سلام بن مشکم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابوالحکم[۱] (أبوغُنم، ابوعمرو)،[۲] سَلاّم بن مِشکَم بن حَکَم از اشراف قبیله بنی‌نضیر بود.[۳] برخی به اشتباه او را از قبیله یهودی بنی‌قریظه دانسته‌اند.[۴] سلام بن مشکم از شجاع‌ترین مردان بنی‌نضیر بود [۵] و خزانه دارایی آنان بدو سپرده شده بود که از آن به "گنج بنی‌نضیر" یاد شده است.[۶] بنابر گزارشی، باغی که بعدها به "مشربه ام‌ابراهیم" شهرت یافت، از آنِ سلاّم بود؛[۷] ولی این گزارش چندان پذیرفته نشده و اغلب این باغ را به مُخَیریق نسبت می‌دهند.[۸]

سلاّم ابتدا با صفیه دختر حیی بن اخطب ازدواج کرد؛[۹] اما پس از مدتی صفیه از او جدا شد [۱۰] و احتمالاً در خیبر با زینب دختر حارث، برادر مَرحَب ازدواج کرد.[۱۱] زینب همان زنی است که برای انتقام کشته شدن شوهرش سلاّم بن مشکم، با ران گوسفندی، پیامبر اکرم(ص) را مسموم کرد.[۱۲] درباره فرزندان او تنها به دختری به نام شعثاء اشاره شده است.[۱۳]

بنابر روایتی از ابن‌عباس، یهود پیش از بعثت پیامبر(ص)، اوس و خزرج را به آمدن محمد بشارت می‌داد؛ اما پس از هجرت پیامبر به مدینه به او ایمان نیاورد. مُعاذ بن جبل و بِشر بن بَراء بن مَعرور که مسلمان شده بودند سعی کردند سلاّم را به اسلام سوق دهند؛ ولی وی به آنها گفته بود که این آن چیزی نیست که آنها می‌گفتند. در پی این سخن، آیه ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ[۱۴] نازل شد.[۱۵] در این آیه بیان شده که یهودیان با اینکه پیامبر را تأییدی بر پیشگویی‌های خود در تورات یافتند، او را انکار کردند که لعنت الهی بر آنها خواهد بود. به روایت ابن‌عباس، سلاّم بن مشکم همراه گروهی با پیامبر گفت‌وگو کردند و از پیامبر(ص) درباره آنچه از سوی خدا آورده بود پرسیدند که چرا قرآن با تورات همخوانی ندارد. پیامبر(ص) پاسخ داد که شما می‌دانید قرآن از سوی خداست. به صورت مکتوب نزد شما هم هست و اگر جن و انس بخواهند، باز نمی‌توانند مانند آن را بیاورند. آنان از پیامبر پرسیدند: آیا جن و انس آن را به او نمی‌آموزند؟ پیامبر پاسخ داد که به خدا سوگند می‌دانید از سوی خدا و همچون تورات و انجیل است که به گونه مکتوب در اختیار شماست. سلاّم بن مشکم و همراهانش به پیامبر گفتند که خداوند هنگامی که رسولی می‌فرستد، خواسته او را به جا می‌آورد. بنابراین کتابی نوشته ‌شده فرود آور که بتوانیم آن را بخوانیم وگرنه ما هم همانند قرآن برای تو خواهیم آورد. در این هنگام آیه ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا[۱۶] نازل شد.[۱۷] در این آیه اشاره شده که اگر همه انسان‌ها و جنیان گرد هم آیند و با یکدیگر همکاری کنند، نمی‌توانند همانند قرآن را بیاورند. با توجه به مکی بودن آیه، به نظر می‌رسد آیه درباره قریش نازل شده است؛ ولی در روایتی منسوب به ابن‌عباس، به یهود نسبت یافته است. در این آیه اشاره شده که خداوند اهل کتاب را مادامی که به تورات و انجیل عمل نکنند، بر آیین درستی ندانسته و از پیامبر خواسته از ایمان نیاوردن آنان ناراحت نباشد، زیرا قرآنی که بر وی نازل می‌شود موجب طغیان و کفر آنان خواهد شد.

بنابر روایت ابن‌عباس، گروهی از بزرگان یهود از جمله سلاّم بن مشکم نزد رسول اکرم(ص) آمدند و از او پرسیدند که آیا پیرو آیین ابراهیم و معتقد به تورات است که پیامبر آنها را تأیید کرد؛ ولی اظهار داشت که شما تورات را تغییر دادید و آنچه را می‌بایست برای مردم بیان کنید، کتمان کردید. سلاّم و همراهانش در واکنش به سخن پیامبر، خود را بر حق و هدایت دانسته و اعلام کردند که از وی پیروی نخواهند کرد، پس آیه ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۱۸] نازل شد[۱۹]. در سال دوم هجری که قبله مسلمانان از بیت‌المقدس به کعبه تغییر کرد، گروهی از یهودیان از جمله سلاّم بن مشکم، نزد رسول اکرم(ص) آمده و تغییر قبله از بیت‌المقدس به سمت مکه و همچنین بی‌اعتقادی پیامبر به ابن‌الله بودن عُزَیر را مانع پیوستن خود به او دانستند، پس آیه ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۲۰] نازل شد.[۲۱] در این آیه یهودیان و مسیحیان از اینکه عُزَیر و حضرت عیسی را فرزندان خداوند دانسته‌اند، ملامت و پیرو کافران پیش از خود دانسته شده‌اند که خداوند را صاحب فرزند می‌دانستند. با توجه به نزول آیات سوره توبه در سال ۹ هجری [۲۲] و مرگ سلاّم در سال ۶ هجری، باید این آیه بر وی تطبیق شده باشد.

در غزوه سویق در سال دوم هجری، ابوسفیان تا نزدیک مدینه پیش آمد. در آنجا همراهان خود را گذاشت و شب‌هنگام تنها برای دریافت اطلاعات، نزد حیی بن اخطب از سران بنی‌نضیر رفت؛ اما او ابوسفیان را نپذیرفت؛[۲۳] ولی سلاّم او را به قلعه خود راه داد.[۲۴] ابوسفیان شب در آنجا ماند [۲۵] و صبحگاه با حمله به برخی مناطق پیرامونی مدینه و کشتن چند تن از انصار و سوزاندن خانه آنها، از مدینه گریخت و سپس درباره پذیرایی سلاّم از خود، شعری سرود.[۲۶] هنگامی که رسول گرامی(ص) برای مذاکره با بنی‌نضیر نزد آنان رفت، عمرو بن جحاش در صدد بود با پرتاب صخره‌ای بر روی وی، آن حضرت را ترور کند؛ ولی سلام بن مشکم آنان را از این کار بازداشت و به آنان اطمینان داد که وی متوجه خواهد شد و این کار به مفهوم نقض پیمان فیمابین خواهد بود؛ ولی دیگران نپذیرفتند.[۲۷] پس از باخبر شدن پیامبر گرامی(ص) از توطئه آنان، و دستور وی مبنی بر مهاجرت از مدینه، سلاّم از حیی خواست برای حفظ املاک بنی‌نضیر به خواسته پیامبر تن دهد؛ ولی حیی‌بن اخطب نپذیرفت و در پی آن نبرد بنی‌نضیر در سال ۴ هجری شکل گرفت و آنان پس از مدتی محاصره، ناچار شدند به تبعید تن داده و صرفاً به بردن دارایی منقول خود بسنده کنند.[۲۸] بنی‌نضیر پس از تبعید، به خیبر رفتند؛ ولی سرانشان از جمله سلاّم برای بازگرداندن موقعیت خود در مدینه به مکه رفتند و ضمن اعلام مشارکت خود برای نبرد با پیامبر، قریش را به جنگ با پیامبر تشویق کردند که نبرد احزاب در سال ۵ هجری شکل گرفت.[۲۹] این رویداد در برخی تفاسیر نیز نقل شده است. در آیه ﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا[۳۰] که به مسلمانان گفته شده "محاصره‌کنندگان از بالا و پایین به شما یورش بردند"، مراد از "بالا" در این آیه یهودیان بنی‌قریظه است که با اقدامات بنی‌نضیر به سپاه دشمن پیوستند و مقصود از "پایین"، قریش و دیگر قبایل است که با تحریک یهودیان بنی‌نضیر وارد این جنگ شدند:[۳۱] در محاصره خیبر در سال ۶ هجری، سلاّم بن مشکم با آنکه بیمار و در قلعه نطات در حال استراحت بود، آماده دفاع از قلعه شد و در همین ماجرا هم کشته شد[۳۲].[۳۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1. احمدی، علی، مقاله «سلام بن مشکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. المغازی، ج۱، ص۱۸۲.
  2. المغازی، ج۱، ص۱۸۲؛ الاغانی، ج۶، ص۵۳۰.
  3. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۱۴؛ ج۲، ص۴۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷؛ الطبقات، ج۱، ص۳۹۰.
  4. المعارف، ص۱۳۸؛ المحبر، ص۹۰؛ الطبقات، ج۸، ص۹۵.
  5. المغازی، ج۲، ص۶۷۹.
  6. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۴.
  7. الطبقات، ج۱، ص۳۹۰.
  8. المغازی، ج۱، ص۳۷۸؛ فتوح البلدان، ص۲۷.
  9. الطبقات، ج۸، ص۱۷۵؛ المعارف، ص۱۳۸.
  10. المحبر، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۹۲.
  11. الطبقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵.
  12. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵.
  13. الروض الانف، ج۷، ص۱۴۹؛ الاصابه، ج۸، ص۲۰۱.
  14. «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند ؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
  15. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۴۷؛ جامع البیان، ج۱، ص۳۲۵؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۰.
  16. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  17. جامع البیان، ج۱۵، ص۱۰۶؛ الروض الانف، ج۴، ص۳۷۷.
  18. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید ؛ و بی‌گمان آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید پس بر گروه کافران اندوه مخور» سوره مائده، آیه ۶۸.
  19. جامع البیان، ج۶، ص۲۰۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۴، ص۱۱۷۴.
  20. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  21. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۷۰؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۷۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۶.
  22. مجمع البیان، ج۵، ص۳.
  23. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۳.
  24. الطبقات، ج۲، ص۲۳؛ الثقات، ج۱، ص۲۱۱؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۷۲.
  25. البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۶.
  26. الطبقات، ج۲، ص۲۳؛ الاغانی، ج۶، ص۵۳۰.
  27. المغازی، ج۱، ص۳۶۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۲.
  28. المغازی، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۲-۵۵۳.
  29. عیون الاثر، ج۲، ص۸۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۴۰-۴۴۱.
  30. «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
  31. تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۹.
  32. المغازی، ج۲، ص۶۷۹.
  33. احمدی، علی، مقاله «سلام بن مشکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.