نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۰۹ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
ساختار سازمان وکالت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«از بررسی روایات به ویژه بعد از امام صادق (ع) و اهداف نهاد وکالت و شرح وظایف وکلاء و نیز از مطالعه شیوه عملکرد کارگزاران ائمه (ع)، بدست میآید که دستگاه وکالت دارای سازماندهی بسیار منظم و پنهان بوده است. دورنمای ساختار نهاد وکالت را میشود به یک هرمی تشبیه کرد که در رأس آن خود اماممعصوم (ع) قرار داشت، و به ترتیب که به سمت قاعده پائین میآمد بابها، وکلای ارشد، سروکیلها، وکیلهای ناحیه و وکیلهای کارگزار (مرتبط با مردم و در خط پایانی قاعده هرم) حضور داشتند، شماری از وکیلهایی بودند که به صورت دوره گرد همواره خط پیوستی میان مرکز و سایر مناطق بودند[۱]، اینجا به توضیح کوتاهی کادرهای اجرایی نهاد وکالت بسنده میشود:
رهبری نهاد وکالت: ریاست و رهبری نهاد را در هر دوره امامقائم همان عصر عهدهدار بود، چنانکه اماممعصوم (ع) نخستین مؤسس و آخرین مرجع نهاد بود، امام (ع) به مثابه قلب در تار و پود مجموعه وکالت نیرو و توان میبخشید و این نهاد را از آفات و تباهیها نگه میداشت، تا آنجا که امام کاظم (ع) از درون زندان، امام رضا (ع) از راه دور خراسان، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) از پشت حجاب و حصار امنیتی به رهبری و حفاظت نهاد پرداختند حتی امام عصر از پشت پرده غیبت تا روزی که وجود نهاد لازم و کارآمد بود نسبت به رهبری و تشکل نظام وکالت لحظه کوتاهی نفرمود.
باب، سروکیل: رهبری نهاد بخاطر محدودیت تماس مستقیم با مراجعهکنندهها، نخستین خط ارتباطی میان خود و مردم را پیریزی کرد، اهل فن از این حلقه تشکیلاتی به باب[۲]، وکیل اصلی[۳]، وکیل مطلق[۴]، سروکیل، وکیل ارشد و معاون امام (ع) تعبیر کردهاند[۵]. سِمت باب و سروکیل دارای اهمیت ویژهای بود چون از یک سو با وکلاء ناحیه و انبوه مردم در تماس بود و از سوی دیگر با شخص امام (ع) در شرایطی که حکومتهای وقت اقدام به سختگیری میکردند ایجاد رابطه با هر دو سو بسیار مشکل میشد. از آنجا که از انگیزهها و اهداف تأسیس نظام وکالت، ارشاد، آموزش دینی، پاسخگویی به شبهات دینی، ترویج فرهنگ اصیل اسلام و اهل بیت و… بود بنابراین بابها و سروکیلهای ائمه نخبگان و اشخاص شایسته و بهرهمند از آگاهیهای لازم بودهاند. عبدالرحمن بن حجاج از وکیلهای سرشناس امام ششم، هفتم و هشتم (ع) است، که امام (ع) به وی میفرمود: با اهل مدینه به بحث و مناظره و گفتگو بپرداز دوست دارم مانند تو در میان مردان شیعه (زیاد) باشد[۶]. مفضل بن عمر جعفی، وکیلامام ششم و هفتم (ع) که باب نیز بوده است، در برابر ابوالخطاب که راه انحراف را در پیش گرفته بود ایستاد، امام صادق (ع) در توصیف او فرمودند: "فإنه لا يقول على اللّه و عليّ إلّا الحق"[۷]. امام هشتم (ع) در پاسخ به درخواست "علی بن مسیب" که میگفت: به علت دوری راه نمیتواند خدمت امام برسد؛ فرمودند به زکریا بن آدم که نسبت به دین و دنیا امین است مراجعه کنید[۸]سفیر اول برای اداره نهاد سروکیل سرشناس را در خدمت گرفته بود (احمد بن اسحاق، محمد قطان و حاجز وشاء) [۹]شیخ طوسی طی نقل روایتی خاطر نشان میکند که ده نفر زیر نظارت سفیر دوم (تنها در بغداد) مشغول بهکار بودند که یکی از آنها حسین بن روح بود که بعدها سفیر سوم شد[۱۰]. حسین بن روح نیز که سروکیل بود و بعدها سفیر و نایب خاص شد، بر اساس شبکه منظمی، وکلای نواحی مختلف را زیر نظر داشت، مانند محمد بن جعفر اسدی که خود ناظر بر وکلای دیگر نواحی ایران بود[۱۱]. وکیل ناحیه: هر کدام از مناطق و نواحی دوردست که دارای بخشها و آبادیهای زیادی بودند، یک وکیل ناحیه داشت که شماری از کارگزاران محلی زیرنظر او به انجام وظایف میپرداختند، گاهی میشد که یک منطقه به خاطر گستردگی و جمعیت زیادش دارای چند وکیل ناحیه باشد. "اخبار تاریخی متعدد نشان میدهد که وکلاء، شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار بخش بزرگ تقسیم کرده بودند. نخست ناحیه بغداد، مدائن، سواد و کوفه. دوم، بصره و اهواز، سوم، قمهمدان، چهارم، حجاز، یمن و مصر[۱۲]. سلسله مراتب تشکیلات نهاد وکالت از محتوای روایات به خوبی قابل ردیابی است بعنوان مثال، در روایتی که امام هادی (ع) به وکلاء دستورالعمل صادر فرمودهاند، معلوم میشود علی بن بلالوکیل محلی بوده و علی بن حسین بن عبد ربه صاحب مقام وکالت ناحیه بوده و امام (ع) ابوعلی بن رشید را که دارای شایستگی لازم است به جای ابن عبد ربهوکیل ناحیه قرار میدهد، و از آنجا که علی بن بلال نیز از کارآیی و احترام ویژه در ناحیه بومی خود برخوردار بوده به وکالت ناحیه ارتقاء مییابد[۱۳]. در گزارشی که نجاشی در شرح حال محمد بن علی بن ابراهیم بن محمد همدانی میآورد، روشن میشود که مناطق بزرگ و پرجمعیت چند وکیل داشته که این وکلاء به وکیل ناحیه مراجعه میکردهاند. در یک زمان قاسم بن محمد علی بن ابراهیم (که خودش، پدرش و جدش وکیلهمدان بودند) ابوعلی بسطام و عزیر بن زهیر هر سه وکیل بودند و مشترکاً به حسن بن هارون همدانی مراجعه و از او دستور میگرفتند[۱۴]. از نقل کشی بدست میآید که جد دومِ قاسم بن محمد یعنی ابراهیم بن محمد همدانیوکیل ناحیه امام هشتم (ع) و امامان بعدی او بوده که وکیلهای کارگزار زیر نظر او بودهاند[۱۵]؛ محمد بن جعفر اسدی کوفی (ابوالحسین) که دارای کتابی بنام "الجبر و الاستطاعه"[۱۶] بوده است از وکلای نواحی در ری بوده است. محمد بن قطان که در چهره لباسفروشی انجام وظیفه میکرد وکیلسفیر بود که وکلاء درجه سوم وجوهات و نامهها را توسط او مخفیانه بدست وکیل اصلی میرسانیدند[۱۷]. به گفته مرحوم کلینی جعفربن ابراهیم سرپرست وکلای یمن در عصر امام دوازدهم (ع) بوده است[۱۸].علی بن حسین یمانی نیز در زمان سفیر اول وظیفه تماس میان وکلاءیمن را با مرکز نهاد داشته است[۱۹].
وکلاء کارگزار: - آخرین حلقه نظام وکالت که در خط پایانی قاعده هِرَم قرار دارد همان وکیلهاییاند که مستقیماً با تودههای مردم سر و کار دارند، دریافت وجوهات، نامهها، پرسشها و… از وظایف مهم این رَده میباشد. چنانکه حمل ونقل و پرداخت آنها به امام (ع) یا وکلای ارشد و بابها و نیز دریافت پاسخها و رسانیدن آن به اهالی منطقه نیز از وظایف عمده این گروه بوده است. محمد که پدرش (ابراهیم بن مهزیار) وکیل کارگزار در اهواز بوده نقل میکند: پس از درگذشت امام عسکری (ع) (نسبت به امر امامت) مشکوک بودم، نزد پدرم اموال زیادی جمع شده بود، روزی با هم سوار کشتی شدیم تا احوال را به مرکز ببریم میان راه پدرم مریض شد و بعد از وصیت در مورد حفظ اموال، درگذشت، وقتی بغداد رسیدم شخصی با نامهای که از تمام موجودیهای نزد من خبر میداد آمد اموال را تحویل او دادم، چند روز بعد (توقیعی) صادر شد مبنی بر اینکهای محمد شما را بجای پدرتان منصوب کردیم[۲۰]. قطب راوندی، روایتی نقل میکند که دستکم سه حلقه نظام وکالت را به روشنی مشخص میکند وقتی به مرو برمیگردد محمد بن حصین کاتب که وکیل کارگزار بوده[۲۱]، از سرنوشت حضرت حجت (ع) از او میپرسد. محمد آنچه مشاهده کرده بود باز گفت، کاتب از او درباره تحویل اموال مشورت خواست محمد بن یوسف، حاجز بن یزید[۲۲] را به او معرفی کرد، کاتب دوباره پرسید آیا بالاتر از حاجز نیز کسی هست؟ محمد بن یوسف گفت بلی و آن شیخ (سفیر دوم احتمالاً) است[۲۳]. طبق ظاهر این روایت محمد کاتب وکیل کارگزار و مرتبط با مردم؛ حاجز بن یزیدوکیل ارشد و مرجع و شیخ همان باب و سفیر مرتبط با شخص امام (ع) است. از اینگونه وکلاء به نایب شخصی نیز تعبیر کردهاند[۲۴].
وکلاء سیار: از لابلای روایات و نوشتههای تاریخی برمیآید که رهبری نهاد به خاطرِ حفظ یکپارچگی نهاد و هماهنگی کارِ وکلاء و رسانیدن اطلاعات ضروری و حیاتی، اقدام به نصب وکلایی دوره گرد کرده باشد این وکلاء ضمن سرکشی از مناطق شیعه و نظارت بر کار وکلای نواحی و وکلاء کارگزار، گزارش آخرین وضعیت مرکز نهاد را به وکلاء و گزارش وضعیت نواحی را به مرکز میرسانیدند. از روایتی که کشی نقل میکند میتوان اسامی سه تن از وکلای سیار و رابطین امام جواد (ع) را بدست آورد. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید: امام (ع) ضمن تمجید از ابویحیی زکریا بن آدموکیلقم، یادآور شدند که؛ به اموال موجودی نزد وی نیاز است. عرض کردم زکریا به شما پیام داد که اختلافات میان "میمون" و "مسافر" علت تأخیر در ارسال اموال شد، امام فرمودند: نامه مرا به او برسان و دستور بده تا اموال را بفرستد[۲۵].
سفیر دوم، جعفر بن محمد بن متیل را به ناحیه واسط گسیل میدارد تا با حسن صیدلانیوکیل مقیم آنجا دیدار کرده و وسایل مورد نیاز را تحویل او دهد[۲۷]. مسأله وکیل رابط یا رسول امام بودن، نزد اهالی نواحی شیعهنشین، شناخته شده بود تا آنجا که حلاج وقتی وارد قم میشود، اعلام میدارد که رسول و وکیلامام (ع) است[۲۸]»[۲۹].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
۱. نویسندگان کتاب «نگین آفرینش»؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«وکالتِ امامان، رسالتی سنگین در جامعه شیعی بوده که عملکردی منظم و حساب شده و تشکیلاتی را به دنبال داشته است. بررسی فعالیتهای این سازمان و شیوه عملکرد عناصر گوناگون آن در ردهها و مراتب مختلف، گواه این ادّعاست؛ چنانکه موفقیت این نهاد شیعی در حفظ مکتب و جمعیت شیعه در اوج خفقان حاکمان ستمگر، شاهد دیگری بر ساختار قوی و مدیریّت مستحکم آن است. اکنون به بررسی عناصر گوناگون سازمان وکالت میپردازیم:
رهبری سازمان: در سراسر دوران فعالیت نهاد وکالت، مهمترین امور این نهاد زیر نظر امام(ع) انجام میگرفت است. اموری مانند تعیین وکلای نواحی و بررسی عملکرد آنان، معرفی وکلا به شیعیان و شناساندن فضایل ایشان، تأمین مالی وکیلان، عزل و برکناری وکلای فاسد و خائن و معرفی جریانهای دروغین مدعی وکالت و بابیت[۳۰] و برخورد با آنان، همه بر عهده امام به عنوان رهبر جریان وکالت بوده است. بدیهی است این مدیریّت الهی و معصوم، ضامن بقا و تداوم این سازمان و اعتماد و اطمینان شیعیان به آن در همه دورهها، به ویژه در عصر غیبتامام زمان(ع) بوده است.
وکلای ثابت و سیّار: در هر منطقهای از مناطق شیعهنشین و به تناسب وسعت و گستردگی آن، چندین وکیل به امور امام و شیعیان رسیدگی میکردند. بیشتر این وکلا، در منطقه فعالیت خود ساکن بودند؛ ولی شواهدی هست که نمایندگان سیّاری هم برای امامان وجود داشتهاند که به مناطق مختلف اعزام میشدند تا ضمن نظارت بر کار وکلای مقیم، وسیلهای برای ارتباط آنان با امام(ع) باشند. نقل شده است که احمد بن محمد بن عیسای قمی در مدینه نزد امام جواد(ع) بود و قصد داشت درباره زکریا بن آدم از حضرت سؤال کند. امام، خود آغاز به سخن کرده، فرمود: "خدمت او به پدرم و به من جای انکار نیست. سپس فرمود: نامه مرا به او (= زکریّ) برسان و بگو مال جمع شده نزد خود را به نزد من ارسال نماید...".[۳۱]
وکیل ارشد یا سروکیل: برای انجام بهتر امور وکالت، مناطق مختلف شیعهنشین تقسیمبندی و برای هر منطقه، وکیل ارشدی نصب میشد که وظیفه او رسیدگی و نظارت بر کار وکلای آن منطقه بود؛ چنانکه وکلای جزء وظیفه داشتند به وکیل ارشد مراجعه کرده و در امور وکالت با او هماهنگ باشند. طبق شواهد تاریخی، از نظر سازمان وکالت چهار منطقه اصلی برای شیعیان وجود داشت؛ منطقه بغداد، مدائن و کوفه؛ بصره و اهواز؛ قم، همدان و مناطق جبال؛ حجاز، یمن و مصر.[۳۲]
↑وکیل اصلی در مدینه سال ۲۶۴ یحی بن محمد عریضی بود، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۱، ۱۵۴.
↑و لقد عین (امام عسکری) وکیلا فی بعض المناطق الشیعه و امر وکلائه ابراهیم بن عبدة النیشابوری ان یعطی الحقوق الشرعیه الیه، کما عین وکیلا مطلقاً فی بغداد... طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹.
↑به چنین وکیلی نایب عام نیز اطلاق میکنند از آن جهت که دایره اختیارات و حوزه فعالیتاش عام است و در یک منطفه خلاصه نمیشود، ر.ک: مالکی، الغیبة الصغری، ص ۱۰.
↑"يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ كَلِّمْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي رِجَالِ الشِّيعَةِ مِثْلُكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۴۱،۲، ح۸۳۰.
↑"فَقَالَ (ع) قَدْ أَقَمْتُ عَلَيْكُمُ الْمُفَضَّلَ اسْمَعُوا مِنْهُ وَ اقْبَلُوا عَنْهُ فَإِنَّهُ..."؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۶۲۰،۲، ح۵۹۲.
↑طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۸۵۸،۲، ح۱۱۱۲: "فَقَالَ (ع): مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا".
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۸،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۵.
↑بنابر قرینه که در خود همین روایت موجود است "قَدْ جَمَعَ مَالًا لِلْغَرِيمِ" یعنی اموالی مربوط به امام عصر جمع شده.
↑وی از وکلاء حضرت حجت (ع) بوده است؛ راوندی، حاشیه الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ به نقل از: معجمالرجال، خوئی ۱۸۹،۴ و معجمالرجال ۶۷،۲ به نقل از ربیعالشیعه.
↑راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ فصل اعلامالامام، ح۱۰.
↑"و أخبرني جماعة عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه أن ابن الحلاج صار إلى قم و كاتب قرابة أبي الحسن (والد الصدوق) يستدعيه و يستدعي أبا الحسن أيضا و يقول: أنا رسول الإمام و وكيله..." (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۷۰، باب ذکر المذمومین).