روح در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل روح (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- روح مقدسی که پیامبران(ع) را برای ادای وظیفۀ الهیشان یاری میکند؛ ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾[۱].
- نیرویی معنوی و الهی که مؤمنان را پشتیبانی میکند؛ ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾[۲].
- فرشتۀ وحی که "امین" نیز خوانده میشود؛ ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾[۳].
- فرشتۀ بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان؛ ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ﴾[۴]؛ ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا﴾[۵].
- قرآن و وحی؛ ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۶].
- روح انسان؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۷]؛ ارتباط روح با بدن به گونۀ حاکمیت و تصرف است. خداوند جسم آدمی را از گِل آفرید: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ﴾[۸] و سپس از روح خویش در آن دمید. روحی با نفخۀ ربوبی ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۹]؛ ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۰] در بدن آدمی دمیده شده، شایستۀ آن است معیار انسانیت انسان شود و بدن را در تأثیر خویش گیرد و خودِ راستین و شخصیت حقیقی آدمی را بسازَد[۱۱].
- روح خدا؛ در قرآن از حضرت عیسی به نام "روح خدا" یاد شده است: ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾[۱۲].[۱۳]
اسامی روح نورانی در قرآن
- نفس الهامپذیر: در این کتاب آسمانی میخوانیم: ﴿ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[۱۴]. شاید این نامگذاری، از آن رو صورت گرفته که نفسْ شماری از فضائل و رذائل را بدون آموزش، به گونه خودآموز در مییابد. عفت، شجاعت و... از صفاتی است که به صورت علم حضوری در نفس آدمی حضور داشته، نیازی به آموزش او برای درک اینگونه فضائل نیست. از این علم حضوری به "الهام" تعبیر شده؛ و نفس، "الهام پذیر" دانسته شده است[۱۵].
- نفس سرزنشگر: ﴿لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾[۱۶]. شاید وجه تسمیه این نفس، آن باشد که گذشته از آنکه انسان را پیش از انجام فعل ناشایستْ از آن باز میدارد، پس از انجام آن نیز او را سرزنش نموده ملامت میکند، تا دوباره به آن دست نیازد؛ هما گونه که در انجام کارهای شایسته و نیکو، پیش از انجام او را ترغیب، و پس از انجام او را تحسین میکند. از اینرو، میتوان آن را "نفس نیکوکار نیکوخواه" نیز نامید[۱۷].
- فطرت: در قرآن کریم آمده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۸]. این نفس را خداوند متعال از آنرو "فطرت" خوانده است، که فطرت در لغت عرب بمعنی آهنگ آرام و صدای آهسته است. حال از آنرو که این نفس، انسان را به انجام اعمال شایسته و اجتناب از رفتارهای ناشایست فرا میخواند، و گوئی او را با صدای آهسته به این سو دعوت مینماید، فطرتش خواندهاند. ظاهراً در آیه شریفه: ﴿ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[۱۹] - نیز بر همین اساس "فطرت" نامیده شده است. راغب اصفهانی، در کتاب سترگ "مفردات ألفاظ القرآن الکریم" فرموده است: "... فطرت الهی]... در این آیه به اشارت گرفته شده است: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[۲۰][۲۱].
- روح : ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾[۲۲]. روح را از آن جهت "روح" خواندهاند، که جوهری بس لطیف و ربّانی است، که تدبیر امر بدن انسان بر عهده اوست. این جوهر بگونهای لطیف است که گوئی همچون نسیم، در بدن انسان دمیده شده. شاید آیه شریفه: ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾[۲۳]-، ناظر به همین معنی باشد[۲۴].
- عقل : ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۵]. در قرآن کریم، عبارت شریف ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۶] چندین مرتبه تکرار شده است؛ و این تکرار دلالت بر محبوبیت تعقّل و خردورزی در پیشگاه الهی دارد. از اینرو میتوان از این آیه و نظائر فراوان آن، استفاده نمود که دعوت به تدبّر و خردورزی را، میتوان در شمار اهداف نهائی نزول این کتاب آسمانی دانست. فراتر از این، اشاره مینمائیم که قرآن کریم، آنان که اهل تفکّر و تدبّر نیستند را فرومایهتر از چهارپایان و پستتر از آنان دانسته است: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۷]. و نیز فرموده است: ﴿وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۸]. و باز از زبان اهل آتش نقل میفرماید که: ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۹]. عقل از "عِقال" مشتق شده، که بمعنی –خویشتنداری و امساک آمده است؛ از اینرو دیة مذکور در فقه را نیز "عقل" خواندهاند. چراکه حکم پرداخت دیه، مانع از خونریزی و تعدّی نسبت به دیگران میشود -؛ عقل را نیز از آنرو که مانع از انجام اعمال ناشایست و اشتباه میشود، عقل نامیدهاند[۳۰].
- لُب: ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۳۱]. برخی از دانشمندان، بر آن رفتهاند که "لُب"، مرتبه خالص و سرة عقل است؛ از اینرو بر خِردی که با اعمال زشت و یا اعتقادات باطل آمیخته شده باشد، اطلاق نمیگردد. شاید خداوند متعال روح را از آنروی لُب خوانده است، که همانگونه که لُب، بخش خالص هر شیء و حقیقت آن است، روح نیز نسبت به انسان همینگونه است؛ چه حقیقت انسانْ روح اوست و انسانیّت انسان نیز به همو[۳۲].
- قلب : ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۳۳]؛ نیز میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾[۳۴]؛ و نیز: ﴿كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ﴾[۳۵]. از آیاتی که دلالت بر رتبت والای قلب و اهمیّت آن دارد، این آیه شریفه است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[۳۶]؛ چراکه مراد از آن، آنست که خداوند خود قلوب مردمان را به دست دارد، و آن را همانگونه که خود میخواهد، دیگرگون میسازد.قلب را نیز به همین دلیل "قلب" خواندهاند، که تقلّبات و صورتهای گونه گونِ فراوانی میپذیرد. برخی بر آن رفتهاند که آیه شریفه: ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[۳۷]؛ را اشارتی است به بندگان خاصّ حضرت حق، که آنان را ارادهای جز اراده او و خواستی جز از خواست او نیست؛ همانگونه که حضرت حق خود فرموده است: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾[۳۸]. همین معنی، در حدیث شریف نبوی نیز آمده است: "قلب فرد مؤمن، در میان دو انگشت حضرت قرار دارد؛ او آن قلب را هرگونه که بخواهد دگرگون میفرماید"[۳۹]؛ برخی دیگر از عالمان نیز، بر آن رفتهاند که منظور از این آیه شریفه، آنست که قوام و پایداری قلب انسان، به خداوند متعال است؛ از اینرو او از قلب انسان به او نزدیکتر است!. کوتاه سخن آنکه قلب را از آنرو "قلب" نامیدهاند، که هر لحظه در دیگرگونی و انقلابی تازه است؛ حال اگر در تصرّف شیطان باشد بواسطة خواطر شیطانی دگرگونی مییابد، و اگر در دست خداوند به جلّ وعلا! - باشد، بواسطة الهامها و عنایتهای خاصّ او تبدّل حال مییابد. بارخدایا! قلوب ما را در دستان پر مهر خویشگیر، و نیکیها را به ما الهام فرما، و با عنایات خاصّهات بر ما کرم نما![۴۰].
- نفس مطمئنّه : در قرآن کریم آمده است: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾[۴۱]. روح از آنرو "نفس مطمئنّه" خوانده شده، که انسانی که به مرحله یقین رسیده، از روحی مطمئن و غیر مضطرب برخوردار است؛ چرا که- همانگونه که پیش از این اشاره کردیم -، یقین ثبات فکر و اندیشه است و از اینرو وَهم را در آن هیچ تصرّفی نیست؛ بر این اساس میتوان گفت که مراد از نفس مطمئنّه، قلبی است که به مرحله یقین رسیده و اضطرابها و خواطر وهمی را به حریم آن راهی نمانده است. چنین نفسی تنها به دست خداوند متعال است و شرور شیطانهای جنّی و انسی به آن ضرری نخواهد رساند[۴۲].
- صدر : خداوند متعال فرموده است: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۴۳]. نیز در همین کتاب حیاتبخش میفرماید: ﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي﴾[۴۴]. شاید روح را به آن جهت "صدر" نامیدهاند، که صدر: سینه. محلّ قلب است؛ از اینرو به گونه مجاز، روح واقع در قلب را به اعتبار محلّ آن صدر خواندهاند. آیه شریفه: ﴿فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۴۵] که بعد از عبارت مبارک: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ﴾[۴۶] وارد شده است، میتواند قرینهای بر درستی این سخن باشد. هرچند این سخن چندان برخوردار از صحّت نمینماید. چه چشم و عقل و خیال و... در شمار آلات و وسائلی است که روح، امور خود را بوسیله آنها تدبیر مینماید؛ هم ازینروست که در لغت عرب، از شرح صدر و سعه صدر سخن گفته میشود، امّا هیچگاه عبارت شرح قلب یا سعه عقل به کار برده نمیشود؛ از اینرو نمیتوان روح را هممعنای صدر و قلب دانست[۴۷].
- نفس : در ذکر حکیم وارد شده است: ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ﴾[۴۸]. و نیز آمده است: ﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ﴾[۴۹]. در وجه نامگذاریِ روح به "نفس"، میتوان گفت که از آنجا که از سوئی نفس، واقعیّت و حقیقت هر چیز است، و از سوئی دیگر، حقیقت انسان همان روح اوست که بدون او انسانیّت انسان متحقّق نمیشود، میتوان روح او را نفس او خواند؛ از همین روست که حکیمان بر آن رفتهاند که: "حقیقت هر شیء، به صورت آن و نه به مادّة او تحقّق مییابد؛ انسانیّت انسان نیز تنها به واسطه روح اوست که پدید میآید[۵۰].
روح به معنای فرشته
مراد از روح مرتبط با پیامبر و به معنای ملائکه خاص است. در قرآن چیزی که صلاحیت معرف روح کلی باشد نکتهای است که در آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾[۵۱]. بیان شده که به طور مطلق و بدون هیچ قیدی آورده، و در معرفیش فرموده:روح از امر خداست، آن گاه امر خدا را در جای دیگر معرفی کرده: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۵۲] ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۵۳]:». در تفسیر قمی آمده است که:روح ملک اعظم از جبرئیل و میکائیل است و با پیامبر خدا همراه بوده است. نسبتی که روح مضاف در این آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتی است که افاضه به مفیض و یا سایه با صاحب سایه دارد. از آنجا که باید روح القدسی پیامبر را همراهی و هدایت و کمک کند، جایگاه آن در تعالیم غیبی الهی دارای اهمیت است. قرآن در باره مریم فرموده: ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا﴾[۵۴]: (مریم (۱۹) آیه ۱۷) و یا فرموده: «قُلْ نَزلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ»». حال چرا به این تعبیر آمده، به این دلیل که ملائکه با همه اختلافی که در مراتبِ قرب و بُعد از خدای تعالی دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمی به چشم اشخاصی در میآیند، تمثلی است که به خود میگیرند، نه اینکه به راستی جسم و سر و پایی داشته باشند، هم چنان که میبینیم در داستان مریم(ع) میفرماید: ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا﴾[۵۵] حال بسا گفته شود: روح القدس لقب جبرئیل است. خداوند میفرماید: ﴿قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ﴾[۵۶].روح بزرگواری است که واسطه بین خداوند متعال و این عالم هستند و هیچ حادثه یا واقعه کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه ملائکه روح القدس در آن دخالت دارد و به نوعی سرپرستی آن را به عهده دارند. به همین دلیل جبرائیل، از فرشتگان مقرب الاهی و آورنده وحی در اسلام است.
- ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۵۷]
- ﴿قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۵۸]
- ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا﴾[۵۹]
- ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾[۶۰]. ﴿عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ﴾[۶۱]
نکات
در دو آیه فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- پرسش مردم از پیامبر در باره حقیت روح و پیامبر مأمور پاسخ گوئی به پرسش مردم در باره حقیت روح و جهالت مردم عصر بعثت نسبت به حقیقت روح و مبهم بودن تعریف آن، موجب پرسش آنان از پیامبر: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۲]
- نزول قرآن از جانب پروردگار، به وسیله روح القدس بر پیامبر: ﴿قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ﴾[۶۳]» چنانکه عیسی(ع) نیز با تأییدات روح القدس است. ﴿وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾[۶۴][۶۵].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کردیم» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
- ↑ «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند» سوره قدر، آیه ۴.
- ↑ «روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ دم برنیاورند مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۲.
- ↑ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ «سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دلها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس میگزارید» سوره سجده، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
- ↑ «ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» » سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۰۶.
- ↑ و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۷-۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۳.
- ↑ «نه، سوگند به روز رستخیز نه، و سوگند به روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۱-۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۴.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ « و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
- ↑ «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ میگویند: خداوند.» سوره لقمان، آیه ۲۵؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۴-۳۵۵.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۵.
- ↑ «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
- ↑ «باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ «و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
- ↑ «و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۵-۳۵۶.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند * جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد » سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
- ↑ «بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد» سوره ق، آیه ۳۷.
- ↑ «بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد» سوره غافر، آیه ۳۵.
- ↑ «و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ «خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
- ↑ « قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ یَشَاءَ»؛ مرآة العقول، ج ۱۰ ، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸.
- ↑ «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۹.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵-۲۸.
- ↑ «بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۹-۳۶۰.
- ↑ «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
- ↑ «پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است» سوره اسراء، آیه ۲۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۰.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ «پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه ۸۳.
- ↑ «و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.
- ↑ «و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.
- ↑ «بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژدهای باشد» سوره نحل، آیه ۱۰۲.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژدهای باشد» سوره نحل، آیه ۱۰۲.
- ↑ «روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ دم برنیاورند مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.
- ↑ «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
- ↑ «بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی؛» سوره شعراء، آیه ۱۹۴.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژدهای باشد» سوره نحل، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی» سوره بقره، آیه ۸۷.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۳۷.