ظلمستیزی در فقه سیاسی
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- ظلمستیزی در قرآن | ظلمستیزی در حدیث | ظلمستیزی در نهجالبلاغه | ظلمستیزی در سیره پیامبران | ظلمستیزی در سیره پیامبر خاتم | ظلمستیزی در معارف دعا و زیارات | ظلمستیزی در فقه سیاسی | ظلمستیزی در اخلاق اسلامی | ظلمستیزی در معارف مهدویت | ظلمستیزی در معارف انقلاب اسلامی | ظلمستیزی از دیدگاه اهل سنت
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلمستیزی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- فقه شیعه به ادله مختلف بحث تقابل دو جریان منطق سلطه (ظلم) و منطق تحت سلطه - که سابقه دیرینهای به درازای تاریخ انبیا دارد - بررسی کرده است، بنابر فقه شیعه، به چند دلیل باید با منطق سلطه مبارزه کرد؛ نخست بحث نفی سبیل است که در قرآن کریم، درباره آن آیه وجود دارد و بر اساس آن خداوند هیچ برتری برای نظام کفر و سلطه قرار نداده و مسلمانان باید مبارزه کنند و تسلیم نشوند؛ زیرا در روایت است که اسلام، متعالی است و نظامی بالاتر از آن نباید وجود داشته باشد. بنابراین، قاعده مفصلی در فقه شیعه برای این مهم وجود دارد؛ به عنوان مثال در حوزه رفتارهای فردی گفته میشود که در بلاد اسلامی ساختمان غیرمسلمانان نباید بلندتر از ساختمان مسلمانان باشد، یا زن مسلمان مجاز به ازدواج با مرد کافر نیست. در عرصههای سیاسی و اجتماعی مهمترین مصداق، آن است که آنها نباید تصمیم گیرنده و حاکم کشورهای اسلامی باشند یا قراردادی میان بلاد کفر و بلاد اسلام بسته شود که موجب سلطه غیرمسلمانان شود یا اگر بلاد کفر به کشورهای اسلامی حمله کردند باید مقاومت شود و این منطق مسلم فقه شیعه است و همه فقها پای آن ایستادهاند. از طرف دیگر چون عدالت منطق فقه شیعه است و هر چه با آن منافات داشته باشد، قابل پذیرش نیست؛ بنابراین، دین اسلام به ویژه فقه شیعه قواعدی دارد که بر ظلم ستیزی تاکید میکند و در این دایره حتی به غیرمسلمانان هم نظر دارد، یعنی نه انسان باید ظلم کند نه مورد ظلم قرار بگیرد.
- در منطق فقه شیعه همان طور که انجام ظلم و ستم، حرام بوده و مورد نکوهش قرار میگیرد، پذیرش ظلم نیز به همان نسبت امری نکوهیده بوده و حرام محسوب میشود. این امر برآمده از وحی الهی و آیات شریفه قرآن است که میفرماید: (﴿لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾[۱]. نظام سیاسی شیعه به گونهای است که علاوه بر ظلم نکردن و مظلوم واقع نشدن، ستیز با ظالم را نیز در برنامههای خود جهت تأمین عدالت قرار داده، بلکه علاوه بر این که ظلم به خود را بر نمیتابد، ظلم بر برادران مسلمان را نیز به مانند ظلم بر خود دانسته و ستیز با ظالمان به دیگران را نیز خواستار شده است. مبارزه با ظلم و ستم که از محوریترین اصول در حوزه فقه سیاسی محسوب میشود، به دین اسلام و فقه شیعه اختصاص نداشته بلکه هدف از بعثت انبیا بوده و از این رو جدا از سیره انبیا و اولیای الهی، منطق تمامی کسانی که سر در گرو وحی الهی نهاده و توحید و سعادت را سرلوحه کار خود قرار دادهاند، بوده و از این روی بنا بر شهادت تاریخ... بسیاری از پیامبران و اولیای الهی در سایه این کار به شهادت رسیده یا درد و رنجهای بسیار را تحمل کردهاند. جدا از پیامبران و اولیای الهی که سردمدار مبارزه با ظلم و ستمهای فردی و اجتماعی و در حد کلان، حاکمان ظالم بودند، این وظیفه از سوی آنان به مردم نیز القا شده بلکه پیامبران، جز با کمک و همراهی مردم قادر به مبارزه با ظلم نخواهند بود.[۲].