ملکوت در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ملکوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در قرآن کریم، آیات متعدّدی با بهکارگیری واژۀ "ملکوت" بر حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی دلالت دارند، از جمله:
- آیۀ اول: ﴿أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۱].
- در این آیات پس از تأکید بر خالقیت خدای متعال و اشاره به امر خلقی خداوند، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ سلطنت و حاکمیت بر تمام جهان هستی - از جمله جامعۀ بشر - مخصوص خداوند دانسته شده است.
- جملۀ ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ از چند جهت دلالت بر حصر مُلک و حاکمیت در ذات اقدس حق دارد:
- اضافۀ ﴿مَلَكُوتُ﴾ به ﴿كُلِّ شَيْءٍ﴾ به معنای آن است که سلطنت و ملک خدای متعال، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر حاکمیت اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم مُلک و سلطنت الهی است. بنابراین، حاکم و سلطانی در کنار خدا وجود ندارد.
- تقدیم ﴿بِيَدِهِ﴾ بر ﴿مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ دلالت بر حصر ملکوت، یعنی مُلک و سلطنت در خدای متعال دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر حصر دارد.
- جملۀ ﴿سُبْحَانَ الَّذِي﴾ که خدا را منزّه میدارد، این تنزیه را وصف خدایی قرار میدهد که او را با جملۀ ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ معرفی میکند، تنزیه چنین خدایی متضمن تنزیه او از شریک در همین وصف، یعنی وصف ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ است.
- جملۀ ﴿وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ در ذیل آیه بر مرجعیت ذات اقدس متعال برای همۀ بندگان و حصر این مرجعیت در ذات اقدس حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی آیه بر حصر ملکوت و مُلک و سلطنت در ذات اقدس حق تعالی است.
- آیۀ دوم: آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "ملکوت"، حصر حاکمیت و سلطنت را در ذات اقدس حق تعالی میرساند آیۀ هشتاد و هشتم از سورۀ مؤمنون است: ﴿قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۲].
- مضمون این آیه، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر حصر ملکوت همۀ اشیاء - یعنی سلطنت و مُلک بر همۀ موجودات از جمله جامعۀ بشری - در خدای متعال دارد.
- این آیه در سیاق آیات دیگری قرار دارد که توجه به آیات قبل و بعد آن دلالتش را بر حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی روشنتر میکند: ﴿قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۳].
- ظاهراً خطاب در این آیات به منافقان است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار اطاعت و پذیرش حاکمیت خدا و رسول مینمایند، لکن در باطن و خفا از دستورات خدا و رسول سرپیچی نموده و بر ضدّ حاکمیت خدا و رسول توطئه میکنند.
- هنگامی که از اینان پرسیده میشود: حاکم و آمر و مَلِک و سلطان شما کیست؟ در پاسخ، بیدرنگ میگویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان میگویند پایبند نیستند؛ زیرا در باطن و پشت پرده به حاکمیت حاکمی غیر خدا دل بستهاند و از فرمان فرمانروایی غیر خدا فرمان میبرند، لهذا به آنان گفته میشود: ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؟﴾، ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ؟﴾.
- مشکل عمدۀ همه ادیان و به ویژه اسلام، این دسته از مردمی بوده است که با زبان و در ظاهر خود را موحّد و مؤمن معرفی میکردهاند، لکن در باطن و در مرحلۀ عمل، مشرک بودهاند و حاکم و فرمانروایی به جز خدا پذیرفته و از فرمان او تبعیت میکردهاند، و لذا در آیات قرآنی بر توحید عملی یا توحید در طاعت الهی تأکید فراوانی شده است و در قرآن کریم دروغ همین دسته دروغ بزرگ به شمار آمده و از آنان به منافق تعبیر شده است. لهذا در آیۀ اخیر از این افراد با وصف دروغگویی یاد شده است: ﴿وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾؛ یعنی در ادعایی که میکنند، آنگاه که خود را مطیع و پیرو خدا و رسول خدا میشمارند، دروغ میگویند. در سورۀ منافقون نیز به همین مطلب اشاره شده است: ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾[۴].
- در همین راستا در آیات یاد شدۀ فوق تأکید بر توحید اطاعت به عمل آمده، و در آیۀ اخیر از دسته آیات مذکور در بالا، با جملۀ ﴿وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ با تأکید فراوان، هرگونه شریک در حاکمیت و سلطنت برای خدا نفی گردیده است، و به أدّله عقلی - إنّی - متعدّد کاشف از وحدت حاکمیت و سلطنت الهی، اشاره شده است[۵].
ملکوت در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲
واژه ملکوت با مراجعه به کتب لغت، واژهای است که در اصل از کلمه “مُلْکْ” مشتق شده و به معنای تسلّط و استیلایی است که حاکی از قدرت است و آنچه که در این کلمه به صورت زیاده آمده، بیانگر نوعی شدّت و وسعت در معنای مصدری آن یعنی تسلط اشراف است. ملکوت از باب مصدر دارای زیادتی نسبت به مُلْکْ است مانند: جَبروت از جَبر و رَحموت از رَحمت، رَهبوت از رَهبت و عَظموت از عَظمت و رَکبوت از رَکب و این زیادی دلالت بر زیادی معنا و عظمت، امتداد و وسعت در مفهوم دارد[۶]. در تعریف این عالم از آن به عالم باطن یاد شده که در قبالش عالم مُلک است که در عالم ظاهر است[۷]. در این مدخل هدف تبیین مواردی است که خدا پیامبر(ص) را از آن عالم باخبر میسازد.
- ﴿قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۸]
نتیجه: در آیات فوق دو موضوع مطرح گردیده است:
- ملکوت هر چیز به دست خدا کنایه از آن است که ایجاد هر موجودی که بتوان کلمه ﴿شَيْءٍ﴾ را بر آن اطلاق نمود، مختصّ خداوند متعال است، همچنانکه فرموده: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۹] پس مُلک خدا محیط به هر چیز است و نفوذ امر و حکمش بر هر چیزی ثابت است و در قبال تَوهُّم اخلال بعضی از علل در امر او جمله: ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ ﴾ را با جمله ﴿وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ﴾ تکمیل نموده که در حقیقت توضیح اختصاص مُلک است؛
- پیامبر مأمور پرسش از مشرکان درباره مالکیت ملکوت اشیاء: ﴿قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾؛
- توجه به مالکیت انحصاری خداوند بر ملکوت اشیاء مستلزم پذیرش حقانیت پیامبر و آیین او است: (﴿قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ... * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾؛
- اهمیت بیان این مسئله که با تعبیر به ﴿قُلْ﴾ از زبان پیامبر نقل شده، کنایه از این نکته دارد که خداوند بر تسلط بر ملکوت اشیاء و عدم نفوذ هر امر دیگری در اراده او است، که پی بردن به این امر را منوط بر میزان علم وآگاهی انسان دانسته است. و این مسئله باز کردن دریچهای از عالم غیب است که پیامبر آن را بازگو میکند[۱۰].
منابع
- اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۱
- سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
پانویس
- ↑ «آیا کسى که آسمانها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مىتواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: "باش!"، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مىشوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.
- ↑ «بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مىدهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مىدانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.
- ↑ «بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مىدانید؟!" * بزودى مىگویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمىشوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمىکنید (و دست از شرک بر نمىدارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر میدانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتادهاید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغگو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مىشد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مىبرد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مىجست (و جهان هستى به تباهى کشیده مىشد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مىکنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.
- ↑ «هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند: "ما شهادت مىدهیم که به یقین تو پیامبر خدا هستى!" خداوند مىداند که تو پیامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند (زیرا آنچه را به زبان میگویند در دل انکار میکنند)» سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.
- ↑ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۱۶۳-۱۶۲.
- ↑ سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۳۱.
- ↑ «بگو: اگر میدانید، کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه میدهد و در برابر (خواست) وی (به کسی) پناه داده نمیشود؟ * خواهند گفت: خداوند است، بگو: پس چگونه افسونزده میشوید؟ * (نه)، بلکه حق را برای آنان آوردیم و آنان بیگمان دروغگویند» سوره مؤمنون، آیه ۸۸-۹۰.
- ↑ «خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۸۰۱.