نوفل بن حارث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم، پسر عموی پیامبر اسلام(ص) است[۱]. مادر او غزه، دختر قیس بن طریف بود [۲]. نوفل فرزندانی نیز داشته است[۳].[۴]

اسارت نوفل در غزوه بدر

هنگامی که کفار قریش خود را برای نبرد با پیامبر گرامی اسلام(ص) آماده می‌کردند، أبو جهل و گروهی از سران قریش به خانه عباس رفتند و به او گفتند: باید همراه ما به جنگ بیایی. عباس در جواب آنها گفت که من پیرم و نمی‌توانم بیایم ولی چهار تن از فرزندانم را همراه شما می‌فرستم. ولی ابوجهل گفت: "ما می‌دانیم که دل تو و بنی هاشم با محمد است ولیکن اگر ما پیروز شدیم بنی هاشم را از مکه بیرون می‌کنیم و تو باید همراه ما در این جنگ شرکت کنی. برادر‌زادگان عباس اطراف او جمع شدند و گفتند تو پیر هستی ما تو را تنها نمی‌گذاریم و با تو می‌آییم. سه تن از برادر زادگان به نام‌های طالب بن ابی طالب، عقیل بن ابی طالب و نوفل بن حارث با او رفتند. نوفل بن حارث این اشعار را سرود: جنگ با احمد بر من حرام است زیرا پیوند خویشاوندی او به من نزدیک است. اگر قبیله فهر بر ضد او دسته‌بندی کرده‌اند بدون تردید خداوند، ناصر محمد خواهد بود".

هنگامی که لشکر مسلمانان و کفار مقابل هم قرار گرفتند، پیامبر(ص) به یاران خود فرمود: "در میان کفار مردانی از بنی هاشم هستند که به زور به جنگ آمده‌اند؛ هر کس از شما یکی از آنها را دید، او را نکشد. گویند، در جنگ بدر هفتاد نفر از قریش کشته و هفتاد نفر از آنها نیز اسیر شدند که پیامبر(ص) دستور قتل دو نفر از آنها به نام‌های عقبة بن ابی معیط و نضر بن حارث را صادر کردند و از شصت و هشت نفر باقیمانده فدیه گرفتند. و در میان اسیران، پنج نفر از بنی هاشم به نام‌های عباس بن عبدالمطلب، عقیل بن ابی طالب، نوفل بن حارث، نعمان بن عمرو و سائد بن عدی بودند که قرار شد فدیه خود را بپردازند. نوفل گفت: "من مالی ندارم". پیامبر(ص) فرمودند: "با پول نیزه‌هایی که در جده داری فدیه خودت را بپرداز". البته مشهور آن است که عباس بن عبدالمطلب فدیه خود و دو برادرزاده‌اش عقیل و نوفل و فدیهی هم پیمان آن دو از بنی فهر را پرداخت کرد. ولی از این روایت چنین برمی‌آید که نوفل فدیه خود را از پول همان نیزه‌هائی که پیامبر خبر داده بود، پرداخت کرده است[۵].

نقل شده، آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶]. درباره اسیران جنگ بدر نازل شده است که عباس و نوفل و عقیل هم از اسرا بودند[۷].[۸]

مسلمان شدن نوفل

بعضی گویند، نوفل به هنگام اسارت در جنگ بدر مسلمان شد و برخی دیگر گفته‌اند که وی در جنگ خندق مسلمان شد. البته سند این مطلب ضعیف است. نوفل هنگامی که مسلمان شد، پیرترین مرد بنی هاشم بود و از عمویش حمزه بزرگ‌تر بود و تقریباً هم سن سن و و سال سا عباس، عموی پیامبر علی بود و از برادرانش ربیعه و ابوسفیان و عبدشمس، دیگر پسران حارث، هم بزرگ‌تر بود. نوفل پس از مسلمانی به مکه برگشت و سپس او و عباس به هنگام جنگ خندق از مکه بیرون آمدند تا به حضور پیامبر(ص) برسند. ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب آن دو را تا ابواء (نام جایی در راه مکه و مدینه) بدرقه کرد و چون خواست به مکه برگردد، عمویش عباس و برادرش نوفل به او گفتند: کجا؟ به مرکز شرک که با رسول خدا جنگ می‌کنند، برمی‌گردی؟ آنان پیامبر را تکذیب می‌کنند و حال آنکه پیامبر نیرومند است و شمار یارانش بسیار شده‌اند، همراه ما بیا. ربیعه هم همراه ایشان رفت و هر سه نفر در حالی که مسلمان بودند، به حضور پیامبر(ص) رسیدند.

نوفل بن حارث مسلمان شد و این ابیات را سرود: به خود باشید! آیین شما برای خودتان! من از شما نیستم و از آیین پیرمردان بزرگ بیزاری جستم. سوگند به جان تو دین من چیزی نیست که آن را بفروشم و اکنون که مسلمان شده‌ام هیچ گاه کافر نخواهم شد. گواهی می‌دهم که پیامبر(ص) هدایت را به امر خدای خود آورده است. و رسول خدا مایل به پرهیزگاری فرا می‌خواند و او شاعر نیست. بر این اعتقاد زندگی می‌کنم و با همین عقیده در قبر جای خواهم گرفت و هم بر این اعتقاد و یقین مبعوث خواهم شد.[۹]

پس از ورود نوفل و عباس بن عبدالمطلب به مدینه، پیامبر(ص) میان او و عباس عقد برادری بستند. در دوره جاهلیت هم آن دو شریک یکدیگر و دوستدار هم بودند و به یکدیگر محبت داشتند. پیامبر(ص) قطعه زمینی را که کنار مسجد مدینه بود به او و عباس دادند و میان آن دو فقط دیواری فاصله بود. خانه نوفل در محل دارالقضای مدینه و مقابل دارالاماره امروز که به خانه مروان معروف است، قرار داشته است. همچنین پیامبر(ص) زمین خانه دیگر نوفل را که در راه دروازه مدینه و نزدیک بازار بود به او بخشیدند که محل نگهداری شتران نوفل بود و او در زمان زندگی خود آن را میان پسران خویش تقسیم کرد و بازماندگان و نسل نوفل تا به امروز همان جا زندگی می‌کنند[۱۰].[۱۱]

فضائل نوفل

نوفل به همراه رسول خدا(ص) در جنگ‌های فتح مکه و حنین و طائف شرکت داشت و در جنگ حنین به همراه رسول خدا(ص) پایداری کرد و در جانب راست پیامبر(ص) بود و جزو ده نفری بود که استقامت ورزید و در مقابل شکست مسلمانان فرار نکرد. و در جنگ حنین نیز سه هزار نیزه در اختیار پیامبر(ص) گذاشت و آن حضرت به او فرمودند: "گویی می‌بینم که نیزه‌های تو بر پشت دشمنان فرو می‌نشیند"[۱۲].[۱۳]

سرانجام نوفل

نوفل در سال پانزدهم هجری، یک سال و سه ماه پس از حکومت عمر درگذشت. عمر بر جنازه‌اش نماز گزارد و تا بقیع او را تشییع کرد و او را در قبرستان بقیع دفن کردند[۱۴].[۱۵].[۱۶]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۸۵؛ المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۰۰؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۳؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۶۲؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۱۵۵.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۳.
  3. نام فرزندان او: ۱۔ حارث که کنیه نوفل، هم نام اوست و از اصحاب پیامبر(ص) است. ۲- عبدالله که شبیه پیامبر(ص) و نخستین کسی بود که در دوران حکومت معاویه قضاوت مدینه را بر عهده داشت؛ ۳- ربیعه و عبد الرحمن که نسلی از این دو باقی نماند؛ ۴- سعید که مردی فقیه بوده است؛ ۵ مغیره؛ ۶ ام سعید و ۷- ام حکیم که مادر چهار نفر آخر، ظریبه دختر سعید بن قشیب است. نام اصلی قشیب، جندب است. گروه بسیاری از فرزندزادگان توفل امروزه در مدینه و بصره و بغداد باقی هستند. (الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۳).
  4. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۴.
  5. تاریخ نامه طبری، بلعمی، ج۳، ص۱۱۲-۱۱۳؛ نیز ر.ک: السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۳؛ المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۳۸؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۵- ۳۴.
  6. «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دل‌هایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستانده‌اند خواهد رساند و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۰.
  8. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۴-۴۲۶.
  9. إلیکم إلیکم إننی لست منکم تبرأت من دین الشیوخ الأکابر لعمرک ما دینی بشیء أبیعه وما أنا إذ أسلمت یوما بکافر شهدت علی أن النبی محمدا أتی بالهدی من ربه و البصائر و إن رسول الله یدعو إلی التقی و إن رسول الله لیس بشاعر علی ذاک أحیا ثم أبعث موقتا و أثوی علیه میتا فی المقابر
  10. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۵- ۳۴.
  11. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۶-۴۲۷.
  12. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۰؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۶۲.
  13. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۸.
  14. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۳۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۱۲.
  15. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۰.
  16. ارازش، شیرزاد، مقاله «نوفل بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۴۲۸.