نماز میت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

نماز میت از نمازهای واجبی است که شرع به آن اهمیت داده است. در روایت است بر هر کس که از اهل قبله است، نماز بخوان و حساب او با خداست[۱]؛ یعنی اهل قبله بودن مجوزی برای نماز بر میت است. برابر این روایت از مذهب او نیز نباید پرسید و همین که مسلمان است کافی است. از رسول خدا(ص) نقل است: بر افرادی که حد رجم شده‌اند نماز بخوانید و نیز کسانی که خودکشی کرده‌اند و هیچ یک از افراد امتم را بدون نماز رها نکنید[۲]. این‌گونه روایات نشان می‌دهد مسلمانان یکدیگر را حتی بعد از انجام کارهای بزرگ خلاف شرع، مانند خود کشی و زنا، نباید تکفیر کنند و نباید به دیگری بی‌حرمتی نمایند. از سوی دیگر نیز نشانه رأفت و رحمت رسول خدا(ص) به امتش است که همه لازم است مورد لطف دیگر مؤمنان قرار گیرند.

اینک به نمونه‌هایی از سیره معصومان در نماز بر میت که متفاوت است اشاره می‌کنیم. ابو‌بصیر از امام باقر(ع) نقل می‌کند که رسول خدا(ص) بر حمزه هفتاد تکبیر گفت و علی(ع) بر سهل بن حنیف که بدری بود، ۲۵ تکبیر گفت. حضرت باقر(ع) فرمود: پنج تکبیر پنج تکبیر می‌گفت. هر وقت مردم به امیرالمؤمنین(ع) می‌رسیدند می‌گفتند: ما توفیق درک نماز بر سهل را نداشتیم. حضرت او را روی زمین می‌نهاد و بر او پنج تکبیر می‌گفت. این موضوع پنج بار تکرار شد تا به محل دفن سهل رسیدند[۳]. از امام صادق(ع) نیز این مطلب دربارۀ نماز بر سهل نقل شده است[۴]. علت آن را امام صادق(ع) بدری‌بودن سهل دانسته است[۵]. سهل بن حنیف از انصار و جزو دوازده نفری[۶] بود که به خلافت ابوبکر اعتراض کردند[۷]. وی در اعتقاد به ولایت علی(ع) ثابت ماند[۸]. او در هنگام جنگ جمل فرماندار مدینه بود که نامه هفتاد نهج البلاغه را حضرت علی(ع) خطاب به وی نوشت. او بعد از جنگ صفین درگذشت و حضرت به تجلیل از وی پرداخت[۹]. خود حضرت وی را با بُرد قرمز حِبری کفن کرد[۱۰]. این روایت نشان می‌دهد حمزه در نزد پیامبر(ص) و سهل بن حنیف نزد علی(ع) بسیار مورد توجه و احترام بودند. این در حالی است که برابر روایتی از امام صادق(ع) پیامبر تکرار نماز میت را شایسته ندانستند[۱۱]؛ البته سند این روایت عامی است و شیخ ذیل این روایت تکرار نماز میت را مکروه دانسته است[۱۲].

شیوه نماز میت امیرالمؤمنین(ع)

از روایتی استفاده می‌شود که حضرت علی(ع) فقط در هنگام تکبیر اول نماز میت دست‌هایش را بلند می‌کرد. امام صادق(ع) از پدرش نقل می‌کند که فرمود: روش امیرالمؤمنین(ع) این بود که دستش را در اولین تکبیر بلند می‌کرد؛ سپس این را تکرار نمی‌کرد تا نمازش به پایان می‌رسید[۱۳]. شیخ طوسی پس از نقل این حدیث می‌گوید اشکال ندارد که برای هر تکبیر دست‌ها را بلند کنیم. در روایتی دیگر امام صادق(ع) بیان می‌کند که حضرت علی(ع) پس از نماز، درنگ می‌کرد تا جنازه را برای تشییع بلند کنند[۱۴].[۱۵]

اولویت حاکم برای نماز بر میت

برابر دو روایت که از امام صادق(ع) نقل شده است، سلطان[۱۶] یا والی[۱۷] برای نماز بر میت اولویت دارد؛ ولی برابر روایتی از امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) در تهذیب الأحکام، حاکم با اجازه ولی میت باید نماز بخواند و بدون اجازه غاصب است[۱۸]. در جعفریات روایت دیگری درباره نماز بر میت توسط حاکم آمده که با حقایق تاریخی نمی‌سازد، در این روایت نقل شده که وقتی ام‌کلثوم دختر علی(ع) از دنیا رفت، امام حسین(ع) اجازه دادند که مروان، حاکم مدینه در آن زمان، بر وی نماز بخواند و فرمودند: اگر سنت نبود، اجازه نماز به وی نمی‌دادم[۱۹]. این خبر با حقایق تاریخی نمی‌سازد؛ زیرا درباره ام‌کلثوم روایات زیادی وجود دارد، ولی چنین نقلی ذکر نشده است. بعید است امام حسین(ع) چنین اجازه‌ای داده باشد. برخی مرگ ام‌کلثوم را در هنگام تولد فرزندش زید که از همسرش عمر بود، دانسته‌اند[۲۰]. مادر و فرزند را تشییع کردند و بر آن دو نماز خواندند[۲۱]. در دو روایت معتبر آمده حضرت علی(ع) بعد از مرگ عمر، ام‌کلثوم را به منزل خود برد[۲۲]. خبری از حضور وی در شب شهادت حضرت در کوفه حکایت دارد[۲۳]. در کتاب‌های تاریخی ذکر شده که وی پس از عمر، با عون بن جعفر و بعد با محمد بن جعفر و سپس با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد[۲۴]. در واقعه کربلا نیز اخبار و حضور ام‌کلثوم مطرح است که با خبر جعفریات ناسازگار است. البته ممکن است وی ام کلثوم صغرا دختر دیگر علی(ع) باشد که مادرش فاطمه(س) نبود[۲۵].[۲۶]

نماز میت بر منافق

هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: رسول خدا(ص) همیشه در نماز میت بر قومی پنج تکبیر می‌گفت و بر گروهی دیگر چهار تکبیر و هرگاه چهار تکبیر بر مردی می‌گفت، او متهم بود و اتهام وی نفاق بود[۲۷].

امام صادق(ع) می‌فرماید: مرد منافقی درگذشت. امام حسین(ع) به کنار جنازه وی رفت؛ غلام خود را دید که می‌رود. به او فرمود: به کجا می‌روی؟ گفت: از جنازه این منافق فرار می‌کنم که بر آن نماز بخوانم. امام حسین(ع) به وی فرمود: بنگر که در سمت راست قرار‌گیری و هر چه از من شنیدی که می‌گویم، مانند آن را بگوی. وقتی ولی میت بر او تکبیر گفت، حضرت فرمود: «خداوندا، فلانی را که بنده‌ات است، لعن کن و از رحمت خود دور بدار هزار بار پیوسته و بدون جدایی. بار الها، بنده‌ات را در میان بندگانت و شهرهایت خوار گردان و به‌گرمی، آتشت را به او بچشان و او را با شدیدترین عذاب‌ها عذاب نما؛ زیرا وی دشمنانت را دوست داشته و با دوستانت دشمن بوده است و با اهل بیت پیامبرت دشمن بوده است»[۲۸].

کینه و دشمنی این شخص با اهل بیت پیامبر(ع) باعث شده است که امام حسین(ع) او را در نماز نفرین کند. از این خبر استفاده می‌شود که حضرت یکی از حاضران در هنگام نماز بوده است و ولی میتِ منافق، بر او نماز خوانده و حضرت این‌گونه نفرین کرده است[۲۹].

منابع

پانویس

  1. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۳، ص۳۲۸؛ همو، الإستبصار، ج۱، ص۴۶۸: «صَلِّ عَلَى مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ حِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
  2. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج‌۱، ص۱۶۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۳، ص۳۲۸: «صَلُّوا عَلَى الْمَرْجُومِ مِنْ أُمَّتِي وَ عَلَى الْقَاتِلِ نَفْسَهُ مِنْ أُمَّتِي، لَا تَدَعُوا أَحَداً مِنْ أُمَّتِي بِلَا صَلَاةٍ».
  3. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۹۸؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۱۶۴.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۸۶؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۱۶۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۲۵؛ همو، الإستبصار، ج۱، ص۴۸۴: «كَبَّرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صعَلَى سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ وَ كَانَ بَدْرِيّاً خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ ثُمَّ مَشَى سَاعَةً ثُمَّ وَضَعَهُ وَ كَبَّرَ عَلَيْهِ خَمْسَةً أُخْرَى فَصَنَعَ ذَلِكَ حَتَّى كَبَّرَ عَلَيْهِ خَمْساً وَ عِشْرِينَ تَكْبِيرَةً».
  5. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۱۷؛ همو، الإستبصار، ج۱، ص۴۷۶.
  6. شیخ صدوق، الخصال، ص۴۶۱: «عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: كَانَ الَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي الْخِلَافَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ... وَ كَانَ مِنَ الْأَنْصَارِ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ».
  7. شیخ صدوق، الخصال، ص۴۶۵: «ثُمَّ قَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ عَلَى الْمِنْبَرِ إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ هُوَ أَنْصَحُ النَّاسِ لِأُمَّتِي‌».
  8. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)؛ ج۲، ص۱۲۶.
  9. نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)؛ ص۴۸۸.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۴۹.
  11. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۲۴؛ همو، الإستبصار، ج۱، ص۴۸۴: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) صَلَّى عَلَى جِنَازَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ جَاءَ قَوْمٌ فَقَالُوا يَا رَسُولُ فَاتَتْنَا الصَّلَاةُ عَلَيْهَا فَقَالَ(ص) إِنَّ الْجِنَازَةَ لَا يُصَلَّى عَلَيْهَا مَرَّتَيْنِ ادْعُوا لَهُ وَ قُولُوا خَيْراً».
  12. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۱.
  13. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۹۴: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) يَرْفَعُ يَدَهُ فِي أَوَّلِ التَّكْبِيرِ عَلَى الْجِنَازَةِ ثُمَّ لَا يَعُودُ حَتَّى يَنْصَرِفَ».
  14. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۹۵: «أَنَّ عَلِيّاً(ع) كَانَ إِذَا صَلَّى عَلَى جِنَازَةٍ لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مُصَلَّاهُ حَتَّى يَرَاهَا عَلَى أَيْدِي الرِّجَالِ».
  15. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۳.
  16. ابن‌اشعث، الجعفریات، ص۲۰۹: «إِذَا حَضَرَ سُلْطَانٌ جِنَازَةً فَهُوَ أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهَا».
  17. ابن‌اشعث، الجعفریات، ص۲۱۰: «‌الْوَالِي أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَى الْجِنَازَةِ مِنْ وَلِيِّهَا».
  18. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۰۶: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): إِذَا حَضَرَ سُلْطَانٌ مِنْ سُلْطَانِ اللَّهِ جِنَازَةً فَهُوَ أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهَا إِنْ قَدَّمَهُ وَلِيُّ الْمَيِّتِ وَ إِلَّا فَهُوَ غَاصِبٌ».
  19. ابن‌اشعث، الجعفریات، ص۲۱۰: «لَمَّا تُوُفِّيَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) خَرَجَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ هُوَ أَمِيرٌ يَوْمَئِذٍ عَلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَوْ لَا السُّنَّةُ مَا تَرَكْتُهُ يُصَلِّي عَلَيْهَا».
  20. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۳۶۲.
  21. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۱، ص۷۲۳‌: «وَ رَوَى الشَّيْخُ فِي الْخِلَافِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ: أُخْرِجَتْ جَنَازَةُ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ عَلِيٍّ وَ ابْنِهَا زَيْدِ بْنِ عُمَرَ- وَ فِي الْجَنَازَةِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ- وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ- فَوَضَعُوا جَنَازَةَ الْغُلَامِ مِمَّا يَلِي الْإِمَامَ وَ الْمَرْأَةَ وَرَاءَهُ وَ قَالُوا هَذَا هُوَ السُّنَّةُ».
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۱۵؛ ابن‎اشعث، الجعفریات، ص۱۰۹.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۹.
  24. ابن‌حجر، الإصابه، ج۸، ص۴۶۵.
  25. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۴۳؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۲، ص۹۰.
  26. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۴.
  27. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۹۷: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُكَبِّرُ عَلَى قَوْمٍ خَمْساً وَ عَلَى قَوْمٍ آخَرِينَ أَرْبَعاً وَ إِذَا كَبَّرَ عَلَى رَجُلٍ أَرْبَعاً اتُّهِمَّ يَعْنِي بِالنِّفَاقِ‌».
  28. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۹: «اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلَاناً عَبْدَكَ أَلْفَ لَعْنَةٍ مُؤْتَلِفَةٍ غَيْرِ مُخْتَلِفَةٍ اللَّهُمَّ أَخْزِ عَبْدَكَ فِي عِبَادِكَ وَ بِلَادِكَ وَ أَصْلِهِ حَرَّ نَارِكَ وَ أَذِقْهُ أَشَدَّ عَذَابِكَ فَإِنَّهُ كَانَ يَتَوَلَّى أَعْدَاءَكَ وَ يُعَادِي أَوْلِيَاءَكَ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكَ(ص)».
  29. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۵.