنها را می‌داشتم برایم از شتران سرخ‌مو دوست‌داشتنی‌تر بود: «رسول خدا(ص) دخترش را به ازدواج او درآورد و برایش فرزند آورد و جز درِ خانه او به سوی مسجد، درهای دیگران را بست و روز خیبر پرچم را به او داد». در کتاب «فضائل الصحابه» نیز آن را نقل کرده است[۴۴]. احمد محمد شاکر، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: عمر بن اسید (عمر بن ابی سفیان بن اسید بن ثقفی) ثقه است، ابن حبان او را در کتاب «الثقات» ذکر نموده و بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده‌اند. این حدیث در «مجمع الزوائد»[۴۵] آمده و هیثمی گفته است: احمد و ابویعلی آن را روایت کرده‌اند و رجال آن دو، رجال صحیح است. ابن جوزی که آن را در «الموضوعات» نقل کرده، به خطا رفته است و حافظ ابن حجر، در «القول المسدد»[۴۶] در رد او به تفصیل سخن گفته است[۴۷].
  3. ابوعیسی ترمذی از علی بن منذر، از محمد بن فضیل، از سالم بن ابی حفصه، از عطیه عوفی، از ابوسعید خدری روایت کرده است که پیامبر اکرم(ص) به علی فرمود: «‌يَا عَلِيُّ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُجْنِبَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ‌»؛ «ای علی! برای غیر از من و تو جایز نیست که در این مسجد با جنابت حضور یابد»[۴۸]. ترمذی این حدیث را «حسن غریب» دانسته است. توضیح اینکه، هرگاه راوی حدیث صدوق بوده و حافظه‌اش قوی و در حد عالی باشد، حدیث را «صحیح» می‌گویند و هرگاه راوی، صدوق باشد ولی حافظه‌اش قوی و در حد عالی نباشد آن را «حسن» می‌نامند[۴۹]. غریب نیز به حدیثی گفته می‌شود که از طریق دیگر و راوی دیگری نقل نشده است[۵۰]. چنین حدیثی اگر مخالف مشهور نباشد یا معارض با حدیثی که سندش صحیح است نباشد، معتبر بوده و از این جهت با حدیث صحیح تفاوتی نداد[۵۱].

وجه اینکه ترمذی این حدیث را «حسن» دانسته این است که عطیه عوفی از نظر حافظه قوی نبوده است، چنان‌که ابن حجر عسقلانی درباره‌اش گفته است: صدوق يخطئ كثيرا[۵۲] چنان‌که «مدلس» نیز شمرده شده است. از احمد بن حنبل نقل شده که عطیه نزد کلبی (محمد بن سائب) تفسیر می‌آموخته و از او با کنیه ابوسعید نام می‌برده که موهم این است که مطالب تفسیرش را از ابوسعید خدری نقل می‌کند[۵۳] عده‌ای از عالمان جرح و تعدیل - شاید به خاطر ضعف حافظه یا شیعی بودنش- او را تضعیف کرده‌اند، ولی یحیی بن معین او را صالح دانسته است[۵۴] و ابن سعد او را ثقه و صالح الحدیث وصف کرده است[۵۵]. احمد محمد شاکر، روایاتی را که عطیه از ابوسعید خدری نقل کرده به این دلیل که حافظه‌اش مورد اشکال واقع شده، «حسن» شمرده و تصریح کرده است که اشکال مزبور به اعتبار حدیث او ضرر نمی‌رساند[۵۶]. ابو مریم اعظمی، با این استدلال که عطیه مدلس بوده و روایت او از ابوسعید، معنعن است، اعتبار این حدیث را نپذیرفته است[۵۷]. همان‌گونه که بیان شد، ترمذی روایت معنعن وی از ابوسعید را «حسن» دانسته است و در سنن ابوداود دو روایت معنمن از عطیه از ابوسعید[۵۸] نقل شده است. خطابی گفته است: روایات سنن ابوداود یا صحیح است یا حسن و روایت ضعیف در آن نیست[۵۹]. مضاف بر اینکه ضعف روایت مدلس با متابعات و شواهد جبران می‌شود[۶۰] و روایت عطیه، شواهد بسیاری دارد. اعظمی، سالم بن ابی‌حفصه (راوی حدیث از عطیه) را شیعی غالی دانسته و گفته است: عده‌ای به همین دلیل او را تضعیف کرده‌اند. آن‌گاه افزوده است: اگرچه این حدیث را کثیرالنواء نیز روایت کرده است[۶۱] ولی او نیز غالی در تشیع بوده است[۶۲]. ابن معین و عده‌ای دیگر، سالم بن ابی حفصه را توثیق کرده‌اند و احمدبن حنبل نیز گفته است: «او شیعی است، ولی در حدیث اشکالی بر او وارد نیست». ابن عدی نیز گفته است: او از غالیان در تشیع بود و این تنها عیبی است که به او گرفته‌اند، اما بر احادیثش اشکالی وارد نیست[۶۳]. کثیر النواء نیز به غلو یا افراط در تشیع متهم شده است، ولی به صادق و ضابط بودن در حدیث، اشکالی بر او وارد نشده است. بدین جهت، ابن حبان، او را در کتاب «الثقات» ذکر کرده و عجلی نیز گفته است: لا بأس به[۶۴]. از مطالب پیشین، نادرستی سخن ابن تیمیه که حدیث «سدّ الابواب» را حدیث ساختگی، پنداشته[۶۵] روشن گردید. روایات حدیث «سدّ الابواب» از طریق اهل سنت، بیشتر از روایت شیعه است در کتاب «غایة المرام» از طریق اهل سنت، بیست‌ونه روایت و از طریق شیعه پانزده روایت نقل شده است[۶۶].[۶۷]

منابع

پانویس

  1. بحار الانوار، ج۳۹، ص۱۹ – ۳۴.
  2. عمدة عیون الاخبار، ص۱۷۵ - ۱۸۴.
  3. غایة المرام، ج۶، ص۲۳۵ – ۲۷۱.
  4. المراجعات، ص۲۱۷- ۲۲۰، مراجعه ۳۴.
  5. دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۳ – ۴۱۳.
  6. الغدیر، ج۳، ص۲۸۵ – ۳۰۴.
  7. فضائل اهل البیت، ص۶۶، ۸۳، ۱۶۷، ۱۹۴. روایات: ۷۸، ۱۰۹، ۲۴۷، ۲۹۴.
  8. المسند، ج۲، ص۲۳۹؛ و ج۴، ص۴۰۳ و ج۱۴، ص۴۳۲.
  9. سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹ - ۴۸۱، روایت ۳۷۲۷ و ۳۷۳۲.
  10. الخصائص، ص۷۲ – ۷۹.
  11. المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۴ و ج۱۲، ص۱۴.
  12. المعجم الصغیر، ج۴، ص۵۵۳.
  13. المستدرک، ج۳، ص۱۲۶ و ۱۳۵، روایات: ۴۶۰۱، ۴۶۳۱ و ۴۶۳۲.
  14. المستدرک، ج۳، ص۱۳۵، پاورقی.
  15. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴ - ۱۱۵ و ۱۱۹ - ۱۲۰.
  16. فتح الباری، ج۷، ص۱۵.
  17. القول المسدّد، ص۱۹ – ۲۴.
  18. الحاوی للفتاوی، ج۲، ص۱۲.
  19. اللئالی المصنوعة، ج١، ص۳۴۷ – ۳۵۰.
  20. ارشاد الساری، ج۱، ص۴۵۳ و ج۶، ص۸۵.
  21. شرح مشکل الآثار، ج۹، ص۱۷۸ – ۱۹۹.
  22. مناقب علی بن ابی طالب(ع)، ص۲۵۳ – ۲۶۱.
  23. المناقب، ص۱۰۹، ۳۰۱، ۳۱۵، ۳۳۲.
  24. مطالب السئول، ص۸۴.
  25. تذکرة الخواص، ص۷۰ – ۷۱.
  26. الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۱۹۹ – ۲۰۱.
  27. ذخائر العقبی، ج۱، ص۳۷۶ – ۳۷۷.
  28. فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۷ – ۲۰۸.
  29. البدایة والنهایة، ج۷، ص۲۴۰.
  30. تنزیه الشریعه، ج۱، ص۳۸۴.
  31. الصواعق المحرقه، ص۱۵۶.
  32. نزل الابرار، ص۷۱ – ۷۲.
  33. السیرة الحلبیة، ج۳، ص۳۴۶.
  34. ینابیع الموده، ص۱۰۰ – ۱۰۱.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث سدالابواب»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۳۵.
  36. فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۸.
  37. المسند، ج۳، ص۳۳۱ – ۳۳۳، ح۳۰۶۲.
  38. خصائص امیرالمؤمنین، ص۵۲، ح۲۴۶.
  39. الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۴۴ – ۳۴۵.
  40. التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۷۹ – ۲۸۰.
  41. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۹ – ۱۲۰.
  42. المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۳، ص۳۳۰، پاورقی.
  43. المسند، ج۴، ص۴۰۲، ح۴۷۹۷.
  44. فضائل اهل البیت، ص۶۶، ح۷۸.
  45. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۰.
  46. القول المسدد، ج۶، ص۱۶ – ۲۰.
  47. المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۴، ص۴۰۲، پاورقی.
  48. سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹، ح۳۷۲۷.
  49. تدریب الراوی، ص۷۵ – ۷۶.
  50. تدریب الراوی، ص۲۶۷.
  51. تدریب الراوی، ص۷۶.
  52. تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۳.
  53. میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.
  54. میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.
  55. الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴.
  56. المسند، ج۱۰، ص۲۵ و ۳۴، شرح روایت ۱۰۹۸۰ و ۱۱۰۱۱، پاورقی.
  57. الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.
  58. ح ۳۴۶۸ و ۳۹۸۷.
  59. سنن ابی داود، ص۱۰، مقدمه محقق کتاب.
  60. تدریب الراوی، ص۸۴.
  61. البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۴۱.
  62. الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.
  63. میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۱۰؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۴۵ – ۳۴۶.
  64. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۵۴۸.
  65. منهاج السنه، ج۵، ص۲۰.
  66. غایة المرام، ج۶، ص۲۳۵ - ۲۷۱.
  67. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث سدالابواب»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۳۶.