صدق در جامعه‌شناسی اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

صدق در عقیده به معنی مطابقت عقیده با واقع یا عمل، صدق در کلام به معنی مطابقت کلام با واقع، اعم از اینکه گوینده بدان اعتقاد داشته یا نداشته باشد؛ و صدق در عمل با رفتار به معنی مطابقت عمل با گفتار، اعتقاد یا ادعاست. ارزشمندی صدق به ویژه در قول و کلام از بدیهیات است چه سخن گفتن راهی برای ابراز امور مکنون و طریقی برای کشف مافی‌ضمیر افراد است، و چنین مقصودی تنها در صورتی تأمین خواهد شد که سخن واقع‌نما و منطبق با واقع باشد[۱].

علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۱۱۹ سوره توبه، به بیان گسترده معنایی صدق پرداخته و می‌نویسد: به آدمی که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد، “صادق” می‌گویند و لکن از آنجایی که به طور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده‌اند، در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده‌اند. انسانی را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد، یا کاری که می‌کند با اراده و تصمیمش مطابق بوده و شوخی نباشد “صادق” نامیده‌اند. اطلاق کلمه صادقین و اینکه به طور مطلق فرموده با صادقین باشید- با اینکه معیت و با کسی بودن به معنای همکاری کردن و پیروی نمودن است- همه قرینه‌هایی هستند که دلالت می‌کنند بر اینکه مقصود از صدق، معنای مجازی و وسیع آن است به معنای لغوی و خاص آن و به مؤمنین دستور می‌دهد که تقوا پیشه کنند و صادقین را در گفتار و کردارشان پیروی نمایند[۲]. یکی از نشانه‌های ایمان واقعی، صدق عملی یا تطابق میان قول و عمل جز در شرایط خاص و بنا به ملاحظه‌های ثانوی است. مؤمن اگر چیزی را ادعا می‌کند و قاعدتاً بدان باور دارد، باید عملاً نیز بدان پایبند بوده یا دست‌کم عامدانه بر خلاف آن رفتار نکند[۳]. عدم تطابق بدون دلیل موجه، از وجود رگه‌ها و لایه‌های ظریف نفاق در بنیادهای اعتقادی شخص و وجود مانع در تبادیل عقیده به اراده حکایت می‌کند. تفسیر نمونه در توضیح آیه ۲ سوره صف می‌نویسد: از نشانه‌های مهم مؤمنان راستین این است که گفتار و کردارشان صد در صد هماهنگ باشد، و هر قدر انسان از این اصل دور شود، از حقیقت ایمان دور شده است. فرق است بین اینکه سخنی را بگوید که انجام نخواهد داد و بین اینکه انجام ندهد کاری که می‌گوید: اولی دلیل بر نفاق است و دومی دلیل بر ضعف اراده؛ به هر حال آیه فوق هر گونه تخلف از عهد و پیمان و وعده و حتی به گفته بعضی نذر را نیز شامل می‌شود[۴].[۵]

آیات قرآنی مرتبط

  1. صداقت؛ از اوصاف خداوند: وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا[۶].
  2. صداقت؛ ویژگی پیامبران: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۷]؛ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ...[۸].
  3. صداقت در عهد، از اوصاف مؤمنان راستین: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...[۹].
  4. امر مؤمنان به گفتار راست و دارای فایده مشروع: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا[۱۰][۱۱].
  5. ناهمخوانی میان قول و عمل رویه‌ای منافقانه: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ[۱۲].
  6. آیات دیگری نیز بر نکوهش عالمان بی‌عمل دلالت دارد[۱۳].
  7. آیاتی نیز صداقت‌پیشگان را از جمله گروه‌های مشمول عنایات ویژه خداوند معرفی کرده[۱۴] و بر لزوم همراهی و مصاحبت مؤمنان با ایشان ترغیب کرده است[۱۵]. برخی آیات نیز صداقت‌پیشگان را به آمرزش و پاداش عظیم بشارت داده[۱۶] و صداقت‌پیشگی را راهی نیل به سعادت ابدی، رضوان الهی و بهشت جاودان می‌دانند[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، ج۲، ص۹۸.
  2. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۴۸.
  3. محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۹.
  4. شیرازی، ناصر مکارم و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۶۲.
  5. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۲۶.
  6. «و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۱۲۲.
  7. «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
  8. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  9. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و سخنی استوار بگویید» سوره احزاب، آیه ۷۰.
  11. برای معنای سدید، ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۷.
  12. «و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا می‌دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و همو کینه‌توزترین دشمنان است» سوره بقره، آیه ۲۰۴.
  13. أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  14. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  15. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  16. إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا «بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
  17. قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستان‌هایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
  18. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۲۶.