صدق در خانواده

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جایگاه و اهمیت صراحت و صداقت در زندگی

روشنی و آشکاری (صراحت)[۱] و راستگویی و راست‌زبانی (صداقت)[۲] که از کمالات والای انسانی است، رکنی اساسی در زندگی و مایه برکت و بالندگی است. در سایه حرکت کردن و در تاریکی رفتار نمودن و مبهم زیستن، و نیز زبان به ناراستی گشودن و فریبکاری نمودن، پایه‌های اعتماد در خانواده را فرومی‌ریزد و امنیت لازم برای زندگی را می‌زداید و جایی برای همدلی و همراهی باقی نمی‌گذارد؛ و چنین زندگی و روابطی عین تباهی و شومی است، چنان‌که رسول خدا (ص) فرموده است: «وَ اعْلَمْ‏ أَنَ‏ الصِّدْقَ‏ مُبَارَكٌ‏ وَ الْكَذِبَ مَشْئُومٌ»[۳].

زندگی در پرتو صراحت و صداقت: آرامش‌بخش، قابل اعتماد، باامنیت، استوار، با کرامت، کم‌تنش، و رو به کمال است. پیامبر اکرم (ص) در تعبیری لطیف فرموده است: «الجَمالُ صَوَابُ القَوْلِ بالحَقِّ والكَمالُ حُسْنُ الفِعالِ بالصِّدْقِ»[۴].

اگر بر زندگی خانوادگی صراحت و صداقت حاکم باشد، و زن و مرد بدون پرده‌پوشی مشکلات را با یکدیگر در میان بگذارند و رفتار ابهام‌آمیز نداشته باشند، به راحتی می‌توانند باهم گفتگو کنند و کنار بیایند و مسائلشان را حل کنند؛ و اگر زن و مرد بنای زندگی را بر راست‌زبانی بگذارند، به خوبی می‌توانند به یکدیگر تکیه کنند و امنیت‌زا باشند و زندگی مشترک را پیش ببرند؛ و این بهترین زمینه برای سلامت این جهانی و سعادت آن جهانی است، که رسول خدا (ص) فرموده است: «عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ فَإِنَّهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْكَذِبَ فَإِنَّهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ»[۵].

همچنین آن حضرت فرموده است: «عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ فَإِنَّ الصِّدْقَ يَهْدِي إِلَى البِرِّ، وَإِنَّ البِرَّ يَهْدِي إِلَى الجَنَّةِ، وَ مَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَصْدُقُ وَ یَتَحَرَّی الصِّدْقُ حَتَّی یُکْتَبَ عِندَاللهِ صِدِّیقَاً. وَ إِيَّاكُمْ وَ الْكَذِبَ فَإِنَّ‏ الْكَذِبَ‏ يَهْدِي‏ إِلَى‏ الْفُجُورِ وَ إِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ، وَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَکْذِبُ وَ یَتَحَرَّی الْکَذِبَ حَتَّی یُکْتَبَ عِندَاللهِ کَذَّاباً»[۶].

بهشت خانواده با عدم صراحت و بی‌صداقتی به شدت آسیب می‌بیند و همه رفتارها و مناسبات تحت الشعاع آن قرار می‌گیرد. زندگی سالم نمی‌تواند پذیرای عدم صراحت و بی‌صداقتی باشد، و لازم است زن و مرد نسبت به یکدیگر از رفتار دوپهلو و مشکوک، پنهانکاری و سرپوش‌گذاری، فریبکاری و نیرنگ‌ورزی، دروغگویی و ناراستی با تمام وجود بپرهیزند، و بدانند که با این ویژگی‌ها و چنین رفتارهایی نمی‌توانند در قلب یکدیگر نفوذ کنند و دوستی را بارور کنند و فضایی امن و آرامش‌بخش برای هم تدارک نمایند. بنابراین باید ساحت خانواده را از این امور پاک نگاه داشت و راه چنین مسائلی را بر خود و فرزندان هموار نساخت. پیامبر اکرم (ص) نسبت به این امور سخت حساس بود و از کنار آنها عبور نمی‌نمود. عبد الله بن عامر بن ربیعه[۷] گوید: وقتی کودک بودم، رسول خدا (ص) به خانه ما آمد. درحالی‌که برای بازی از منزل خارج شده بودم، مادرم مرا صدا زد و گفت: بیا تا چیزی به تو بدهم (اگر در خانه بمانی، چیزی به تو می‌دهم). پیامبر (ص) فرمود: چه می‌خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: خرما. پیامبر (ص) فرمود: بدان که اگر آنچه را گفتی به او ندهی دروغی برایت نوشته می‌شود[۸].

راستگویی نزد پیامبر (ص) چنان جایگاه و اهمیتی داشته است که وی آن را ملاکی اساسی در زندگی معرفی کرده و فرموده است: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ‏ وَ صَوْمِهِمْ‏ وَ كَثْرَةِ الْحَجِ‏ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[۹].

نماز و روزه و عبادت، اگر روح داشته باشد، خودش را در راستگویی و امانتداری نشان می‌دهد، وگرنه صورتی بدون روح و ظاهری بی‌باطن است. امام صادق (ع) دراین‌باره چنین هشدار داده است: «لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ‏ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ‏ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[۱۰].

راستگویی و امانتداری دو ملاک اساسی در زندگی است که ریشه آنها مشترک است، زیرا راستگویی جز امانت در سخن نیست، و امانتداری همان راستی در عمل است[۱۱]. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ‏ الصِّدْقِ‏ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى‏ مِنْهُ وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ»[۱۲].

در زندگی خانوادگی راستگویی و امانتداری زن و مرد شاخصی اساسی در سلامت روابط و پاسداشت حقوق یکدیگر است؛ و با آسیب دادن این شاخص همه چیز آسیب می‌بیند. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «الصَّادِقُ‏ عَلَى‏ شَفَا مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ الْكَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ»[۱۳].

سلامت و ارجمندی خانواده تابع راستی و درستی و سقوط و خواری آن معلول ناراستی و فریبکاری است. زن و مرد در زندگی مشترک، نزدیک‌ترین کسان به هم و بهترین معاشران برای یکدیگرند، و لازم است با راستگویی و امانتداری کامل تعامل نمایند، که این، حق زندگی مشترک آنان است. در رساله حقوق امام سجاد (ع) آمده است: «وَ أَمَّا حَقُّ الْخَلِيطِ فَأَنْ لَا تَغُرَّهُ وَ لَا تَغُشَّهُ‏ وَ لَا تَكْذِبَهُ‏ وَ لَا تُغْفِلَهُ وَ لَا تَخْدَعَهُ وَ لَا تَعْمَلَ فِي انْتِقَاضِهِ عَمَلَ الْعَدُوِّ الَّذِي لَا يَبْقَى عَلَى صَاحِبِهِ وَ إِنِ اطْمَأَنَّ إِلَيْكَ اسْتَقْصَيْتَ لَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلِمْتَ أَنَّ غَبْنَ الْمُسْتَرْسِلِ رِبًا»[۱۴].[۱۵]

پرسش مستقیم

  1. جایگاه و اهمیت صراحت و صداقت در زندگی چیست؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. المفردات، ص۲۷۹.
  2. المفردات، ص۲۷۷. راست مطابق بودن خبر است با واقع و اعتقاد هر دو، و دروغ خلاف آن است. بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۳۳.
  3. «بدان که راستی مبارک است، و دروغ شوم است». تحف العقول، ص۱۱؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۶۷.
  4. «زیبایی [باطنی] به گفتار درست با حق است، و کمال، به نیک‌کرداری با صدق است». الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۶۱؛ کنزالعمال، ج۳، ص۳۴۴.
  5. «بر شما باد به راستی، که آن دری از درهای بهشت است. و بپرهیزید از دروغ، که آن از درهای آتش است». تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۸۲؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۰؛ کنزالعمال، ج۳، ص۳۴۶.
  6. «بر شما باد به راستی، که بی‌گمان راستی به نیکی رهنمون می‌شود، و نیکی به بهشت راه می‌نماید؛ و آدمی چندان راست می‌گوید و راستی می‌جوید، تا آنکه نزد خداوند از صدیقان قلمداد می‌شود. و بپرهیزید از دروغ، که بی‌گمان دروغ به انحراف از حق و پرده‌دری رهنمون می‌شود، و انحراف از حق و پرده‌دری به آتش راه می‌نماید؛ و آدمی آن‌قدر دروغ گوید و در پی دروغ می‌رود، تا سرانجام نزد خداوند کذاب نوشته می‌شود». الادب المفرد، ج۸۹؛ صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۶۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۳۰۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱، ص۵۰۹؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۲۸۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۰؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۰؛ کنزالعمال، ج۳، ص۳۴۶.
  7. وی در عصر پیامبر (ص) احتمالاً در سال ششم هجری به دنیا آمد و از اصحاب پیامبر (ص) محسوب شده است و او را ثقه شمرده‌اند. بخاری، مسلم، ابو داود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه از او نقل کرده‌اند. ر. ک: الجرح و التعدیل، ج۵، ص۱۲۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۱؛ اسد الغابة، ج۳، ص۱۸۲-۱۸۳؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۴۹؛ الاصابة، ج۲، ص۳۲۱.
  8. الطبقات الکبری، ج۵، ص۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۴۷؛ المحلی، ج۸، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۵۱؛ اسد الغابة، ج۳، ص۱۸۳-۱۸۴؛ الاصابة، ج۲، ص۳۲۱.
  9. «به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و وِرد و ذکر شبانه مردم منگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان توجه کنید». امالی الصدوق، ص۲۴۹؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۶؛ الاختصاص، ص۲۲۹؛ روضة الواعظین، ص۴۰۸؛ مشکاة الانوار، ص۵۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۲۲۰؛ بحار الانوار، ج۷۱، ص۹، ج۷۵، ص۱۱۴.
  10. «فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه عادت می‌کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس دلتنگی می‌کند، بلکه آنان را به راستگویی و امانتداری بیازمایید». الکافی، ج۲، ص۱۰۴؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۲.
  11. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۱۲.
  12. «بی‌گمان وفا همزاد راستی است، و هیچ سپری چون وفا بازدارنده - گزند - نیست. و بی‌وفایی نکند، آن‌که می‌داند او را چگونه بازگشتگاهی است». نهج البلاغه، خطبه ۴۱.
  13. «راستگو، در آستانه نجات و بزرگواری، و دروغگو بر لبه پرتگاه و خواری است». نهج البلاغه، خطبه ۸۶. قریب به همین: أبوجعفر محمد بن عبدالله الاسکافی، المعیار و الموازنة، تحقیق تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ص۲۸۳؛ المحاسن، ج۱، ص۲۹۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۹۶؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۵؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۷؛ امالی الطوسی، ص۲۱۷؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۷۴؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۳۸۷، ج۷۱، ص۲۶۰، ج۷۷، ص۳۹۸.
  14. «و اما حقّ معاشر و ندیم و شریک تو این است که او را نفریبی، و با وی دغلی در کار نیاری، و به او دروغ نگویی، و غافلش نسازی، و نیرنگش نزنی، و چون دشمنی که ملاحظه طرف خود را نمی‌کند به کارشکنی او نپردازی، و اگر به تو اطمینان کرد تا آنجا که توانی برایش بکوشی و بدانی که مغبون کردن کسی که به تو اعتماد کرده مانند ربا خوردن است؛ رهاورد خرد، ص۲۷۲» تحف العقول، ص۱۹۲؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۴.
  15. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص ۴۳۹.