آداب خوردن و آشامیدن در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آداب خوردن و آشامیدن است. "آداب خوردن و آشامیدن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

آداب خوردن

  • پیامبر خدا(ص) در خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها به مقدار کم آن بسنده می‌‌کرد و تنها به مقدار ضرورت و رفع گرسنگی از آنها بهره می‌‌گرفت[۳]؛ ایشان هیچ گاه غذای خاصی درخواست نمی‌کرد و هر آنچه حاضر بود، می‌‌خورد و آنچه از غذا و نوشیدنی برایش آماده می‌‌کردند، می‌‌پذیرفت [۴][۵].
  • خاتم انبیا(ص) در استفاده از خوردنی‌های مباح سختگیر نبود[۶] و هر آنچه از غذا در خانه بود، می‌‌خورد؛ اگر خرمایی می‌‌یافت، آن را می‌‌خورد و اگر نان یا شوائی[۷] به دست می‌‌آورد، از آن استفاده و اگر شیری هم می‌‌یافت، بدان اکتفا می‌‌کرد[۸]. هیچ گاه نانش از سبوس خالی نبود[۹] و تا زنده بود، از نان گندم و جو، سیر نخورد[۱۰]، و پیوسته گرسنه بود و چیزی برایش محبوب‌تر از آن نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد[۱۱][۱۲].
  • ایشان لاغرترین اهل دنیا و از جهت خوردن، گرسنه‌ترین آنها بود[۱۳]. تا گرسنه نمی‌شد، غذا نمی‌خورد و می‌‌فرمود: "ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم، نمی‌خوریم و چون خوردیم، پیش از سیر شدن، از غذا دست می‌کشیم"[۱۴]. عائله‌اش بسیار بود؛ و هیچ گاه پیش نیامد که سفره‌ای در خانه‌اش جمع شود و غذایی در آن مانده باشد[۱۵][۱۶].
  • روی زمین می‌‌نشست و غذا می‌‌خورد[۱۷] و تا زنده بود، چون ثروتمندان بر سر سفره رنگین غذا نخورد[۱۸]. هنگام خوردن به چیزی تکیه نمی‌داد و می‌‌فرمود: "در حال تکیه‌دادن غذا نمی‌خورم"[۱۹]. هنگام غذا خوردن، پاهای خود را جمع می‌‌کرد و مثل نمازگزار، حالت تشهد به خود گرفته، بر ران چپ تکیه می‌‌کرد و می‌‌فرمود: "من، بنده هستم و مانند بندگان غذا می‌‌خورم و مانند آنان می‌‌نشینم"[۲۰][۲۱].
  • در خوراک بر غلامان و کنیزان خود برتری نداشت و هر آن‌چه آنان می‌‌خوردند، او نیز می‌‌خورد[۲۲] و هیچ گاه در سفرهاش دو نوع غذا دیده نشد[۲۳]؛ مگر آنکه یکی را می‌‌خورد و دیگری را در راه خدا صدقه می‌داد[۲۴]. هرگز غذایی را مذمت نمی‌کرد؛ اگر دوست داشت از آن می‌‌خورد و اگر دوست نداشت، از آن عیبجویی نمی‌کرد[۲۵]. هرگاه خود، غذایی را نمی‌خورد، دیگری را از خوردن آن منع نمی‌کرد[۲۶]. پیش از غذا و پس از آن، دستش را می‌‌شست یا وضو می‌‌گرفت[۲۷] و پس از خوردن گوشت، این کار را با دقت بیشتری انجام می‌‌داد[۲۸] و می‌‌فرمود: "خجستگی و برکت غذا در وضوی پیش و پس از خوردن شماست"[۲۹][۳۰].
  • محبوب‌ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند[۳۱]؛ در حد امکان، تنها غذا نمی‌خورد[۳۲] و می‌‌فرمود: "برای خوردن، دور هم جمع شوید که خجستگی و برکت در این کار است"[۳۳]. اگر در میان جمعی غذا می‌‌خورد، اول از همه شروع می‌‌کرد و آخر از همه از خوردن دست می‌‌کشید تا همگان از غذا به خوبی بهره‌مند شوند[۳۴][۳۵].
  • شروع خوردن رسول خدا(ص) با نمک بود و دیگران را نیز بدین کار توصیه می‌‌کرد[۳۶]. هنگام برداشتن لقمه از سه انگشتش کمک می‌‌گرفت[۳۷] و مردم را از خیره‌شدن به صورت یکدیگر در هنگام غذا خوردن بازمی داشت[۳۸]؛ به خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها فوت نمی‌کرد[۳۹] و دیگران را نیز از این کار نهی می‌‌کرد[۴۰]. غذای داغ نمی‌خورد و می‌‌فرمود: "خداوند، آتش را به ما نخورانیده است، غذای داغ برکت ندارد؛ پس، آن را سرد کنید"[۴۱][۴۲].
  • از آن‌چه برابرش بود، می‌‌خورد[۴۳]. پس از خوردن هر غذایی و نوشیدن هر آبی می‌‌فرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَطْعَمَنَا خَيْراً مِنْه!» و چون شیر میل می‌‌کرد، می‌‌فرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ»[۴۴] همچنین روایت شده است که هرگاه غذایی را نزدش می‌آوردند: می‌‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً فِيهِ غَيْرَ مُوَدَّعٍ و لا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنا»[۴۵][۴۶].
  • پس از خوردن غذا اگر در جایی مهمان بود، برای صاحب‌خانه دعا می‌‌فرمود[۴۷]. پس از خوردن غذا ظرفش را تمیز می‌‌کرد و می‌‌فرمود: "ته‌مانده غذا پربرکت‌ترین قسمت آن است"[۴۸]. از پرخوری و پرنوشی برحذر می‌‌داشت و می‌‌فرمود: "دل‌هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دل‌ها همانند کشتزاران‌اند که هرگاه آب، بسیار شود، می‌‌میرند"[۴۹]. شب‌ها پس از نماز عشا شام می‌‌خورد و می‌‌فرمود: "خوردن شام را ترک نکنید؛ زیرا باعث خرابی بدن است"[۵۰]. به آرامش و راحتی بدن در زمان غذا خوردن اهمیت می‌‌داد و می‌‌فرمود: "هنگام خوردن، کفش‌هایتان را در آورید که مایه آسایش شماست"[۵۱][۵۲].
  • غذایش بیشتر آب و خرما بود[۵۳] و به حلوا و عسل نیز علاقه‌ای وافر داشت[۵۴]. سرکه و خرما را بسیار دوست می‌‌داشت و آن را از بهترین غذاها می‌‌شمرد[۵۵]. همواره خرما و شیر را می‌‌ستود و آن دو را "خوردنی‌های پاکیزه" می‌‌دانست[۵۶]. درباره شیر می‌‌فرمود: «لَيْسَ يُجْزِي مَكَانَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ غَيْرُ اللَّبَنِ»[۵۷]؛ جانشینی بهتر و کامل‌تر از شیر برای غذا و نوشیدنی یافت نمی‌شود"[۵۸].
  • دوست‌داشتنی‌ترین غذا برایش گوشت بود و آن را سرور غذاهای دنیا و آخرت می‌دانست[۵۹] و از میان گوشت‌ها گوشت سردست و کتف را بیشتر می‌‌پسندید[۶۰] و می‌‌فرمود: «إِنَ أَطْيَبَ اللَّحْمِ لَحْمُ الظَّهْرِ»[۶۱]. به کدو علاقه بسیار داشت و به عایشه می‌‌فرمود: "ای عایشه، هرگاه در دیگ غذا می‌‌پزید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد می‌‌کند"[۶۲]. کشمش یا خرما را در آب تمیز خیسانده، سپس از آن استفاده می‌‌کرد[۶۳][۶۴].
  • در میان سبزی‌ها، کاسنی، ریحان کوهی و کلم را دوست داشت[۶۵] و از سیر، تره و پیاز اجتناب می‌‌کرد[۶۶]؛ غذایی را که در آن سیر بسیار داشت، نمی‌خورد تا مردم را با بویش آزرده خاطر نکند[۶۷]. به روغن زیتون علاقه داشت و می‌‌فرمود: «كُلُوا الزَّيْتَ وَ ادَّهِنُوا بِهِ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَة»[۶۸] روغن زیتون بخورید و آن را [برای شفا] به بدن بمالید؛ به درستی که درخت زیتون، درختی خجسته است[۶۹].
  • از میان میوه‌های تازه؛ هندوانه، خربزه و انگور را بیش از همه دوست داشت[۷۰]. خربزه را با نان و شکر و بسیاری اوقات با خرما میل می‌‌کرد[۷۱] و می‌‌فرمود: "خربزه را گاز بزنید و تکه تکه نکنید. خربزه، میوه‌ای است خجسته، پاکیزه کننده دهان، تقویت کننده قلب، سفید کننده دهان و خشنود کننده خداوند؛ بوی خوشش از عنبر و آبش از کوثر و گوشتش از بهشت و لذتش از مینو و خوردن آن، عبادت است"[۷۲][۷۳].
  • انار را دوست می‌‌داشت و در خوردن آن کسی را با خود شریک نمی‌کرد[۷۴]. به خوردن "به" سفارش، و آن را جلادهنده قلب و تقویت کننده بدن معرفی می‌‌کرد[۷۵]. خیار را همراه نمک و خرما میل می‌‌کرد[۷۶]. به میوه‌های نوبر علاقه داشت و دیگران را هم به خوردن میوه‌های نوبرانه سفارش می‌‌کرد[۷۷] و در میان میوه‌های نوبر به خوردن انار و ترنج بیشتر تأکید داشت[۷۸]. چون میوه تازه‌ای برایش می‌‌بردند، آن را می‌‌بویید و بر چشم می‌‌نهاد و می‌‌فرمود: "خداوندا! چنان که اول میوه را در حال سلامتی و عافیت به ما دادی، تا آخر، آن را همچنان در عافیت و سلامت نگهدار!"[۷۹][۸۰].

آداب آشامیدن

  • رسول خدا(ص) آب را بهترین آشامیدنی می‌‌دانست و همواره می‌‌فرمود: "عالی‌ترین نوشیدنی‌ها در دنیا و آخرت، آب است"[۸۱]. هنگام آشامیدن، بسم‌الله می‌‌گفت و پس از نوشیدن یکی دو جرعه، اندکی درنگ می‌‌فرمود و خدا را می‌‌ستود. سپس بار دیگر با گفتن بسم‌اللّه به نوشیدن می‌‌پرداخت و این کار را تا سه بار تکرار می‌‌فرمود و در پایان نیز الحمدلله می‌‌گفت[۸۲]. سپس اضافه آن آب یا شربت را در صورت درخواست، برای استفاده به نفر سمت راستش می‌داد[۸۳][۸۴].
  • هنگام آشامیدن، نفس نمی‌کشید و اگر می‌‌خواست نفس بکشد، ظرف آب را از دهانش دور نگه می‌‌داشت [۸۵]. از و ظروف شکسته، آب نمی‌نوشید[۸۶]. در کاسه‌های چوبی، چرمی وسفالی آب می‌‌نوشید و نوشیدن آب و شربت را در پیاله شامی خوش داشت[۸۷]. گاه با کف دست آّب می‌نوشید و می‌‌فرمود: "ظرفی پاکیزه‌تر از دست نیست"[۸۸]. هرگاه غذایی چرب می‌‌خورد، کمتر آب می‌‌نوشید و چون از ایشان می‌‌پرسیدند که چرا کم آب می‌‌نوشید، می‌‌فرمود: "برای این غذا کم‌نوشیدنِ آب، بهتر است"[۸۹][۹۰].

خوردن و آشامیدن

  • آن حضرت به خوردن نوع خاصی از غذا مقید نبود. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ»[۹۱].

آن حضرت هیچ‌گاه از غذا بدگویی نمی‌کرد و آن را، نوعی ناسپاسی در برابر نعمت الهی می‌دانست: «مَا ذَمَّ طَعَاماً قَطُّ كَانَ إِذَا أَعْجَبَهُ أَكَلَهُ وَ إِذَا كَرِهَهُ تَرَكَهُ وَ لَا يُحَرِّمُهُ عَلَى غَيْرِهِ»[۹۲].

ایشان ظرف غذا را با انگشتان مبارکش پاک می‌کرد و می‌فرمود: «برکت غذای آخر ظرف بیشتر است»[۹۳]. هرگاه طعام و سفره را در مقابل حضرت می‌نهادند، ابتدا ﴿بِسْمِ اللَّهِ می‌گفت؛ آنگاه چنین دعا می‌کرد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا نِعْمَةً مَشْكُورَةً تَصِلُ بِهَا نِعْمَةَ الْجَنَّةِ»[۹۴].

امام صادق(ع) می‌فرماید: «آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ، هرگز درحال تکیه دادن غذا نخورد»[۹۵]. رسول خدا(ص) در آغاز و پایان غذا خوردن و آب نوشیدن ﴿بِسْمِ اللَّهِ و ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ می‌گفت. هرگاه آب می‌نوشید، آب را به صورت مکیدن می‌نوشید، نه با یک نفس و به صورت بلعیدن و می‌فرمود: «درد کبد، از بلعیدن آب به یک نفس پدید می‌آید»[۹۶]. ابن مسعود می‌گوید: «حضرت رسول، آب را با سه نفس می‌نوشید، نه یک‌سره و پیوسته و در هر بار ﴿بِسْمِ اللَّهِ می‌گفت و در پایانش خدا را شکر می‌کرد»[۹۷]. ابن عباس نیز روایت کرده که آن حضرت را دیده که با دو نفس آب می‌خورد[۹۸]. رسول خدا(ص) گاه در ظرف‌های بلوری که از شام می‌آوردند، آب می‌نوشید. گاهی نیز در کاسه‌های چوبی یا سفالی و زمانی در مشت‌های خویش آب می‌نوشید و می‌فرمود: «هیچ ظرفی به گوارایی دست نیست». گاهی هم از دهانه مشک آب می‌نوشید. گاهی ایستاده، گاهی سواره و در هر ظرفی که پیش می‌آمد. شربت خنک را هم دوست داشت، ولی می‌فرمود: «سَيِّدُ الْأَشْرِبَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْمَاءُ»[۹۹].

امام حسین(ع) فرموده است: رسول خدا(ص) وقتی غذایی می‌خورد، می‌گفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و بهتر از آن را روزی ما گردان. هنگامی که شیر یا شربتی می‌نوشید، می‌گفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و از آن روزی ما گردان[۱۰۰].

حضرت امام رضا(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: برترین خوردنی اهل دنیا و آخرت، گوشت است و پس از آن، برنج. و فرمود: شربت عسل را هر کس به شما تعارف کرد، رد نکنید. فرمود: انار بخورید که هر دانه آن در معده قرار می‌گیرد، دل را روشن می‌سازد و شیطان را چهل روز بیرون می‌راند. و فرمود: سرکه، نان خورش نیکویی است. خانواده‌ای که سرکه داشته باشند، فقیر نمی‌شوند. و فرمود: بر شما باد به روغن زیتون که آن تلخی صفرا و سودا را می‌گشاید و بلغم را می‌برد و عصب را قوی می‌سازد و بیماری را برطرف می‌کند و اخلاق را نیکو و وجود (یا نَفَس) را پاکیزه و غم را برطرف می‌سازد. و فرمود: برترین خوراک دنیا و آخرت، گوشت است و برترین نوشیدنی دنیا و آخرت، آب است و من سرور فرزندان آدمم و فخر نمی‌کنم[۱۰۱].

پیامبر اکرم(ص) سرکه و روغن زیتون را بیشتر از نان خورش‌ها دوست می‌داشت. یک بار بر ام سلمه وارد شد و آن بانو پاره نانی خدمت پیامبر آورد. پیامبر فرمود: خورشی داری؟ عرض کرد: نه، ای رسول خدا، جز سرکه چیزی ندارم. فرمود: «سرکه، خورش خوبی است. خانه‌ای که در آن سرکه باشد، بی‌چیز نیست»[۱۰۲].

پیامبر اکرم(ص)، خربزه را با شکر و با خرما می‌خورد و خوردن هندوانه را نیز با خرما دوست داشت و از سبزی‌ها، ریحان را دوست داشت و از نگاه کردن به ترنج سبز و سیب سرخ خوشش می‌آمد[۱۰۳]. روزی غذایی داغ برای پیامبر آوردند. حضرت فرمود: خداوند آتش را طعام ما نساخته است. بگذارید خنک و قابل خوردن شود که غذای داغ، بی‌برکت است و شیطان در آن بهره‌ای دارد[۱۰۴]. گفته‌اند: پیامبر شامگاه پنج شنبه در مسجد قبا روزه‌اش را گشود و فرمود: آیا چیزی برای نوشیدن هست؟ اوس بن خولی الانصاری قدح بزرگی از شربت شیر و عسل برای ایشان آورد. پیامبر آن را چشید و از دهان دور کرد و فرمود: این دو نوشیدنی است؛ یکی از آنها کافی است. من آن را نمی‌خورم و بر دیگران حرام هم نمی‌کنم، ولی خودم برای خدا فروتنی می‌ورزم و هرکس برای خدا فروتنی کند، خدا او را بالا می‌برد و هر کس تکبر کند، خداوند او را پایین می‌کشد و هر کس در معاش به اقتصاد و میانه‌روی عمل کند، خدا به او روزی می‌بخشد و هر کس تبذیر و زیاده‌روی کند، خدا او را محروم می‌سازد و هر کس از مرگ بسیار یاد کند، خدا او را دوست می‌دارد[۱۰۵].[۱۰۶]

حضرت رسول در عین بهره مندی، خود را مانند ضعیف‌ترین افراد می‌پنداشت. به همین دلیل، غذایش بسیار ساده و اندک بود و در مصرف غذا مراقبت‌هایی داشت. برای نمونه، غذای داغ نمی‌خورد و صبر می‌کرد تا سرد شود و می‌فرمود: «خداوند به ما آتش نخورانیده است. همانا غذای داغ برکت ندارد. آن را سرد کنید»[۱۱۰].

از سوی دیگر، هنگام غذا خوردن، ﴿بِسْمِ اللَّهِ می‌گفت و با سه انگشت و از پیش خود غذا می‌خورد و از پیش کسی غذا برنمی‌داشت. چون غذا می‌آوردند، پیش از دیگران آغاز می‌کرد و با سه انگشت ابهام، مسبعه و وسطی، غذا می‌خورد و گاهی از انگشت چهارم هم کمک می‌گرفت[۱۱۱]. رسول گرامی اسلام پرخوری را دوست نداشت و دیگران را از این کار بازمی‌داشت. ایشان گرسنگی و تفکر را از عوامل بلندپایگی نزد خدا می‌شمرد: «بلندپایه‌ترین شما نزد خداوند متعال کسانی است که مدت‌های طولانی‌تری گرسنگی بکشد و به تفکر بپردازد و منفورترین شما نزد خداوند متعال هر آن کسی است که پرخواب و پرخور و پرنوش باشد».[۱۱۲].

به باور محمد رسول الله(ص)، آدمی آرزوی خوردن و آشامیدن بسیاری از چیزها را دارد، ولی باید بداند که کمترین حد اسراف، برآوردن این خواسته‌هاست: «إِنَّ مِن السَّرَفِ أَن تَأْكُلَ كُلُّ مَا اشْتَهَيْتَ‌»؛ «اینکه هر چه دلت بخواهد بخوری، اسراف است»[۱۱۳]. به فضه، خدمتکار فاطمه(س) گفتند: چرا سبوس نان علی(ع) را نمی‌گیری و آرد را الک نمی‌کنی؟ علی(ع) آن را شنید و فرمود: «پدر و مادرم فدای رسول خدا(ص) باد که سبوس طعامش را نمی‌گرفت و از نان سبوس‌دار هم سیر نشد تا دار فانی را وداع گفت»[۱۱۴].

گاهی پیش می‌آمد که تا سه روز غذایی به ایشان نمی‌رسید[۱۱۵]. هیچ‌گاه سیر غذا نمی‌خورد. به همین دلیل، لاغر اندام بود. علی(ع) در وصف ایشان می‌فرماید: پیامبر از دنیا رفت، در حالی که معده و شکمش خالی و بدنش لاغر بود و وارد سرای آخرت شد، در حالی که دینش سالم بود[۱۱۶]. حضرت رسول برای خوردن غذا همیشه سفره‌ای اگر چه کوچک می‌گسترد و در برابر آن دو زانو می‌نشست. غذا خوردن را با نام و یاد خدا آغاز می‌کرد و با سپاس خدا به پایان می‌برد. غذای داغ را غذای دوزخیان می‌دانست و می‌گفت که برکت ندارد. همچنین غذایی نمی‌خورد که دهان را بدبو کند به ویژه در وقت‌هایی که با مردم قرار دیدار داشت. تا زمانی که هنوز اشتها داشت، از آن دست می‌کشید و هرگز خود را کاملاً سیر نمی‌کرد. با هر لقمه‌ای که می‌خورد، حمد و سپاس خدا می‌گفت و او را بر این نعمت‌ها می‌ستود. در غذا اسراف نداشت؛ یعنی چیزی بیش از حد سیری نمی‌خورد. تبذیر نیز نداشت؛ یعنی مراقب بود که تکه نانی را دور نریزد[۱۱۷]. پیش از غذا خوردن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ می‌گفت و پس از غذا و حمد و سپاس، دعا می‌کرد و می‌فرمود: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَبْدِلْنَا بِهِ خَيْراً مِنْهُ‌»؛ «خداوندا! در این غذا برای ما برکتی مقرر فرما و به جای مصرفی که از آن کردیم، عوضی بهتر از آن عنایت فرما»[۱۱۸].

شستن دست پیش و پس از غذا سنّت نیکوی محمد(ص) است: «وَ السُّنَّةُ فِي ذَلِكَ غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ»[۱۱۹]. چون با مردم غذا می‌خورد، نخستین کسی بود که به سوی غذا دست دراز می‌کرد و آخر از همه دست می‌کشید تا مردم بدون خجالت غذا بخورند[۱۲۰]. بهترین طعام نزد پیامبر، غذایی بود که شرکت‌کنندگان در آن بیشتر باشند[۱۲۱]. تا پایان عمر، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد[۱۲۲].

در آداب آب خوردن رسول الله(ص) نیز وارد شده است: «وقتی آب می‌نوشید، در ظرف آب نفس نمی‌کشید، بلکه هر وقت می‌خواست نفس بکشد، آن را از دهان دور نگه می‌داشت».[۱۲۳].

آب را یک‌باره نمی‌نوشید، بلکه می‌کوشید آن را در سه نفس بنوشد و در هر نفس، خدا را شکر می‌کرد[۱۲۴]. پس از نوشیدن آب، خدا را سپاس می‌گفت که نوشیدنی او را آبی گوارا قرار داده است و می‌فرمود: «سپاس خدا را که آب را به واسطه گناهان ما تلخ قرار نداد و به واسطه نعمت خود، آن را گوارا و شیرین قرار داد».[۱۲۵].

پیامبر اکرم(ص) وقتی غذایی چرب می‌خورد، کمتر آب می‌نوشید. عرض کردند: چرا کم آب می‌نوشید؟ فرمود: «برای این غذا، کم نوشیدن آب سازگارتر است»[۱۲۶].

پیامبر هنگام خوردن به کسی که روبه‌رویش نشسته بود، تعارف می‌کرد، ولی هنگام آب نوشیدن به کسی که در طرف راست نشسته بود، آب می‌داد[۱۲۷]. ایشان وقتی که شیر می‌نوشید، می‌فرمود: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ‌»؛ «خداوندا! در این غذا به ما برکت بده و بر آن بیفزای»[۱۲۸].

رسول الله(ص) وقتی که بخشی از لقمه غذا را می‌خورد، می‌فرمود: «خداوندا! ستایش تو را که غذا و آب دادی و سیراب کردی. تو را سپاس بدون آنکه کفران نعمت شوی و نعمتت رها شود و از تو احساس بی‌نیازی گردد».[۱۲۹].[۱۳۰].

منابع

پانویس

  1. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه: ۲۱.
  2. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷.
  3. نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۶.
  4. همان و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۷.
  5. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷.
  6. نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
  7. تکه گوشت کباب‌شده و بریانی و مانند آن.
  8. تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴ و نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۴۷.
  9. بخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۹۹؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۲۶۶.
  10. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶.
  11. کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۳۸.
  12. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷-48.
  13. نهج البلاغه، ص ۲۲۸.
  14. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص۳۵۲ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج۱، ص۱۸۱.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۰۷؛ سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۳۵۸ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۱۵۶.
  16. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸.
  17. شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۲، ص۴۴۲.
  18. مسند احمد، ج ۲۴، ص ۴۳۵؛ صحیح بخاری، ص ۹۲ و ابن ماجه، سنن، ج۲، ص۱۰۹۵.
  19. ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص۹۲؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸؛ مسند احمد، ج۴، ص۳۰۸ و صحیح بخاری، ج۶، ص۲۰۱.
  20. الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸ و احمد بن عیسی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۷۶.
  21. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸.
  22. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷.
  23. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸.
  24. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۴۲۷.
  25. مسند احمد، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۳۴؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۳۴۸ و سید ابن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص۳۶۲.
  26. مکارم الاخلاق، ص۳۰ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۸.
  27. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۸.
  28. مکارم الاخلاق، ص۳۱ و یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول إلی شمائل الرسول(ص)، ص۱۵۹.
  29. حاکم نیشابورری، المستدرک، ج۴، ص۱۰۶-۱۰۷ و ترمذی، سنن، ج۳، ص۱۸۴.
  30. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸-۴۹.
  31. جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۸؛‌ کنزالعمال، ج۱۵، ص۲۳۳ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳۱.
  32. قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح،‌ ج۲، ص۸۸۶ و مکارم الاخلاق، ص۳۱.
  33. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۳ و مستدرک الوسائل، ج۱۶،‌ص۲۳۳.
  34. الکافی، ج ۶، ص ۲۸۵، المحاسن، ص ۴۴۸ و علی بن جعفر(ع)، مسائل، ص ۳۴۱.
  35. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹.
  36. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۲ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۳۹۸.
  37. الکافی، ج ۶، ص۲۹۷؛ مسند احمد،، ج ۶، ص۳۸۶ و صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۱۴.
  38. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۵؛ همو، الخصال،‌ج۲، ص۴۸۶ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
  39. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛‌ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۶۵ و کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۶.
  40. ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۱۷۰.
  41. مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و وسائل الشیعة، ج ۲۴، ص ۴۳۵ و با اندکی اختلاف در الکافی، ج ۶، ص ۳۲۲.
  42. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹-۵۰.
  43. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۵، الخصال، ج ۲، ص ۴۸۶ و جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
  44. الکافی، ج ۶، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۳۹، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۲۵ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۳.
  45. مسند احمد، ج ۵، ص ۲۵۲؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۱۴ و المستدرک، ص ۵۲۸.
  46. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰.
  47. ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۱۸؛ محیی الدین النووی، المجموع، ج ۱۶، ص ۴۰۴ - ۴۰۵ و ابن الاثیر الجزری، جامع الأصول من احادیث الرسول(ص)، ج ۵، ص ۱۰۱.
  48. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
  49. نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص ۶۷۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۷ و مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۶.
  50. الکافی، ج ۶، ص ۲۸۸؛ الخصال، ج ۲، ص ۶۱۹ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۲۰.
  51. المحاسن، ج ۲، ص ۴۴۹؛ ابوالعباس مستغفری، طب النبی، ص ۲۰ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۶۶.
  52. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰.
  53. مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۵.
  54. صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۰۸؛ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۶۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵ و سنن ترمذی، ج ۳، ص۱۷۸.
  55. الکافی، ج ۶، ص ۳۲۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۸.
  56. مجموعه ورام، ج ۱، ص۴۷؛ کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۹ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۰۶.
  57. طب النبی، ص۲۵.
  58. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰-۵۱.
  59. المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۰۲ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
  60. الکافی، ج ۶، ص ۳۱۵؛ المحاسن، ج ۲، ص ۴۰۷ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
  61. مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۴؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۰ و المستدرک، ج ۴، ص ۱۱۱.
  62. العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۶۲ و المناوی، فیض الغدیر، ج ۵، ص ۲۶۳.
  63. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۰۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۸ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۸.
  64. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱.
  65. المناقب، ج۱، ص۱۴۷ و سنن النبی، ص۷۷.
  66. الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۵۹ و کنز العمال، ج۷، ص۷۷.
  67. مسند احمد، ج ۵، ص ۹۵؛ نسائی، سنن، ۱۹۳۰م، ج۴، ص۱۴۸ و المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۲۷.
  68. الکافی، ج۶، ص۳۳۱؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۹۹ و المحاسن، ج۲، ص۴۸۴.
  69. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱.
  70. المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
  71. الخصال، ج ۲، ص ۴۴۳، المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۷ و مکارم الاخلاق، ص ۲۹.
  72. طب النبی، ص ۲۸ و بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۶.
  73. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲.
  74. الکافی، ج ۶، ص ۳۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۴۱۱.
  75. مکارم الاخلاق، ص ۱۷۲ و مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۴۰۱.
  76. مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
  77. مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۳۲۹ و مکارم الاخلاق، ۲۴.
  78. قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۵۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۳۴.
  79. امالی صدوق، ص ۲۶۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۳۷ و مکارم الاخلاق، ص ۱۷۰.
  80. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲.
  81. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۵، ص ۲۹۱ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۵.
  82. بیهقی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۲۸۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج ۴، ص ۱۹۸ و سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۹۴.
  83. نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
  84. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲-۵۳.
  85. الدعوات، ص ۱۴۴، النووی، شرح مسلم، ج ۳، ص ۱۶۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱.
  86. نجم الدین راوندی، شرف النبی، ص ۹۶.
  87. پیاله‌ای شیشه‌ای که از شام می‌‌آوردند و آب را در آن می‌‌ریختند تا خنک بماند.
  88. سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۳۵؛ ابو یعلی الموصلی، مسند، ج ۱۰، ص ۶۵ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴.
  89. المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۲ و وسائل‌الشیعه، ج۲۵، ص۲۳۹.
  90. موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳.
  91. «پیامبر خدا هر نوع غذایی را می‌خورد» مکارم الاخلاق، ص۲۶.
  92. «هرگز از طعامی بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش می‌آمد، می‌خورد و اگر دوست نداشت، نمی‌خورد و برای دیگران هم ممنوع نمی‌کرد». وسایل الشیعه، ج۲۴، ص۴۳۵.
  93. وسایل الشیعه، ج۲۴، ص۴۳۵.
  94. «خدایا، این را نعمتی سپاس‌گزاری شده قرار بده؛ نعمتی که آن را به نعمت بهشت پیوند دهی». مکارم الاخلاق، ص۱۴۳.
  95. سنن النبی، ص۱۶۲.
  96. سنن النبی، ص۱۶۹.
  97. سنن النبی، ص۱۶۹.
  98. سنن النبی، ص۱۶۹.
  99. «آب، سرور همه نوشیدنی‌ها در دنیا و آخرت است». مکارم الاخلاق، ص۳۱.
  100. عیون الاخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۳۹.
  101. عیون الاخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۴ و ۳۶.
  102. فروع کافی، ج۲، ص۱۷۲.
  103. فروع کافی، ج۲، ص۱۸۱.
  104. فروع کافی، ج۲، ص۱۷۰ و۱۷۱.
  105. اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
  106. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۳۷.
  107. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  108. «(جز اینکه) به من وحی می‌شود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  109. بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۲۰.
  110. مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۸.
  111. مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۸.
  112. «أَفْضَلُكُمْ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَطْوَلُكُمْ جُوعاً وَ تَفَكُّراً وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى كُلُّ نَئُومٍ وَ أَكُولٍ وَ شَرُوبٍ‌»؛ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۴۶۴۸.
  113. میزان الحکمه، ج۵، ص۲۴۶۲.
  114. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ص۴۷.
  115. بحارالانوار، ج۱، ص۲۴۵.
  116. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹.
  117. قائمی، در مکتب رسول الله(ص)، ص۲۹۷ و ۲۹۸، به نقل از: سنن النبی.
  118. سنن النبی، ص۳۲۴.
  119. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۰۲.
  120. احمد بن محمد برقی، محاسن، ص۳۷۶.
  121. مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۶.
  122. مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲.
  123. «وَ كَانَ لَا يَتَنَفَّسُ فِي الْإِنَاءِ إِذَا شَرِبَ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَنَفَّسَ أَبْعَدَ الْإِنَاءَ عَنْ فِيهِ حَتَّى يَتَنَفَّسَ»؛ مکارم الاخلاق، ج۲، ص۳۲.
  124. سنن النبی، ص۱۶۹.
  125. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَجْعَلْهُ أُجَاجاً بِذُنُوبِنَا وَ جَعَلَهُ عَذْباً فُرَاتاً بِنِعْمَتِهِ»؛ ابی محمد بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۹۰.
  126. محاسن، ص۴۱.
  127. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۹۴.
  128. وسایل الشیعه، ج۲۵، ص۲۷۳.
  129. «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَطْعَمْتَ وَ سَقَيْتَ وَ أَرْوَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ غَيْرَ مَكْفُورٍ وَ لَا مُوَدَّعٍ»؛ سنن النبی، ص۱۷۷، به نقل از: اقبال الاعمال، ص۳۶۴.
  130. اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۳۷.