نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
منابع علم غیب معصوم چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«مهمترین منابع آگاهی از غیب را می توان در سه قسم خلاصه نمود:
موجوداتی که از افق حس بشر بیرون بودن، و هیچ گاه در قلمرو حس او قرار نمی گیرد. مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و جنود غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوه کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت، و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن، و رستاخیز و مواقف گوناگون آن و.... حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده، و هیچ گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آنها، آگاه نخواهد گشت، و در برابر آنها وظیفه ای جز ایمان به وجود آنها ندارد. (...)
مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی دانست که کاخ بی ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان ها و سحابی ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "مغیبات" بودند. (...)
حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و آگاهی از غیب نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های قرآن راجع به امت های پیشین به وسیله پیامبری که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، خبر از غیب می باشد»[۱].
«علم غیب که باید آن را "معرفت سوم" و یا آگاهی سوم نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
وحی مستقیم الهی: به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
وحی به وسیله فرشته: گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
رؤیای صادق یا خواب های راستین: یکی دیگر از وسایل آگاهی از غیب است. (...) مثلاً ابراهیم از طریق رؤیا آگاه شد که از جانب خدا مأمور است که فرزند خود اسماعیل را ذبح کند و آن چنان به صحت خواب خود ایمان داشت که مقدمات آن را فراهم ساخت[۲]. حضرت یعقوب و یوسف از طریق علم به تعبیر خواب، حوادثی را پیش بینی می کردند و از امور پنهان از حس، گزارش می دادند. (...)
القاء روح: گاهی یک رشته حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر القاء می گردد. ناگهان فضای روح، آن چنان روشن می گردد که یقین پیدا می کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. مادر موسی نگران سرنوشت فرزند دلبند خود بود که ناگهان به او الهام شد او را در میان جعبه ای بگذارد و آن را به روی آب های نیل روانه سازد در سرنوشت او نیندیشد زیرا ﴿﴿إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾﴾[۳]»[۴].
تمثُّل فرشتگان: گاه میشود که علم غیب از طریق تمثل فرشتگان به صورت انسان، در اختیار بعضی از بندگان قرار میگیرد، مانند: داستان آگاهی حضرت مریم (س) به اینکه دارای فرزند میشود[۷]. جریان حضرت ابراهیم و همسرش، بر اینکه در دوران کهن سالی فرزند دار خواهند شد[۸]. شاید بتوان این طریق را با طریق تحدیث جمع نمود؛
روح: فراگیری علم غیب از طریق روح هم طریق دیگری است که روایات از آن یاد کردهاند و از روح به عنوان واقعیتی عظیمتر از جبرئیل و میکائیل سخن گفته اند[۹]؛
قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم اهل بیت(ع) است که احکام و دستورهاى دین را از آن مىگیرند. استنباط و برداشت اهل بیتپیامبر(ص) از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاینرو اهل بیت(ع) حکمى را که بیان مىکنند، به این آیات محکم استناد مىدهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، اهل بیت(ع) که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآناند، حکم آن را از قرآن استخراج مىنمایند.(...)
٢. تعلیم از پیامبر(ص)
دومین منبع علم امامان(ع)، وصایت و وراثت از پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر، آگاهى از سنت پیامبر(ص) است؛ یعنى پیامبر خاتم(ص) تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصى خود، حضرت على(ع) منتقل نمود و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او (امامان(ع)) نسل به نسل منتقل شده است تا به خاتمالاوصیا امام زمان(ع) رسیده است. این تعلیم و وراثت از پیامبر(ص) به دو صورت بدون واسطه و با واسطه به آنان رسیده است که در اینجا به توضیح آن مىپردازیم.
تعلیم بدون واسطه:مجموعه معارف و علومى است که پیامبر(ص) بهطور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على(ع) تعلیم داده است؛ چنانکه احادیث مختلفى از فریقین در اینباره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه ( ﴿﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾﴾[۱۹]) [۲۰] نازل شد، پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَهَا فِی أُذُنِ عَلِیٍّ».[۲۱](...)
تعلیم باواسطه: مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از پیامبر اسلام(ص) به سایر اهل بیت(ع) رسیده است؛ یعنى امامانى که رسول خدا(ص) را درک نکردهاند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننمودهاند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مىکنند تا به رسول خدا(ص) مىرسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که امام رضا(ع) در نیشابور چنین فرمود: «قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَبُو جَعْفَرِ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الحُسَيْنُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ(ص) يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي».[۲۲] شخصى از امام صادق(ع) پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ الله(ص) لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْء».[۲۳](...)
٣. کتاب امیرمؤمنان على(ع)
یکى دیگر از منابع علم امامان(ع)، کتاب على(ع) است. از احادیث استفاده مىگردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع پیامبر(ص) که با املاى ایشان و با خط على(ع) نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب على(ع) نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مىباشد که در زمان پیامبر(ص) نوشته شده است.[۲۴] گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است[۲۵] که بعد از امام على(ع) به امامان(ع) یکى پس از دیگرى منتقل مىشود و الآن نیز در دست خاتمالاوصیا امام زمان(ع) است. (...)
«جفر» یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است که در مواردى به آن تمسک نمودهاند. (...) در اصطلاح، جفر پوستى است که علوم در آن نوشته مىگردد و در اصطلاح حدیثى، به کتاب مخصوصى اطلاق مىشود که به املاى پیامبر اکرم(ص) و نگارش على(ع) بوده و در بردارنده علم انبیا و اوصیا(ع) است. این کتاب، از جمله نشانههاى امامت است که اکنون نزد خاتمالاوصیا امام عصر(ع) مىباشد. (...)
صحیفه فاطمه(س) از جمله منابع عام علم امامان(ع) است که براساس روایات، مجموعهاى از اخبار غیبى و وقایع آیندگان است که جبرئیل بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به حضرت زهرا(س) عرضه کرد و امیرمؤمنان(ع) نیز مطالب آن را نگاشت.[۲۶]
یکى از منابع عام علوم ائمه(ع) "محدث" بودن آنهاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مىگیرد، به دست مىآورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(س) نیز داراى این صفت بوده است. (...)
یکی دیگر از منابع علم امامان (ع)، القای روح القدس است، اینکه روح القدس چیست؟ میان مفسران اختلاف است. از روایات استفاده میگردد که روح القدس نیروی غیبی است که با همه پیامبران و معصومان (ع) همراه بوده است و در موراد مختلفی امدادهای الهی را به آنها منتقل ساخته است و حضرت عیسی با همان نیروی غیبی مردگان را به اذن خدا زنده مینموده است، (...) اهل بیت (ع) نیز به سبب داشتن ملکه عصمت در بالاترین مرتبه از این نیروی غیبی برخوردار بودند؛ به طوری که از آن در هدایت مردم کمک میگرفتند.(...)
از جمله منابع علم امام (ع) بهرهمندى از نور الهى است؛ چنانکه هر وقت خواسته باشند از غیب آگاهى یابند، به سبب قدرت و اذنى که خداوند به آنها داده است هرچه را بخواهند براى آنها روشن میگردد(...)
از جمله منابع علم امامان (ع) خواب و رؤیاى آنان مىباشد. ما معتقدیم که خواب انبیا و ائمه اطهار (ع) مطابق با واقع است و آنها افزون بر اینکه در بیدارى از عنایات خداوند برخوردارند، در خواب و رؤیا نیز از تأییدات الهى بهرهمندند و از غیب آگاه مىشوند.[۲۷] (...)
۱۱. کتب انبیا
تمام کتابهایى را که خداوند بر پیامبران(ع) نازل کرده، نزد ائمه(ع) است این کتابها یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است؛ چنانکه در روایتى ابوحمزه ثمالى از امام صادق نقل مىکند که حضرت فرمود: "أَلْوَاحُ مُوسَى (ع) عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّین"؛[۲۸] همچنین در روایت دیگرى، امام صادق(ع) فرمود: "... وَ کُلُّ کِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُم"؛[۲۹] (...)
١٢. عالم به ملکوت
یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) آگاهى آنها از عالم ملکوت است که بسیارى از علوم و معارف خود را از طریق مشاهده ملکوت، دریافت مىکنند و با دید و درک غیرظاهرى خود به حقایق مىرسند. این منبع، ویژه پیامبران، صالحان و مؤمنان خاص خداوند است که ائمه اطهار(ع) از مصادیق کامل آن مىباشند. (...)
١٣. عقل کامل
یکى دیگر از منابع علم ائمه(ع)، عقل کاملى است که خداوند به آنان داده است. در واقع بسیارى از حقایق علمى با عقل عادى درکپذیر نیست؛ چرا که عقل و خرد معمولى انسان، شعاع خاصى را روشن مىسازد. ولى عقل ائمه اطهار(ع) شعاع بسیار گستردهاى را روشن مىسازد و این امر سبب مىشود که حقایقى را به دست آورند که از دیگران پنهان است[۳۰]»[۳۱].
↑«از خدا خواستم که گوش على را از گوشهاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد»؛ نهج البلاغه، خطبه۵.
↑«عیون اخبارالرضا، ج٢، صص٢٩۶- ٢٩٩؛ کشف الغمة، إربلى، ج٣، صص ٩٨ و ٩٩.
↑«هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا(ص) است و ما از خود چیزى نمىگوییم»؛ الکافى، ج١، ص۵٨؛ بصائرالدرجات، جزء۶، ص٣٩۵؛ بحارالانوار، ج٢، ص١٧٣؛ وضوء النبى، على شهرستانى، ج٢، ص٣٣۵؛ النص و الاجتهاد، ص١۶.
↑أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب على(ع)را مصداق یک کتاب مىداند و مىنویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على(ع)على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء رسول الله(ص) و خط على(ع) و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».