تکبیر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

به بزرگی یاد کردن خداوند با گفتن «اللّه أکبر»

تکبیر واژه ای عربی از ریشه «ک ـ ب ـ ر» به معنای بزرگ شمردن، بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن است[۱]. و در کاربرد متون دینی، تکبیر به معنای بزرگ داشتن و به بزرگی یاد کردنِ خداوند است و بیشتر با گفتن الله اکبر صورت می‌‌گیرد[۲]. درباره الله اکبر گفته‌اند که هرچند واژه «اکبر» در اصل صفت تفضیلی و به معنای برتر بودن است؛ ولی در اینجا معنای مفاضلت و برتری ندارد و مفهوم آن این است که خداوند بزرگ است[۳]؛ به تعبیر دیگر، خداوند بزرگ است و دیگران همه کوچک‌اند؛ زیرا بزرگی آنان عَرَضی و در حکم زوال است[۴]. برخی الله أکبر را به همان معنای لغوی آن دانسته؛ ولی کلمه «کبیر» را در آن مقدر دانسته و گفته‌اند که این عبارت در اصل اللّهُ أكبرُ كبير بوده است؛ یعنی خدا بزرگ‌ترین بزرگ است[۵] یا آنکه این جمله در اصل الله أکبر مِنْ کُلِّ کبیر؛ بوده است؛ یعنی خدا از هر بزرگی بزرگ‌تر است[۶]. برخی دیگر بر آن‌اند که معنای این جمله الله أکبر من کل شیء است؛ یعنی خداوند از هر چیزی بزرگ‌تر است؛ ولی به سبب واضح بودن معنا، عبارت من کل شیء حذف شده است[۷]. برخی روایات اهل بیت(ع) الله أکبر را الله أکبر مِنْ أَنْ یوصَف تفسیر کرده‌اند؛ یعنی خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود و برخی معانی دیگر از جمله الله أکبر من کل شیء را مردود دانسته‌اند؛ زیرا لازمه این معانی محدود کردن خداست[۸]. تکبیر گاه زبانی نیست و در عمل و اعتقاد است؛ مانند تعبد و عمل به طاعات الهی از جمله نماز، روزه و حج[۹] و نیز مبرا دانستن خداوند از آنچه سزاوار او نیست[۱۰]، بر این اساس برخی درباره معنای تکبیر در آیه ۱۱۱ اسراء: وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا وجوه مختلفی گفته‌اند؛ از جمله:

  1. تکبیر در ذات و آن عبارت است از اعتقاد به واجب الوجود بودن خدا در ذات و بی‌نیازی او از غیر خود.
  2. تکبیر در صفات؛ یعنی خداوند را تنها دارای صفات کمال دانسته، او را از صفات نقصان منزه بدانیم.
  3. تکبیر در افعال؛ یعنی هرآنچه را در عالم انجام می‌‌گیرد به اراده خدا بدانیم.
  4. تکبیر در احکام؛ یعنی تنها خداوند را حکم کننده بدانیم و اعتراض به احکام الهی را برای دیگران روا ندانیم.
  5. تکبیر در اسما؛ یعنی خداوند را تنها با اسمای حسنایش یاد کنیم و از ذکر او با هر اسم و صفتی که مناسب مقامش نیست اجتناب کنیم[۱۱]. واژه تکبیر تنها در یک آیه آمده است: وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا[۱۲] و دو بار نیز به شکل صیغه امر: وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ[۱۳] و در دو آیه به صورت فعل مضارع به کار رفته است: لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ[۱۴] در آیاتی دیگر از یاد کردن خداوند در روزهایی خاص سخن به میان آمده است؛ مانند وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ[۱۵] که مفسران مراد از آن را تکبیر گفتن در این روزها دانسته‌اند[۱۶]. قرآن در آیاتی مؤمنان را به بزرگداشت خداوند فرمان داده است: وَقُلِ ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ ٱلَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٌ فِى ٱلْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُۥ وَلِىٌّۭ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا[۱۷] از این آیات به دست می‌‌آید که مؤمنان وظیفه دارند در همه حالات خداوند متعالی را بزرگ شمارند و از راه‌های بزرگ شمردن خداوند، گفتن اللّه أکبر است، چنان که در احایث به این ذکر بسیار سفارش شده است[۱۸]. در سیره پیامبر اکرم(ص) نیز فراوان نقل شده که آن حضرت در رخدادهای گوناگون، خود تکبیر می‌‌گفت و مسلمانان را نیز به آن توصیه می‌‌کرد؛ از جمله نقل شده که آن حضرت در جنگ احزاب تکبیر گفت و به مسلمانان فرمان داد تا آنان نیز تکبیر بگویند[۱۹]. در نبرد با یهودیان بنی نضیر[۲۰] و جنگ خیبر[۲۱] نیز تکبیر آن حضرت گزارش شده است. در جنگ با یهود بنی قریظه آن گاه که سعد بن معاذ درباره آنان داوری کرد و به کشتن مردان و اسارت زنان و فرزندان و تصرف اموال آنان حکم داد[۲۲]، تکبیر گفت و به سعد فرمود: تو حکم خدا را درباره آنان اعلام کردی[۲۳]؛ همچنین پس از آنکه آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤْتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمْ رَٰكِعُونَ[۲۴] نازل شد و آن حضرت دانست که علی(ع) انگشتر خود را در رکوع به سائل داده، تکبیر گفت و فرمود: ولیّ شما پس از من علی(ع) است[۲۵]؛ همچنین روایت شده که در شب ازدواج امیرمؤمنان، علی و فاطمه(ع) نیز آن حضرت به همراه جبرئیل و میکائیل و دیگر فرشتگان تکبیر گفتند و از آن به بعد تکبیر به عنوان سنتی در این گونه مجالس رایج شد[۲۶]. پیامبر اکرم(ص) در خطبه ای در هنگام فتح مکه نیز سه تکبیر گفت؛ همچنین در اواخر رسالت آن حضرت آن گاه که آیه اکمال دین: ٱلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۲۷] درباره نصب علی(ع) به خلافت نازل شد، تکبیر گفت و خدا را بر کامل شدن دین الهی و تمام شدن نعمت بر مؤمنان ستود[۲۸]؛ نیز در روایات اسلامی اذکار خاص از جمله الله أکبر از مصادیق الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ در آیه ۷۶ مریم[۲۹] دانسته شد است[۳۰].[۳۱]

احکام فقهی تکبیر

تکبیر در نماز

همه نمازهای واجب و مستحب با تکبیر آغاز می‌‌گردند. این تکبیر، تکبیرة الاحرام[۳۲] یا تکبیرة الافتتاح[۳۳] نامیده می‌‌شود. وجه تسمیه آن به تکبیرة الاحرام آن است که با گفتن آن انجام دادن برخی کارها حرام می‌‌شود[۳۴] و وجه نامگذاری آن به تکبیرة الافتتاح این است که نماز با آن آغاز می‌‌شود[۳۵]. قرآن در آیه ۳ مدثّر مسلمانان را به بزرگداشت یاد خدا فرمان داده است: وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ. فقها مراد از فَكَبِّرْ را، ادای تکبیرة الاحرام دانسته‌اند[۳۶]، با این استدلال که قرآن در این آیه تکبیر خداوند را با فرمان دادن به آن واجب دانسته و از آنجا که جز تکبیرة الاحرام تکبیر دیگری بر مسلمانان واجب نیست، مراد این آیه تکبیرة الاحرام است[۳۷]. بنا بر روایتی، در پاسخ پرسش مردم که می‌‌گفتند: نماز را با چه چیز آغاز کنیم، این آیه نازل شد[۳۸]. برخی مفسران مراد از تکبیر در آیه وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًۢا را نیز تکبیرة الاحرام دانسته‌اند[۳۹]. شماری دیگر، ذکر را در آیه وَذَكَرَ ٱسْمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ[۴۰] به تکبیرة الاحرام تفسیر کرده‌اند[۴۱]، با این استدلال که در این آیه برپایی نماز فرع بر ذکر خدا قرار داده شده و چون نماز بدون تکبیرة الاحرام منعقد نمی‌شود، پس مقصود از ذکر خدا به زبان آوردن تکبیرة الاحرام است[۴۲]. همچنین قرآن در آیه ۲ کوثر به پیامبراکرم(ص) فرمان داده که نمازگزارده، قربانی کند[۴۳]: فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنْحَرْ[۴۴]. عده ای از مفسران مراد از وَٱنْحَرْ را بالا بردن دست‌ها تا زیر گلو هنگام گفتن تکبیرة الاحرام دانسته‌اند[۴۵]. بنابر روایتی، هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر(ص) از جبرئیل از معنای نحر پرسید. جبرئیل پاسخ داد: خداوند به تو فرمان داده که هنگام تکبیرهای آغاز نماز، هنگام رکوع و برخاستن از آن و هنگام سجده دست‌ها را بالا ببری. سپس گفت: نماز ما و نماز فرشتگان در آسمان‌ها این گونه است و برای هر چیزی زینتی است و زینت نماز بالا بردن دست‌ها هنگام تکبیر است[۴۶]. در روایات اهل بیت(ع) نیز وَٱنْحَرْ به بالا بردن دست‌ها تا مقابل صورت هنگام ادای تکبیرة الاحرام تفسیر شده است[۴۷]. برخی از فقهای امامی بالا بردن دست‌ها هنگام تکبیرة الاحرام را واجب[۴۸]؛ اما بیشتر آنان[۴۹] و نیز فقهای اهل سنت[۵۰] آن را مستحب شمرده‌اند.

راز بالا بردن دست‌ها تا گردن یا صورت بر پایه برخی روایات، انقطاع نمازگزار از غیر خداوند و حضور قلب بیشتر در نماز است[۵۱]؛ گویا با این کار هرآنچه غیر خداست را پشت سر می‌‌اندازد؛ همچنین گفته‌اند که بلند کردن دست‌ها به معنای آن است که نمازگزار همه اموال و تعلقات دنیوی را پشت سر می‌‌افکند و با دست تهی به درگاه خدا روی می‌‌آورد[۵۲]. فقهای امامی بر آن‌اند که لفظ تکبیرة الاحرام تنها اللّه أکبر است[۵۳]. برخی فقهای اهل سنت آن را با اذکار دیگری از جمله اللّه الأكبر، اللّه الجليل الأكبر، الله الجليل أكبر، الله أكبر و أجلّ و أعظم نیز جایز دانسته‌اند[۵۴]. حنفیان گفته‌اند که تکبیرة الاحرام با هر لفظی که بر بزرگ شمردن خداوند دلالت کند، هرچند عربی نباشد، جایز است؛ زیرا آیه وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ بر مطلق تعظیم خداوند اشاره دارد[۵۵].[۵۶]

تکبیر در عید فطر

در آیه ۱۸۵ بقره پس از تصریح به وجوب روزه بر مسلمانان، آنان مأمور شده‌اند که روزه ماه رمضان را کامل کرده، خداوند را در برابر نعمت هدایتش، بزرگ شمارند: شَهْرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلْقُرْءَانُ هُدًۭى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَـٰتٍۢ مِّنَ ٱلْهُدَىٰ وَٱلْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍۢ فَعِدَّةٌۭ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا۟ ٱلْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا۟ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۵۷]. برخی مفسران[۵۸] و بیشتر فقهای شیعه[۵۹] و اهل سنت[۶۰] مراد از وَلِتُكَبِّرُوا۟ ٱللَّهَ را تکبیر گفتن در عید فطر دانسته‌اند. در فقه اهل سنت اقوال دیگری نیز مطرح شده است؛ از جمله تکبیر در شب عید فطر یا از هنگام دیدن ماه شوال تا رفتن برای نماز و جز اینها[۶۱]. فقهای امامی به استناد برخی احادیث[۶۲]، مراد از آن را تکبیر گفتن مسلمانان پس از ۴ نماز در شب و روز عید فطر یعنی نمازهای مغرب، عشاء، صبح و عید فطر دانسته‌اند[۶۳]. در برخی احادیث، تکبیر زینت اعیاد خوانده شده و مسلمانان به تکبیر در این روزها سفارش شده‌اند[۶۴]. چگونگی تکبیرهایِ عید فطر با جملاتی گوناگون نقل شده؛ اما بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت آن را این گونه می‌‌دانند: «اَللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَوْلاَنَا»[۶۵]. معدودی از فقها با استناد به این آیه و برخی احادیث، گفتن تکبیر در عید فطر را واجب[۶۶]؛) اما بیشتر فقیهان آن را مستحب دانسته‌اند[۶۷]. برخی عرفا درباره فلسفه گفتن تکبیر در روز عید فطر گفته‌اند که چون این روز انسان از بهره‌های نفسانی برخوردار می‌‌شود، خداوند مؤمنان را به تکبیر گفتن واداشته تا این نعمت‌های نفسانی آنان را از عظمت خداوند و مراعات حقوق الهی غافل نسازد[۶۸].[۶۹]

تکبیر در حج و عید قربان

در آیه ۲۰۳ بقره مؤمنان به یاد کردن خداوند در روزهایی معین (ایام معدودات) مأمور شده‌اند: وَٱذْكُرُوا۟ ٱللَّهَ فِىٓ أَيَّامٍۢ مَّعْدُودَٰتٍۢ[۷۰]. مراد از «ایام معدودات» به نظر برخی از فقها و مفسران ۱۰ روز نخست ذیحجّه[۷۱] یا روز عید قربان و دو روز پس از آن[۷۲] است؛ ولی بیشتر مفسران مراد از آن را ایام تشریق یعنی روزهای یازدهم تا سیزدهم ذیحجّه دانسته‌اند[۷۳]. در روایات اهل بیت(ع) نیز این مطلب آمده است[۷۴]. درباره مراد از «ذکر» در این آیه نیز اقوال گوناگونی مطرح شده است؛ برخی مراد از آن را مطلق یاد خدا دانسته‌اند[۷۵]. شماری دیگر معتقدند که منظور، تکبیر گفتن یا ذکر خدا هنگام رمی جمرات و قربانی کردن است[۷۶]؛ اما بیشتر مفسران و فقهای شیعه[۷۷] و اهل سنت[۷۸] برآن‌اند که مراد از ذکر، تکبیرهای خاصی است که پس از نمازهای واجب در منا گفته می‌‌شود؛ همچنین قرآن کریم در آیات ۲۷ - ۲۸ حجّ یکی از علل دعوت مردم به حج را ذکر خداوند در روزهایی مشخص دانسته است: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ[۷۹]. در تفسیر أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ آرای متعددی از جمله ۱۰ یا ۹ روز آغاز ذیحجّه، عید قربان همراه با سه روز پس از آن، روز ترویه همراه با ۴ روز پس از آن، روز عرفه همراه دو روز بعد و ایام تشریق بیان شده است[۸۰]. در روایتی از امام صادق(ع) مراد از أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ همان أَيَّامٍ مَّعْدُودَٰتٍۢ یعنی ایام تشریق، دانسته شده است[۸۱]. مراد از «ذکر» در این آیه نیز همان آرای مطرح شده در ذیل آیه ۲۰۳ بقره است[۸۲]. در آیه ۳۷ حجّ نیز از تکبیر خداوند سخن به میان آمده است: لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ[۸۳]. مفسران و فقها مراد از آن را مطلق یاد خدا[۸۴]، نام بردن از خداوند[۸۵]، تکبیر گفتن هنگام ذبح[۸۶] یا تکبیرهای خاص در روز عید فطر و ایام تشریق دانسته‌اند[۸۷]؛ همچنین مراد از ذکر در آیه فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَـٰسِكَكُمْ فَٱذْكُرُوا۟ ٱللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَآءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًۭا فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى ٱلدُّنْيَا وَمَا لَهُۥ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنْ خَلَـٰقٍۢ[۸۸]تکبیر در منا و در ایام تشریق دانسته شده است[۸۹]. تکبیرهایی که در ایام تشریق گفته می‌‌شوند به نظر فقهای شیعه چنین اند: «اَللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَوْلاَنَا الله أكبر على رزقنا من بهيمة الأنعام»[۹۰]؛ ولی به نظر فقهای اهل سنت این تکبیر، دو یا سه بار گفتن اللّه أکبر است[۹۱]. درباره وجوب و استحباب این تکبیرها نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی با استناد به مفاد امریِ کلمه فَٱذْكُرُوا۟ در آیه ۲۰۰ بقره گفتن این تکبیرها را واجب شمرده‌اند[۹۲]. در برخی از روایات اهل بیت(ع) نیز وجوبِ این تکبیرها آمده است[۹۳]؛ اما بیشتر فقیهان امامیه[۹۴] و شماری از فقهای اهل سنت[۹۵] آنها را مستحب دانسته، آیات و احادیث مذکور را بر استحباب حمل کرده‌اند[۹۶].

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۲، ص۱۳؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص۹، «کبر».
  2. مصطلحات الفقه، ص۱۶۳؛ القاموس الفقهی، ص۳۱۳؛ المجموع، ج ۵، ص۳۹.
  3. مجمع البحرین، ج ۴، ص۱۱، «کبر»؛ شرح اصول کافی، ج ۴، ص۲۴؛ الفتوحات المکیه، ج ۶، ص۱۲۰.
  4. الفتوحات المکیه، ج ۶، ص۱۲۰.
  5. مجمع البحرین، ج ۴، ص۱۱؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۱۸ - ۳۱۹.
  6. القاموس الفقهی، ص۳۱۳؛ زادالمسیر، ج ۴، ص۲۲۹.
  7. مجمع البحرین، ج ۴، ص۱۱؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۱۳؛ فتح الباری، ص۱۷۳.
  8. الکافی، ج ۱، ص۱۱۷؛ التوحید، ص۳۱۳؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص۱۹۱.
  9. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۲۵۹.
  10. التبیان، ج ۶، ص۵۳۵.
  11. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۲۰.
  12. سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
  13. «و پروردگارت را بزرگ بدار،» سوره مدثر، آیه ۳.
  14. سوره بقره، آیه ۱۸۵. و سوره حج، آیه ۳۷.
  15. سوره بقره آیه ۲۰۳ و سوره حج، آیه ۲۸.
  16. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۳۲؛ ج ۷، ص۱۲۹ -۱۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۴ - ۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۳۴۰.
  17. «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ می‌دار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
  18. الکافی، ج ۲، ص۵۰۵ -۵۰۶؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۵،ص ۳۲۴؛ ج ۱۳، ص۲۶۶.
  19. مجمع البیان، ج ۲، ص۲۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۱۷۰؛ ج ۲۰، ص۱۸۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص۲۸۴.
  20. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۵۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص۱۱۱.
  21. بحارالانوار، ج ۲۰، ص۱۶۵.
  22. وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَـٰهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعْبَ فَرِيقًۭا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًۭا «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
  23. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۴۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص۲۱۲؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۰۲.
  24. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  25. وسائل الشیعه، ج ۹، ص۴۷۹؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص۱۸۳؛ الصافی، ج ۲، ص۴۶.
  26. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۹۲؛ الامالی، ص۲۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۱۲۷.
  27. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  28. الاحتجاج، ج ۱، ص۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص۴۱۱؛ الغدیر، ج ۱، ص۱۶۵.
  29. وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا «و خداوند بر راهیابی رهیافتگان می‌افزاید و نزد پروردگارت کارهای ماندگار شایسته پاداشی بهتر و فرجامی خوش‌تر دارند» سوره مریم، آیه ۷۶.
  30. تفسیر قمی، ج ۲، ص۵۳؛ جامع البیان، ج ۱۵، ص۳۱۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص۳۲۵.
  31. وحیدی، عباس علی، مقاله «تکبیر»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۹۶.
  32. مصطلحات الفقه، ص۱۶۳؛ السرائر، ج ۱، ص۲۱۶؛ ذخیرة المعاد، ج ۲، ص۲۶۶.
  33. جواهر الکلام، ج ۹، ص۲۱۴ -۲۱۵؛ مصباح الفقیه، ج ۲، ص۲۴۷؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص۱۶.
  34. ذخیرة المعاد، ج ۲، ص۲۶۶؛ البحر الرائق، ج ۱، ص۵۰۶.
  35. الحدائق، ج ۸، ص۲۲؛ السرائر، ج ۱، ص۲۱۶.
  36. المسائل الفقهیه، ص۴۴؛ البحر الرائق، ج ۱، ص۵۰۶؛ زبدة البیان، ص۸۰.
  37. الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت(ع)، ج ۱، ص۳۲۰ -۳۲۱؛ المسائل الفقهیه، ص۴۴؛ البحرالرائق، ج ۱، ص۵۰۶.
  38. تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۴۱.
  39. زبدة البیان، ص۸۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۱۰۱.
  40. «و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد» سوره اعلی، آیه ۱۵.
  41. مختلف الشیعه، ج ۲، ص۱۷۷.
  42. مجمع البیان، ج ۱۰،ص ۳۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۲۲؛ فتح القدیر، ج ۵، ص۴۲۵.
  43. جامع البیان، ج ۳۰، ص۴۲۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۰ -۴۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۲۱۹.
  44. «پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن!» سوره کوثر، آیه ۲.
  45. جامع البیان، ج ۳۰، ص۴۲۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۱؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۱۰۸.
  46. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۱؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص۳۰؛ المستدرک، ج ۲، ص۵۳۸.
  47. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۰ -۴۶۱؛ تهذیب، ج ۲، ص۶۶؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص۲۷.
  48. الانتصار، ص۱۴۷؛ السرائر، ج ۱، ص۲۴۲.
  49. الخلاف، ج ۱، ص۳۱۹؛ المعتبر، ج ۲، ص۲۰۰؛ مختلف الشیعه، ج ۲، ص۱۷۱.
  50. فتح العزیز، ج ۳، ص۲۶۹؛ المجموع، ج ۳، ص۳۰۴؛ روضة الطالبین، ج ۱، ص۳۳۸.
  51. علل الشرایع، ج ۱، ص۲۶۴؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج ۱، ص۱۱۷؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص۲۹.
  52. شرح توحید صدوق، ج ۱،ص ۶۰۷.
  53. الانتصار، ص۱۴۰؛ الرسائل العشر، ص۱۴۶؛ شرایع الاسلام، ج ۱، ص۶۲.
  54. الانتصار، ص۱۴۰؛ روضة الطالبین، ج ۱، ص۳۳۶ -۳۳۷؛ الاقناع، ج ۱، ص۱۲۱.
  55. الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت(ع)، ج ۱، ص۳۲۲؛ نیل الاوطار، ج ۲، ص۱۸۵.
  56. وحیدی، عباس علی، مقاله «تکبیر»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۹۸.
  57. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  58. جامع البیان، ج ۲، ص۲۱۴؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۱۷۱؛ التبیان، ج ۲، ص۱۲۵.
  59. نهایة الاحکام، ج ۲، ص۶۶؛ جامع المقاصد، ج ۲، ص۴۴۸ - ۴۴۹.
  60. المغنی، ج ۲، ص۲۲۵ -۲۲۶؛ المجموع، ج ۵، ص۳۰؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۱۷۶.
  61. بدایة المجتهد، ج ۱، ص۱۷۶؛ کشاف القناع، ج ۲، ص۶۴؛ المجموع، ج ۵، ص۳۰.
  62. الکافی، ج ۴، ص۱۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۱۶۷؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص۴۵۵.
  63. الخلاف، ج ۱، ص۶۵۲؛ غنائم الایام، ج ۲، ص۶۸.
  64. میزان الحکمه، ج ۳، ص۲۱۹۸؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص۱۹۷؛ کنزالعمال، ج ۸، ص۵۴۶.
  65. الخلاف، ج ۱، ص۶۵۳؛ المعتبر، ج ۲، ص۳۲۱؛ المغنی، ج ۲، ص۲۵۷.
  66. الانتصار، ص۱۷۳؛ الحدائق، ج ۱۰، ص۲۷۷؛ المغنی، ج ۲، ص۲۲۶.
  67. تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۱۶۰؛ الحدائق، ج ۱۰، ص۲۷۷؛ المغنی، ج ۲، ص۲۲۵.
  68. الفتوحات المکیه، ج ۷، ص۴۶۲.
  69. وحیدی، عباس علی، مقاله «تکبیر»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۵۰۰.
  70. «و خداوند را در روزهایی چند یاد کنید» سوره بقره، آیه ۲۰۳.
  71. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۳؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۴۰۲ -۴۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۱.
  72. زادالمسیر، ج ۱، ص۱۹۸؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۲۳۴.
  73. جامع البیان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص۷۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۵۲.
  74. الکافی، ج ۴، ص۵۱۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۵۴؛ معانی الاخبار، ص۲۹۷.
  75. تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۴، ص۲۰۴.
  76. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۴؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۱۹۷؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۴، ص۲۰۴.
  77. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۲ - ۵۳؛ تذکرة الفقهاء، ج ۴، ص۱۵۳ - ۱۵۴؛ الذکری، ص۲۴۱؛ جواهرالکلام، ج ۲۰، ص۳۵.
  78. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۳۴۰ - ۳۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۴ - ۵؛ المبسوط، ج ۲، ص۴۳.
  79. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۷-۲۸.
  80. زادالمسیر، ج ۵، ص۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۲۹.
  81. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص۲۷۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۴، ص۴۴۰؛ معانی الاخبار، ج ۲، ص۲۱۳.
  82. مسالک الافهام، ج ۲، ص۱۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۲۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
  83. «هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد؛ بدین‌گونه آنها را برای شما رام گردانید تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرد بزرگ دارید و نیکوکاران را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۷.
  84. جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۲۵؛ فتح القدیر، ج ۳، ص۴۵۵؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۹۶.
  85. التبیان، ج ۷، ص۳۲۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۹۶.
  86. سبل السلام، ج ۲، ص۷۱؛ مواهب الجلیل، ج ۴، ص۳۲۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص۴۵۵.
  87. فقه السنه، ج ۱، ص۳۲۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص۸۴.
  88. «پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! (هر چه می‌خواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهره‌ای نیست» سوره بقره، آیه ۲۰۰.
  89. مدارک الاحکام، ج ۲، ص۱۷۰؛ زبدة البیان، ص۲۷۵ -۲۷۶؛ المجموع، ج ۵، ص۳۱.
  90. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۳؛ تذکرة الفقهاء، ج ۴، ص۱۵۴؛ جواهرالکلام، ج ۲۰، ص۳۵.
  91. المجموع، ج ۵، ص۳۹؛ روضة الطالبین، ج ۱، ص۵۸۸؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۱۷۶.
  92. فقه القرآن، ج ۱، ص۳۰۰؛ بدائع الصنائع، ج ۱، ص۱۹۵ - ۱۹۶؛ حاشیة رد المحتار، ج ۲، ص۱۹۲.
  93. تهذیب، ج ۵، ص۳۰۴.
  94. مسالک الافهام، ج ۲، ص۲۲۰؛ جواهرالکلام، ج ۲۰، ص۳۴.
  95. سبل السلام، ج ۲، ص۷۱؛ فقه السنه، ج ۱، ص۳۲۵.
  96. وحیدی، عباس علی، مقاله «تکبیر»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۵۰۱.