آفرینش در عرفان اسلامی
دیدگاه حکمت مشاء درباره آفرینش
تفاوت مبنایی جهانبینی عرفانی با فلسفی، در نحوه نگرش به توحید است؛ به این ترتیب که وجود و موجود در جهانبینی عرفانی، منحصر در حق است و ماسوای باری تعالی، نمودها و مظاهر او هستند؛ در حالی که در فلسفه و کلام، موجودات عالم مخلوقات الهی هستند که رابطه آنها با خداوند، رابطه معلول با علت خود است و در نتیجه، هر دو موجود و واجب الوجودند؛ با این تفاوت که خداوند واجب الوجود بالذات است و مخلوقات واجب الوجود بالغیرند و در هر صورت هردو موجودند. ولی در عرفان، رابطه مخلوقات با خالق یکتا، رابطه نمود با بود و مظهر با ظاهر است. به این ترتیب، بساط علت و معلولیت - به معنای فلسفی - برچیده میشود؛ زیرا به تعبیر قرآن، حق یکی بیش نیست و بقیه در قیاس با حق محض، باطل هستند و اگر بهرهای از حقیقت دارند، در پرتو حق مطلق است. بر این اساس، موجودات، فیض حق و ظهورات خداوند یکتا میباشند.
بر این اساس، فلسفه خلقت در عرفان از دو منظر قابل طرح است:
- نگاه اول، فلسفه خلقت در قوس نزول و تعین اسماء از کلی به جزئی است؛ که به معنای تحلیل چگونگی انتشار اسماء از ذات باری در مقام علم و عین (مقام ذات و خارج ذات) و سیر نزولی اسماء از کلی به جزئی میباشد. بحث از فلسفه خلقت در این مرحله، طی برهان واسطه فیض از منظر عرفان و مسئله صادر اول در عرفان شرح داده شد.
- نگاه دوم به فلسفه خلقت، به قوس صعود و چگونگی رجوع اسماء از جزئی به کلی و در نهایت به ذات باری مربوط میشود؛ اینکه هویت مطلقه، که هیچ تعینی ندارد، به چه غایتی اسماء و کمالات ذاتی خود را ابراز نمود؟ و اینکه غایت و منتهای سیر اسماء الهی در قوس صعود، از کدام اسم به ذات باز میگردد؟ به این ترتیب، فلسفه خلقت در این نگاه عبارت است از تحلیل نظام چینشی اسماء الهی در رجوع به حق و در نهایت، مشخص کردن صفات اسم اعظم و مرجع اسماء در ارتباط با ذات باری متعال[۱].
منابع
پانویس
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۲۴۳.