اهداف آزادی سیاسی
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
یکی از عوامل مهمی که قرآن کریم بر میشمرد که مانع شکوفایی انسان میشود تا به آنچه دارد خو گیرد و نوآوری نداشته باشد، تقلید از پیشینیان است، قرآن اساسش بر مذمت کسانی است که اسیر تقلید و پیروی از آبا و گذشتگان هستند و تعقل و فکر نمیکنند تا خودشان را از این اسارت آزاد بکنند. هدف قرآن از این مذمت چیست؟ هدف قرآن تربیت است؛ یعنی در واقع میخواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و عقل و فکر باشد، نه صرف اینکه پدران ما چنین کردند، ما همچنین میکنیم. هیچ پیغمبری مردم را دعوت نکرد، الا اینکه مواجه شد با همین حرف که ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ﴾[۱]؛ که تو چرا میخواهی ما را از سنتهای گذشته پدرانمان منصرف کنی. یک اشکال عمومی در میان همه اقوام بوده و همه پیغمبران دچار آن بودهاند و آن مصیبت تقلید از آبا و اجداد و گذشتگان بوده است و پیغمبران بر عکس، عقل مردم را بیدار میکردند و میگفتند فکر کنید، حال پدرانتان هر طور بودند: ﴿أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۲][۳].
پس از جمله راهکارهای شکوفایی استعدادها و نوآوری اندیشگی زمانی است که انسان از تقلیدهای چشم و گوش بسته و عادات ناشایست اجتماعی رهایی یابد و این رهایی آنگاه رخ میدهد که بتوان آزادانه پنداشتههای حاکم بر جامعه را به چالش کشید. یکی از دیگر عواملی که مانع شکوفایی استعدادهای انسان میشود، تقلید و دنبالهروی از اکثریت است. انسان نباید ببیند اکثر مردم کدام راه را میروند. همان طور که انسان به سوی تقلید از دیگران کشیده میشود، طبعاً به سوی اکثریت نیز کشیده میشود. انسان، در مقابل جمع و عدد که قرار میگیرد، میخواهد همرنگ جماعت شود، میگویند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو». وقتی جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن، رسواشدن است؛ ولی در انسان تمایل به اینکه هم رنگ جمع شود، زیاد است، قرآن، ملاک قراردادن اکثریت را مذمت میکند و میگوید کثرت معیار نیست، آنجا که میفرماید: ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ﴾[۴]. اگر اکثر مردم را پیروی کنی، تو را گمراه میکنند، چون اکثر مردم تابع عقل نیستند، تابع گمان و تخمیناند. همین که چیزی در خیالشان پیدا میشود، دنبالش میروند. چون اکثر این جور هستند، پس به اکثر اعتماد نکن. این هم خودش نوعی دیگر استقلال بخشیدن به عقل است و دعوت به اینکه عقل باید معیار باشد[۵].
رهایی از تقلید و رسیدن به تحقیق، و عدم پیروی کورکورانه از اکثریت، در جوامعی رخ میدهد که آزادی وجود داشته باشد و افراد بتوانند با بهره از خرد خویش، راهی به سوی بینشهای استوار بگشایند و از استعدادها و قابلیتهای خود بهره گیرند؛ بنابراین یکی از مهمترین اهداف آزادی سیاسی آن است تا استعدادهای انسان در مسیر شکوفایی قرار گیرد و افراد بتوانند در جامعه توانمندیهای خود را به ظهور برسانند و از همه داشتههای پیدا و پنهان خود استفاده کنند. آزادی موقعیتی را در اختیار شهروندان قرار میدهد که میتوانند با حضور آن در مسیر شدن و شکفتن قرار گیرند و از آنها در راه بهتر شدن وضعیت سیاسی جامعه خویش بهره گیرند. انسان دارای استعدادهای بینهایت است و آن استعدادها آنگاه به فعلیت میرسند که افراد بتوانند آگاهانه و به دور از ترس و حضور خشن قدرت، آنها را ابراز کنند. در جوامع بسته و اختناقآلود و استبدادزده؛ قوانین دستوپاگیر، روابط مبهم، تعاملات چند لایه سیاسی و حضور سنگین قدرت، جلوی بر آمدن نخبگان و ظرفیتهای افراد را میگیرد. این گونه جوامع نه تنها جلوی بروز استعدادها را میگیرند، بلکه گاه نخبهکشی نیز میکنند و نخبگانی که در برابر زیادهخواهی قدرتمندان میایستند را با دشواریهای چندگانه روبهرو میسازند. رشد استعدادها و برآمدن افراد زیرک در جامعه و سیاست، هنگامی رخ میدهد که آزادی باشد و شهروندان بتوانند به آسودگی و به دور از چشمان مانع تراش و جستوجوگر قدرت، بدون دغدغه و نگرانی از همه امکانات و فرصتهای موجود بهره گیرند و مانعی در پیش روی خود نبینند.
با آزادی است که روشها، اندیشهها، تعاملات فکری و نظریهپردازیها رشد میکند و میبالد و استعدادها شکفته میشود. این در حالی است که خودکامگی، مخالف استعداد است، نهایت کاری که در نظامهای استبدادی انجام میشود، اجازه دادن به استعدادهایی است که ستایشگر قدرت حاکم باشند یا در راستای اهداف و سلیقه آنان حرکت کنند، کسی که اندکی زاویه داشته باشد یا مخالفتی علمی و عقلی با روند آن جامعه داشته باشد، خانهنشین میشود و باید در خاموشی و فراموشی روزگار سر کند، سرمایههای بزرگ انسانی که در جان و نهان انسانها به امانت نهاده شده است، آنگاه به ظهور میرسند که جامعهای آزاد بدون امر و نهیهای خشن و بالادستی وجود داشته باشند. در قرآن کریم، انسان موجود با کرامت معرفی شده است، یکی از راههای حفظ این کرامت و عزت انسان، زمانی است که انسان، رها از عوامل محدودگر سیاسی، آزادانه بیندیشد، دیدگاه خویش را بیان کند و از آن دفاع کند، بر اساس آنها تصمیم شایسته بگیرد. به یاد آوریم که اجبار و سلطهجویی با روحیه و کرامت انسان، ناسازگار است، لذا خداوند به پیامبر گرامی اسلام(ص) یادآور میشود که تو یاد آورندهای و نه سلطهگر بر مردم: ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۶].
چنین است که آزادی، عاملی مهم برای به فعلیت در آمدن قابلیتها و استعدادهای انسان و رشد و تعالی در همه زمینهها و رسیدن به ساحتهای نوآورانه میگردد؛ همچنان که رهایی از رذایل اخلاقی و هواهای نفسانی او را به سوی کمال راهبری میکند، رهایی از زندانهای خودساخته قدرتها نیز او را آزاد میکند تا در مسیر شکوفا شدن گام بردارد.[۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
- ↑ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
- ↑ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۴۶.
- ↑ «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی میکشانند؛ جز پندار را پی نمیگیرند و آنان جز نادرست برآورد نمیکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
- ↑ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۹۴.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۳۰۱.