نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در اینکه آیا مسیلمه کذاب در این زمان اسلام آورد یا نه، ابهام است. یعقوبی مینویسد: "مسیلمه کذاب اسلام آورده بود و در سال دهم، مدعی پیامبری شد"[۸]. اما در برخی از منابع آمده است: "فرستادگان بنیحنیفه وقتی نزد رسول خدا(ص) آمدند مسیلمه کذاب را پیش بارهای خود گذاشتند. آنها وقتی مسلمان شدند به پیامبر عرض کردند: ما یکی از یاران خویش را پیش بارها و مرکبهای خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. پیامبر اکرم(ص) که معمولاً به این نمایندگان هدیهای میداد، به کسی که مسئول اعطای هدایا بود دستور فرمود: تا هر چه به نمایندگان دادید به مسیلمه کذاب نیز بدهید و فرمود: او (مسیلمه کذاب) بدتر از شما نیست. نمایندگان وقتی نزد مسیلمه کذاب رفتند، هدیه او را دادند و سخن رسول خدا(ص) را به او گفتند [۹]. قبیله بنیحنیفه به یمامه باز گشتند و مسیلمه کذاب وقتی به آنجا رسید ادعای پیامبری کرد"[۱۰].
منابع مینویسند که وقتی مسیلمه کذاب به یمامه رسید به دروغ مدعی شد که من در کار پیامبری با محمد شریکم و به همراهیان خویش میگفت: "مگر وقتی نام مرا پیش محمد یاد کردید نگفت که او بدتر از شما نیست؟ محمد این سخن را از این لحاظ گفت که میدانست من شریک پیامبری او هستم"[۱۱]. مسیلمه کذاب با سوء استفاده از این سخن میگفت: "مثل اینکه محمد خودش میداند که فرمانروایی پس از او با من است"[۱۲].
"رحّال بن عُنْفَوَه" مردی از بنیحنیفه که به مدینه آمده و اسلام آورده بود، وقتی به یمامه آمد شهادت داد که پیامبر اکرم(ص) مسیلمه کذاب را در کار پیامبری، شریک خود ساخته است[۱۳]. بدون شک این شهادت دروغ در گرایشمردم به مسیلمه کذاب، تأثیر زیادی داشت[۱۴].مسیلمه کذاب برای جلب بنیحنیفه میگفت: "چرا قریش برای خلافت و امامت از شما سزاوارتر باشند؟ به خداسوگند که جمعیت آنان افزونتر از شما نیست، چنان که شجاعتر از شما هم نیستند. سرزمین و اموال شما هم از آنها زیادتر است"[۱۵][۱۶].
مسیلمه کذاب که به دروغ، مدعی بود در پیامیری با حضرت محمد(ص) شریک است، در نامهای به خاتم انبیا(ص) نوشت: "من با تو در امر نبوت شریک شدهام. پس نیمی از زمین از تو است و نیمی از من؛ ولی قریش، مردمی بیدادگرند"[۱۷]. نامه مسیلمه کذاب را دو نفر از فرستادگان او نزد رسول اکرم(ص) آوردند. آن حضرت از عقیده آنها درباره مسیلمه کذاب سؤال کرد. آنها گفتند: "عقیده ما همان است که در این نامه نوشته شده است". پیامبر(ص) فرمود: "به خداسوگند! اگر ناپسند نبود که فرستادگان را به قتل برسانند، اکنون گردنتان را میزدم"[۱۸].
ابنسعد مینویسد: "زمانی که مسیلمه کذاب در یمامه، ادعای پیامبری کرد، "ثمامة بن اثال"[۲۱]قوم خویش را نصیحت کرد و گفت: "...محمد(ص) پیامبر خداست و نه تنها پس از او پیامبری نیست که هیچ پیامبر دیگری هم با او شریک نیست. سپس آیات اول تا سوم سوره غافر را برایشان خواند که خداوند میفرماید: ﴿حْمَ تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[۲۲] و گفت: "این سخن، سخن خداست. این کجا و آن کجا که میگوید: "يا ضِفْدَع، نِقِّي كم تُنقِّين، لا الشَّرابَ تَمْنَعِين، و لا المَاءَ تُكَدِّرِين"[۲۳]؛ ای قورباغه! آواز بخوان، نه آب را تیره میسازی و نه آشامیدن را باز میداری. به خداسوگند که خود میبینید که این گفتار از دهان هیچ خدایی بیرون نیامده است"[۲۴]. علاوه بر این سخنان سجعگونه که ثمامه به آنها اشاره کرده است، مسیلمه برای جذب حامیان بیشتر، کلماتی به خیال خودش همطراز با قرآن میگفت. از جمله سخنان او این بود: " لقد أنعم الله على الحبلى أخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشا"[۲۵]؛ خداوند به زن باردار نعمت داد و موجودی زنده و روان از او بیرون آورد...".
او شراب و زنا را حلال کرد[۲۶]. قوم مسیلمه کذاب از او درخواست کردند همانگونه که پیامبر در چاهی آب دهان انداخت و آبچاه بالا آمد، او نیز این کار را انجام دهد. مسیلمه کذاب در چاه، آب دهان انداخت؛ اما آبچاه، شور و بدمزه شد [۲۷]. علاوه بر قبیله بنیحنیفه، افرادی از قبیلهربیعه[۲۸] نیز از مسیلمه کذاب حمایت کردند[۲۹].
سجّاح؛ علاوه بر جادوگری[۴۰] و کهانت[۴۱] برای جذب دیگران، همانند مسیلمه کذاب، سخنانی سجعگونه میگفت. در یکی از سخنان سجعگونه او آمده است: "سواران را آماده کنید و برای غارت آماده شوید و به سوی قبیله رباب، حمله برید که مانعی در مقابل آنها نیست"[۴۲]. یکی از عقایدانحرافی او این بود که زن را در گرفتن دو شوهر آزاد میدانست[۴۳][۴۴].
به نظر میرسد مسیلمه کذاب پس از آگاهی از قدرت نیروهای سجاح، تصمیم گرفت او را فریب دهد. پس از اینکه سجاح با سپاهیان خویش به قصد مدینه حرکت کرد، به علت نافرمانی برخی از نیروهایش، تصمیم گرفت به یمامه برود. او در این باره گفت: "به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بگشایید"[۴۵]. طبق نقلی دیگر، وقتی سجاح شنید که در سرزمین یمامه، مسیلمه کذاب، ادعای نبوت دارد و مردم را به سوی خویش دعوت میکند، با جماعتی انبوه از پیروان خویش به سوی یمامه روی آورد[۴۶].
صاحب الفخری مینویسد: "سجاح که افرادش از افراد مسیلمه کذاب بیشتر بودند، به جنگ مسیلمه کذاب رهسپار شد. وقتی مسیلمه کذاب از حرکت سجاح آگاه شد، صلاح را در این دید که با او مشورت کند و به قول خودش درباره وحی - که از آسمان بر آنها نازل میشود – گفتوگو کنند تا هر کس بر حق بود، دیگری از او پیروی کند. مسیلمه کذاب خیمهای بر پا کرد و موفق شد سجاح را فریب دهد"[۴۷]. با توافقی که بین آنها صورت گرفت، مسیلمه کذاب با سجاح ازدواج کرد[۴۸] و مهریه این ازدواج را بخشوده شدن نماز صبح و نماز عشاء اعلام کرد[۴۹][۵۰].
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
↑عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.
↑عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.
↑« من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.
↑از اصحاب پیامبر(ص) که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.
↑«حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخدست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.
↑عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹-مؤذن او شبث بن ربعی یا جنیة بن طارق بود. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
↑این دو نفر از نمایندگان بنیتمیم بودند که خدمت پیامبر رسیده بودند و اسلام آورده بودند.
↑مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۴۸.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.
↑از اقوام مادریاش. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.
↑محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ سجاح از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.
↑احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.
↑عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.
↑احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.
↑احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.