اسلم بن عمرو ترکی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«اسلم» فرزند «عمرو» غلام امام حسین(ع)[۱] و از ترکان دیلم بود[۲]. البته در برخی منابع او را «واضح» گفته‌اند[۳].

در برخی از تواریخ آمده: امام حسین(ع) بعد از شهادت برادرش امام حسن مجتبی(ع) اسلم را که غلام بود خریداری کرد و به فرزندش علی بن الحسین(ع) بخشید[۴].

طبق نقل برخی از مورخان، وی مردی شجاع و قاری قرآن، دانای به زبان عربی و در مواقعی کاتب امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا حرکت کرد اسلم همراه آن حضرت بود.

روز عاشورا از امام(ع) اذن میدان گرفت و آهنگ پیکار کرد[۵]، پس از آنکه امام(ع) به او اذن میدان داد مقابل سپاه دشمن قرار گرفت این رجز را می‌‌خواند: "أَمِيرِي‏ حُسَيْنٌ‏ وَ نِعْمَ‏ الْأَمِيرُ سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ"فرمانده من حسین(ع) است؛ و چه خوب فرماندهی! مایه شادمانی قلب بشیر و نذیر، یعنی رسول خدا(ص) است.[۶].

اما بعضی دیگر مثل ابن شهر آشوب و خوارزمی رجز مذکور را از آن جوانی که روز عاشورا پدرش شهید شده بود و به تشویق مادرش وارد میدان نبرد گردید دانسته‌اند[۷].

و پاره‌ای از مآخذ رجزی را که در پی می‌‌آید، برای این غلام ذکر کرده‌اند:

"الْبَحْرُ مِنْ ضَرْبِي وَطَعْنِي يَصْطَلِي‌ وَالْجَوُّ مِنْ سَهْمِي وَ نَبْلي يَمْتَلِي

"إذا حُسامِي في يَميني يَنْجَلِي‌ يَنْشَقُّ قَلْبُ الْحاسِدِ الْمُبَجَّلِي‌[۸]؛


دریا از ضربت نیزه و شمشیرم می‌‌جوشد، و آسمان از تیرم پر می‌‌شود.

آنگاه که تیغ در کفم آشکار شود، قلب حسود متکبر شکافته می‌‌شود[۹]

غلام پس از مبارزه‌ای شجاعانه و کشتن شماری از آن قوم تبهکار، سرانجام بر اثر جراحات بسیار بر زمین افتاد و با اندک توانی که در بدن داشت به سوی امام حسین(ع) اشاره کرد.

حضرت با سرعت به بالین وی آمد و دست در گردنش انداخت و صورت بر صورت او گذاشت و گریست. همان کاری که بالین جوان رشیدش علی اکبر(ع) کرد با اسلم این غلام کرد.[۱۰].

غلام این مردی که هیچ حسب و نسب و فامیلی در آن سپاه نداشت، هرگز باور نمی‌داشت لحظه آخر کسی سر او را به دامن بگیرد. اما در آخرین لحظات جان دادن ناگهان چشم گشود، سر خود را در دامن مولا و مقتدایش فرزند فاطمه(ع) و علی(ع) دید، با دیدن امام(ع) که به همه آرزوهای باورنکردنی خود رسیده دید، بر رخسار منور سرور و سالارش امام حسین(ع) تبسمی کرد و در همان دم، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد[۱۱].

از امتیاز مکتب اسلام و حرکت هدایتگرانه پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت(ع) این است که در این حرکت الهی پیر و جوان، زن و مرد، عالی و دانی، ارباب و غلام همه و همه در یک صف و در یک ردیف با هم‌اند، و بر همین اساس، در قیام حسینی و شهدای کربلا فرمانده لشکر با غلام سیاه و یا غلام ترک کنار هم در خیمه یکدیگر و در صفی واحد مقابل دشمن ایستادند و هرکدام طبق وظیفه خود عمل می‌‌کردند، و از نظر معنوی و ارزشی تفاوتی به چشم نمی‌خورد.

آری فرمانده سپاه کارش فرماندهی بود و دیگران از جمله غلام سیاه و غلام ترک کارش همان بود که مولایش به او فرمان داده بود و لذا در این صحنه کارزار، شاهد هستیم که امام حسین(ع) و سرور جوانان بهشت و امیر لشکر در هفت مورد به بالین شهدا وارد معرکه نبرد شد، و سه نوبت بالین چند نفر از خاندانش مثل برادرش عباس(ع)، فرزندش علی اکبر(ع) و فرزند برادرش قاسم و چهار نفر از یارانش چون مسلم بن عوسجه، و حر بن یزید ریاحی، و جون بن حوی غلام سیاه، و بالین همین اسلم غلام ترک دیلم حاضر شد[۱۲].

چه صحنه زیبا و نشاط آفرینی است صحنه کربلا که امام(ع) نه تنها بر بالین تعدادی یاران و یا بنی هاشم حاضر شدند، بلکه بالین دو نفر از غلامان بی‌نام و نشان حاضر گشتند تا به عالمیان بفهمانند در مکتب دین و مکتب حسین(ع) همه با هم برابرند و غلام و ارباب در یک درجه از مقامند و آنچه امتیاز است تقوا و پاکدامنی است إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. در مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۴ آورده که اسلم غلام حر بن یزید ریاحی بوده است. این قول مؤیدی ندارد و صحیح همان قول در متن است.
  2. ابصارالعین، ص۸۹.
  3. در اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۲۳ آورده است، که اسلم بن عمرو ترکی غیر از واضح ترک می‌‌باشد. توضیح بیشتری در این باره در ذیل نام «واضح ترک» آورده‌ایم ملاحظه شود.
  4. تنقیح المقال، ج۱، ص۱۲۵ و اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۰۳.
  5. تنقیح المقال، ج۱، ص۱۲۵؛ نیز ر.ک: ابصارالعین، ص۹۵ - ۹۶؛ ذخیرة الدارین، ص۲۶۶ و وسیلة الدارین، ص۱۰۰ و ۲۰۰.
  6. ابصارالعین، ص۹۵ – ۹۶.
  7. مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۴ و مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۵.
  8. اعیان الشیعة، ج۳، ص۳۰۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۰ و عوالم العلوم، ج۱۷، ص۲۷۳.
  9. فرهنگ عاشورا، ص۴۹.
  10. "فَجَاءَهُ الْحُسَيْنُ(ع) فَبَکَی وَ وَضَعَ‏ خَدَّهُ‏ عَلَى‏ خَدِّهِ"‏؛ همین تعبیر برای اسلم بن عمرو ترکی و جون غلام ابی ذر.
  11. اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۰۳ و تنقیح المقال، ج۱، ص۱۲۵.
  12. بدون تردید، عدم حضور امام(ع) بالین سر سایر شهداء از باب بی‌توجهی و یا بی‌اعتنایی به مقام شامخ آنان نبوده است؛ زیرا که همه شهدا در مقام قرب ربوبی از منزلت والایی برخوردار بوده‌اند اگر چه برخی از نظر تحمل سختی و جراحت بیشتر یا از نظر سابقه فداکاری و غیره متفاوتند که تنها خدا به آن آگاهی دارد، پس نیآمدن امام(ع) بالین سر همه شهدا از این جهت نبوده است بلکه یا شرایط جنگی اقتضا نمی‌کرده یا امکان چنین حضوری برای آمدن بالین سر همه شهدا نبوده است و یا جهت دیگر.
  13. «به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  14. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۱۳-۳۱۶.