خشونت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

خشونت، واژه‌ای عربی از ریشه "خ ـ ش ـ ن" و به معنای درشتی، زبری و سختی و ضد نرمی و انعطاف‌پذیری است[۱] و در فارسی نیز در همان معنای عربی آن به کار می‌رود[۲]. این واژه در وصف پدیده‌های طبیعی مانند خشکی و ناهمواری زمین یا کوه‌های دشوار، همچنین رفتارهای انسانی به کار می‌رود؛ چه کارهایی که مانند چگونگی پوشش، نوع خوراک و سبک زندگی در زندگی شخصی قرار می‌گیرد؛ یا اعمالی که در حیطه اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران[۳]. تعریف همه‌پذیر از خشونت در حیطه رفتارهای اجتماعی در دست نیست. این مفهوم، هرچند از گذشته، کم یا بیش، نگاه‌های فلسفی را به خود جلب کرده بود، تنها در قرن ۲۰ موضوع فلسفی مستقلی شد و در پی ظهور جنبش‌های اجتماعی خشونت‌زدای اخیر، توجه به بهره‌گیری کارامد از خشونت دوخته شد. خشونت در کاربرد ساده‌اش بهره‌وری قهرآمیز از زور است که به شکلی معمول به دیگران یا اموال آنها آسیب می‌رساند و می‌تواند مانند ضرب و شتم فرد یا نظیر جنگ میان ملت‌ها انجام گیرد.

در سال‌های اخیر، توجه فلسفی ویژه‌ای به گسترش معنایی خشونت، از گونه آشکار به خشونت سازمان یافته و پنهان، مانند تبعیض نژادی و جنسیتی و آسیب‌های روانی شده است[۴]. جواز دستیازی به خشونت همواره در میان فیلسوفان بحث برانگیز بوده است؛ اما در نظام‌های حقوقی، خشونت را دو گونه ناپسند یا نامشروع و پسندیده یا مشروع دانسته‌اند که نشانگر دو سویه بودن آن از نظر آنهاست[۵].[۶]

تأکید بر نفی خشونت در خانواده

آموزه‌های قرآن کریم و مدرسه نبوی سخت بر نفی خشونت در خانواده تأکید دارد و هیچ نوع آن را روا نمی‌دارد، چنان‌که کتاب الهی خشونت‌های جاهلی را که در جامعه آن روز پذیرفته شده بود زیر پا گذاشت و جهت‌گیری خود را در نفی خشونت و حاکم نمودن روابط انسانی در خانواده و حمایت از زنان و احقاق حقوق آنان روشن ساخت.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا * وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا * وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا[۷].

این آیات نمونه‌ای از منطق قرآن کریم در نفی خشونت نسبت به زنان و تحت فشار قرار دادن آنان برای تملک اموالشان یا بخشیدن مهریه‌شان و یا بازپس گرفتن مهریه و اموال بخشیده به آنان با توسل به تهمت و گناه است. نمونه‌ای که بیانگر جهت‌گیری کتاب الهی است و می‌آموزد که چگونه هر نوع خشونتی باید نفی گردد و حقوق همسران مورد تعدی قرار نگیرد و حریم آنان شکسته نشود و جز براساس قوانینی انسانی و نیک‌رفتاری با آنان سلوک نشود. و این‌گونه بیانات در جامعه‌ای صورت گرفته است که همه‌گونه حریم‌شکنی و تعدی به زن مجاز شمرده می‌شد و اساسا زن به هیچ گرفته نمی‌شد، و می‌توان از این نوع جهت‌گیری و رهنمود قرآنی مسیری را که برای نفی خشونت خانوادگی و پاسداشت حقوق همسری باید طی کرد تشخیص داد و بلندای آن و افق مطلوب قرآنی را ترسیم نمود.

در عصر جاهلی چنین بود که عده‌ای همسران خود را بدون آنکه همچون یک همسر با آنان رفتار کنند نگه می‌داشتند به انتظار اینکه آنان بمیرند و اموالشان را تصاحب کنند. برخی با زنان ثروتمندی که از زیبایی بهره‌ای نداشتند ازدواج می‌کردند، سپس آنان را به حال خود وامی‌گذاشتند و نه ایشان را طلاق می‌دادند و نه همچون یک همسر با ایشان رفتار می‌کردند، به این امید که مرگشان فرارسد و اموالشان از آن اینان گردد. همچنین یکی دیگر از عادات خشونت‌بار عصر جاهلی این بود که زنان را به راه‌ها و وسایل گوناگون تحت فشار قرار می‌دادند تا آنان مهریه خود را ببخشند و طلاق گیرند. و از دیگر خشونت‌های اعمال شده در آن روزگار نسبت به زنان این بود که چون مردان می‌خواستند همسر سابق خود را طلاق دهند و ازدواج جدیدی کنند، برای فرار از پرداخت مهریه، همسر خود را به اعمال منافی عفت متهم می‌کردند و بر او سخت می‌گرفتند و تحت فشارش قرار می‌دادند تا حاضر شود مهریه خویش را بازپس دهد و طلاق گیرد و آنان همان مهریه را برای همسر دوم قرار می‌دادند[۸].

قرآن کریم بر تمام این اعمال و رفتار خشونت‌بار خط بطلان کشید و مسلمانان را به روابط انسانی و نیک‌رفتاری و پاسداری از پیمان مقدس همسری فراخواند، حتی در شرایطی که ادامه زندگی ناممکن تلقی شود. ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا[۹].

قرآن کریم در تنگنا قرار دادن همسر را در هیچ شرایطی روا نمی‌داند و به پیروان خود در سخت‌ترین اوضاع و احوال خانوادگی نیز اجازه خشونت‌ورزی نمی‌دهد؛ و به‌طور کلی مردان را به پاسداشت حقوق و حدود زنان و رعایت احوال آنان و پرهیز از آزار دادن ایشان و زیان رساندن و در تنگنا قرار دادن آنان فرمان داده است: ﴿وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ[۱۰].

پیامبر اکرم(ص) نسبت به خشونت - در انواع و اقسامش و نسبت به هرکس - سخت حساسیت نشان می‌داد و بر نفی آن به‌طور کامل تأکید می‌نمود، چنان‌که در سخنی والا فرمود: «مَنْ آذَى مُؤْمِناً فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ‏ فِي‏ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ‏ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ»[۱۱].

آزار نمودن و خشونت ورزیدن چنان مطرود است که در تعبیری شگفت از رسول خدا(ص) آمده است: «‏مَنْ آذَى مُؤْمِناً بِغَيْرِ حَقٍّ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ مَكَّةَ وَ بَيْتَ‏ اللَّهِ‏ الْمَعْمُورَ عَشْرَ مَرَّاتٍ‏ وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»[۱۲].

این‌گونه بیانات حاکی از شدت ویرانگری خشونت است و کسی که خانواده را که محبوب‌ترین بنیان نزد خداست ویران سازد و با رفتار غیر انسانی و خشونت‌ورزی حقوق و حدود همسر و خانواده خویش را تباه کند گویا خانه خدا را ویران ساخته و بزرگ‌ترین تعدی‌ها را نموده است. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «كَفَى‏ بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ‏ يُضِيعَ‏ مَنْ‏ يَعُولُ‏...»[۱۳].

بر مرد است که بیش از هر چیز حرمت و کرامت، و حقوق و حریم خانواده و همسر را پاس دارد و با خشونت‌ورزی آن را نشکند و تباه نسازد، چنان‌که امام صادق(ع) از پدر گرامی‌اش روایت کرده است که فرمود: «مَنِ‏ اتَّخَذَ امْرَأَةً فَلْيُكْرِمْهَا فَإِنَّمَا امْرَأَةُ أَحَدِكُمْ لُعْبَتُهُ فَمَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا يُضَيِّعْهَا»[۱۴].

خداوند نسبت به هیچ‌چیز همچون زنان و کودکان تأکید نکرده است که در حدیث امام کاظم(ع) آمده است: «إِنَّ‏ اللَّهَ‏ لَا يَغْضَبُ‏ بِشَيْ‏ءٍ كَغَضَبِهِ‏ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ‏»[۱۵].

خشم و خشنودی خداوند چون خشم و خشنودی آدمیان نیست که ناشی از انفعال نفس باشد، بلکه خشم و خشنودی خداوند به معنای دور شدن از رحمت خدا و مورد عذاب و عقاب واقع شدن و مشمول رحمت خدا شدن و مورد ثواب و رضا واقع گردیدن است؛ و آنکه خشونت می‌ورزد خود را از رحمت خدا محروم می‌سازد و گرفتار عقاب این جهانی و آن جهانی می‌نماید[۱۶].

خشونت رفتاری

از مهم‌ترین جلوه‌های خشونت که به شدت نفی شده، خشونت رفتاری یا بدرفتاری است. ترشرویی، اخم و تخم، فخرفروشی و خودنمایی، خشم و عصبانیت، زورگویی و سلطه‌گری، غیرت‌ورزی منفی و تعصب بی‌جا، کتک زدن و... صورت‌هایی از بدرفتاری است که آثار و پیامدهای تباه‌کننده و ویرانگری بر زندگی دارد. شکستن حریم یکدیگر با این‌گونه رفتارها و مرزشکنی و تعدی به حقوق هم، تلخ و سیاه نمودن زندگی است. در مدرسه نبوی هرگونه بدرفتاری در خانواده، تحت هر شرایطی، ممنوع اعلام شده و سخت از آن پرهیز داده شده است. پیامبر (ص) به پیروان خود آموخته است: «بهترین مردان امت من کسانی‌اند که بر خانواده خود گستاخی و تعدی نکنند و به آنان محبت ورزند و به ایشان ستم ننمایند»[۱۷].

بدرفتاری نسبت به خانواده در صورت‌های مختلف خود را نشان می‌دهد و لازم است از هر صورتی پرهیز شود تا زندگی معنای انسانی و ایمانی بیابد مانند: ترش‌رویی؛ فخرفروشی و خودنمایی؛ خشم و عصبانیت؛ زورگویی و سلطه‌گری؛ غیرت‌ورزی و تعصب بی‌جا؛ کناره‌گیری و کتک زدن[۱۸].

خشونت گفتاری

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۳، ص۱۴۰؛ مجمع‌البحرین، ج ۱، ص۶۵۱، "خشن".
  2. لغت نامه، ج ۷، ص۹۸۳۲، "خشونت".
  3. لسان العرب، ج ۱۳، ص۱۴۰.
  4. ۲۸. Macmillan Encyclopedia of philosophy، p.۶۷۷.
  5. نک: نظام بین‌المللی حقوق بشر، ص۱۰۰.
  6. محدث و محمودی، مقاله «خشونت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲.
  7. «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید * و اگر بر آن بودید که همسری جایگزین همسری (که دارید) کنید، و به یکی از ایشان دارایی فراوانی داده بوده‌اید، چیزی از آن را باز مگیرید، آیا با دروغ بافتن و گناهی آشکار آن را باز می‌ستانید!* و چگونه آن را باز می‌ستانید در حالی که با یکدیگر آمیزش کرده‌اید و آنان از شما پیمانی استوار، ستانده‌اند» سوره نساء، آیه ۱۹-۲۱.
  8. تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۱۸-۳۲۳؛ و نیز نک: تفسیر القمی، ج۱، ص۱۳۳؛ تفسیر التبیان، ج۳، ص۱۴۸؛ تفسیر الکشاف، ج۱، ص۴۹۰-۴۹۲؛ تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۴-۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۰-۱۶.
  9. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  10. «و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید» سوره طلاق، آیه ۶.
  11. «هرکه مؤمنی را بیازارد بی‌گمان مرا آزرده است، و هرکه مرا بیازارد بی‌گمان خدا را آزرده است، و چنین کسی در تورات و انجیل و زبور و قرآن از رحمت خدا به دور [معرفی شده] است». روضة الواعظین، ص۳۲۱؛ مشکاة الانوار، ص۸۳؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۷۲، ج۷۵، ص۱۵۰؛ مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۹۹؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۶، ص۳۰۵.
  12. «هرکه مؤمنی را به ناحق بیازارد چنان باشد که مکه و خانه آباد خدا را ویران کرده و هزار فرشته مقرب را کشته باشد». جمال‌الدین الحسن بن یوسف المطهر (العلامة الحلی)، الرسالة السعدیة، اخراج و تعلیق و تحقیق عبد الحسین محمد علی بقال، الطبعة الاولی، مکتبة المرعشی النجفی، قم، ۱۴۱۰ ق. ص۱۴۳؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۳۶۱؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۰۰؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۶، ص۳۰۵.
  13. «همین یک گناه برای مرد کافی است که خانواده خود را تباه کند». دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۵۴؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۸؛ عدة الداعی، ص۸۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۱۳.
  14. «کسی که زنی را به همسری گزیند باید او را تکریم نماید. بی‌گمان همسرتان محبوب شماست و هر که ازدواج می‌کند حق ندارد همسر خود را تباه سازد». قرب الاسناد، ص۷۰؛ وسائل الشیعة، ج۳، ص۳۸۱؛ بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۹۷، ج۱۰۳، ص۲۲۴.
  15. «بی‌گمان خداوند به اندازه‌ای که برای زنان و کودکان خشم می‌گیرد، برای هیچ‌چیز به خشم نمی‌آید». الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۷۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۲. بدین صورت نیز روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ يَغْضِبُ‏ كَغَضَبِهِ‏ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ». الکافی، ج۶، ص۵۰؛ عدة الداعی، ص۷۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۰۲.
  16. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۳۱۹-۳۲۴.
  17. «خَيْرُ الرِّجَالِ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ الَّذِينَ‏ لَا يَتَطَاوَلُونَ‏ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ»؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۶-۲۱۷.
  18. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۳۵۳ ـ ۳۶۷.