بعثت در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث بعثت است. "بعثت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بعثت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

بعثت به‌معنای برانگیختن عبارت است از فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای فراخواندن دیگران به سوی هدایت و کمال شایسته انسانی. دلایل مختلفی بر لزوم بعثت پیامبران دلالت دارد مانند محدود بودن عقل و نیاز به دانش الهی در راستای زندگی اجتماعی. بعثت پیامبر خاتم(ص) به مقام رسالت، یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ بشر است.

معناشناسی بعثت

کلمه "بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن[۱]، چیزی را به طرفی سوق دادن[۲] و فرستادن به تنهایی[۳] است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای فراخواندن دیگران به سوی هدایت و کمال شایسته انسانی است[۴].[۵]

فلسفه بعثت

درباره فلسفه بعثت در آیات و روایات به موارد متعددی اشاره شده است که برخی از آنها بیان می‌شود. در سوره جمعه آمده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶]. خداوند در این آیه، فلسفه بعثت را تزکیه و تعلیم برای رهانیدن از گمراهی دانسته است.

در برخی از روایات نیز رسول خدا(ص) به فلسفه بعثت اشاره کرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌»[۷]؛ حضرت در این حدیث، فلسفه بعثت را تکمیل مکارم اخلاقی ذکر کرده است. در حدیثی دیگر نیز می‌فرماید: "همانا من فرستاده خدایم، شما را دعوت می‌کنم. پرستش خدای تنها و رها کردن پرستش بت‌هایی که سود نمی‌دهند، زیانی ندارند، نمی‌آفریند و روزی نمی‌دهند و زنده نمی‌کنند و نمی‌میرانند"[۸]. حضرت در این روایت، فلسفه بعثت را دعوت به توحید و ترک عبادت بت‌ها می‌داند. اولین سخن رسول خدا(ص) با کسانی که آنها را به دین اسلام دعوت می‌کرد، سخن از توحید بود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»[۹].

خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه نیز فلسفه بعثت را رهانیدن انسان‌ها از پرستش بت‌ها و پیروی از شیطان ذکر کرده است: "پس خداوند، محمد(ص) را به حق برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بت‌ها برون آورد و به عبادت او در آورد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند؛ به واسطه قرآنی که قوانین و راهنمایی‌هایش را روشن و استوار فرمود"[۱۰].

از دیگر فلسفه‌های بعثت که در نهج‌البلاغه به آنها اشاره شده است هدایت مردم از گمراهی است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: "خداوند سبحان، محمّد، پیامبر(ص) خدا را فرستاد... آنان را از گمراهی رهانید و ننگ جهالت را از آنان زُدود"[۱۱].[۱۲]

بعثت پیامبر خاتم

برانگیخته شدن رسول خدا(ص) به مقام رسالت، یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ بشر و از نعمت‌های بزرگ الهی است که خداوند به سبب اعطای این نعمت، بر بندگانش منت نهاده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۳].[۱۴]

پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) در چهل سالگی، از سوی خداوند به پیامبری برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در شهر مکّه، آیات سوره "اقرأ" بر آن حضرت فرود آمد. جبرئیل، یکی از فرشتگان بزرگ خداوند، قرآن را بر آن حضرت نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز پیامبری حضرت محمد(ص) بود، در روز ۲۷ ماه رجب سال چهلم عام الفیل بود. بعثت پیامبر اسلام، که به آن "مبعث" هم می‌گویند، یکی از روزهای فرخنده و از اعیاد بزرگ اسلامی است و مسلمانان جهان این روز را جشن گرفته، شادمانی می‌کنند. حضرت محمد(ص)، آخرین پیامبران است و پس از او هیچ کس به پیامبری برانگیخته نشده است و دین او، دینی کامل، جهانی و همیشگی است[۱۵].

آغاز بعثت

حضرت محمد(ص) هر سال، یک ماه در غار حراء معتکف می‌شد و به عبادت خداوند می‌پرداخت[۱۶]. آن حضرت چهل سال داشت که در مکه و غار حراء به رسالت مبعوث شد[۱۷]. اهل سنت، آغاز بعثت را رمضان[۱۸] و شیعیان ۲۷ رجب[۱۹] ذکر کرده‌اند.

اولین آیاتی که جبرئیل بر آن حضرت نازل کرد، آیات ابتدایی سوره علق است. ابن هشام آورده است: "رسول خدا(ص) عادت داشت هر سال یک ماه در غار حرا معتکف می‌شد. در این یک ماه، آن حضرت، غار حراء را اختیار می‌کرد و مستمندان و مساکینی را که در آنجا نزدش می‌رفتند اطعام می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به شهر مکه باز می‌گشت، ابتدا به کنار کعبه می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن طواف می‌کرد؛ سپس به خانه خویش می‌رفت. تا سالی که حضرت در آن به رسالت مبعوث شد؛ طبق معمول همه ساله، در ماه رمضان برای اعتکاف و عبادت همراه اهل خانه خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که خدای تعالی او را به رسالت مبعوث کرد، مشغول عبادت بود. در آن شب، جبرئیل بر او نازل شد. در اینجا خود رسول خدا(ص) ادامه داستان را چنین نقل می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، جبرئیل، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ جبرئیل مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۲۰].رسول خدا(ص) می‌فرماید: "پس من این آیات را خواندم و جبرئیل رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از غار بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای محمّد! تو پیغمبر خدایی و من جبرئیلم"[۲۱].[۲۲]

وضعیت عمومی اعراب زمان بعثت

جامعه عربستان پیش از بعثت رسول خدا(ص) جامعه جاهلی محسوب می‌شد. جهل و فساد، این جامعه را فرا گرفته بود. بت‌پرستی در بین مردم رواج داشت: ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا[۲۳]. زنده به گور کردن دختران از رسوم ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد[۲۴] و اصولاً زن را موجودی پست و کم‌ارزش می‌دانستند. اعمال حج به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا طواف عریان انجام می‌شد[۲۵]. خرافات در میان آنها رواج داشت[۲۶]. قتل و خونریزی، مایه مباهات ایشان بود. خداوند به دشمنی‌های میان آنها در سوره آل عمران آیه ۱۰۳ اشاره کرده است[۲۷].

حضرت علی(ع) در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن حضرت در خطبه ۹۵ نهج‌البلاغه می‌فرماید: "خدا، پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که مردم در سرگردانی بودند، در فتنه‌ها به سر می‌بردند و هوا و هوس بر آنها چیره می‌شد؛ خودبزرگ‌بینی و تکبر، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های جهالت، پست و خوارشان می‌کرد..."[۲۸] و در خطبه دوم درباره وضعیت زمان بعثت می‌فرماید: "... هدایت، فراموش شده بود و در عوض، گمراهی و نابینایی همه جا در حال شیوع بود، پرستش خدای رحمان معصیت شمرده می‌شد، شیطان را یاری می‌کردند؛ در حالی که ایمان بدون یار و یاور مانده بود. این در حالی است که مردم در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به اجبار لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند[۲۹]. در چنین زمانی بود که خداوند با بعثت آخرین فرستاده خویش، بشر را از جهالت، گمراهی، فساد و تعصب‌های بیجا نجات داد و راه سعادت را به آنها آموخت[۳۰].

جستارهای وابسته

منابع

  1. فرهنگ شیعه
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی
  3. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.
  2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.
  4. ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.
  5. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳.
  6. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  7. شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸؛ محدث نوری، المستدرک علی الوسیله، ج۱۱، ص۱۸۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۹۸.
  8. «إنی رسول الله أدعوکم إلی عبادة الله وحده و ترک عبادة الأصنام التی لا تنفع و لا تضر و لا تخلق و لا ترزق و لاتحیی و لاتمیت»؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.
  9. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۹۰.
  10. «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ»؛ نهج البلاغه، ص۲۰۴.
  11. «بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً(ص) رَسُولَ اللَّهِ(ص)... فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ »؛ نهج البلاغه، ص۴۴.
  12. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۹.
  13. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  14. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۶.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.
  17. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.
  19. کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.
  20. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
  21. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.
  22. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
  23. «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
  24. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.
  26. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  27. ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  28. نهج‌البلاغه، ص۴۴.
  29. نهج‌البلاغه، ص۴۴.
  30. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۹۰.