آیا شیعیان معتقد به ارتداد صحابه بعد از پیامبر خاتم هستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا شیعیان معتقد به ارتداد صحابه بعد از پیامبر خاتم هستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ شیعه
مدخل اصلیارتداد صحابه
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا شیعیان معتقد به ارتداد صحابه بعد از پیامبر خاتم هستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث شیعه است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی شیعه مراجعه شود.

تبیین شبهه

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعه معتقد است صحابه بعد از پیامبر(ص) - به جز تعدادی انگشت شمار - جملگی مرتد شده و از دین خود برگشته‌اند. اگر چنین است که اکثر صحابه کافر شده‌اند، پس چرا آنها، آن گروه انگشت شمار را نابود نکرد، یکباره ریشه اسلام را از جا نکندند و وضعیت را به دوره جاهلیت بازنگرداندند؟!

پاسخ نخست

رستم‌نژاد

حجت الاسلام و المسلمین مهدی رستم‌نژاد، در کتاب «پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه» در این‌باره گفته است:

«چند نکته در پاسخ به این شبهه قابل ذکر است:

نکته نخست: شیعه هرگز نسبت کفر به صحابه نمی‌دهد، بلکه آنچه شیعه درباره صحابه می‌گوید همان سخنی است که بخاری و مسلم درباره صحابه روایت کرده‌اند. اینها در صحیحین خویش حداقل در ده روایت نقل کرده‌اند که همگی بیانگر آن است که پس از رحلت رسول مکرم اسلام(ص) گروهی از صحابه مرتد شده و به قهقرا برگشته‌اند. از جمله از ابوهریره روایت کرده‌اند که پیامبر(ص) فرمود: «يرد علي يوم القيامة رهط من أصحابي فيجلون عن الحوض فأقول يا رب أصحابي! فيقول: إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك إنهم ارتدوا على أدبارهم القهقرى»؛ در روز قیامت گروهی از اصحاب من بر من وارد می‌شوند؛ ولی آنها را از کنار حوض دور می‌کنند، می‌گویم: پروردگارا! آنها اصحاب من هستند. خطاب می‌آید: تو نمی‌دانی که آنها بعد از تو چه بدعت‌هایی را به وجود آورده‌اند؟ آنان مرتد شده به حال سابق خویش بازگشتند»[۱]. همین مضمون در روایات دیگری از بخاری و مسلم[۲] وارد شده است؛ بنابراین، چه اصراری است که ارتداد صحابه تنها به شیعه نسبت داده می‌شود؟! درباره ارتداد مردم، پس از رسول خدا(ص)، شیعه بیش از آنچه از عایشه روایت شده است، نمی‌گوید. عایشه می‌گوید: لما قبض يعني رسول الله(ص) ارتدت العرب قاطبة و اشرأب النفاق و صار أصحاب محمد كلهم معري مطيرة في حفش؛ «هنگامی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت تمام عرب، مرتد و منافق و از یکدیگر جدا گشته، مانند سیل بیابان متفرق شدند»[۳].

جالب آنکه به‌کارگیری واژه «ارتداد» درباره صحابه ریشه قرآنی داشته، در متن وحی نیز وارد شده است. قرآن در آیه ۵۴ سوره مائده - که در حجه الوداع نازل شده است - مستقیم به صحابه پیامبر(ص) خطاب کرده، می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ...[۴]. این آیه از آنجا که حدود دو ماه مانده به پایان عمر پیامبر(ص) در خطاب مستقیم به صحابه نازل شده، تأمل برانگیز است. مگر چه حادثه‌ای در پیش بود که خداوند چنین هشداری به صحابه داده است؟ آیا آنان در معرض یک ارتداد قرار داشتند؟! ﴿فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ[۵].

نکته دوم: حال که چنین واژه‌ای در ارتباط با صحابه در روایات فریقین وارد شده باید مقصود از آن را دریافت، منظور چه نوع ارتدادی است؟ آیا ارتداد کلامی مراد است یا ارتداد فقهی؟! «ارتداد فقهی» عبارت است از این که انسان یکی از احکام فقهی چون نماز، روزه و حج را که از ضروریات دین است انکار کند. «ارتداد کلامی» آن است که انسان یکی از اصول اعتقادات مثل نبوت و معاد را انکار کند. آنچه در روایات شیعه در باب ارتداد صحابه وارد شده، منظور ارتداد فقهی نیست که تابع احکام خاص خویش است، بلکه منظور ارتداد در اینجا، این است که مردم از پیمان غدیر برگشتند؛ زیرا براساس اعتقاد شیعه، جانشین پیامبر(ص) باید از علم گسترده و عصمت یعنی در واقع از مقام امامت برخوردار باشد تا بتواند آن خلأ را که بر اثر فقدان پیامبر(ص) به وجود آمده پر کند. چنین مقامی از منظر شیعه یک مقام و منصب الهی است که با جعل و نصب الهی اتفاق می‌افتد، چنان که قرآن در آیه ۱۲۴ سوره بقره در نصب ابراهیم به مقام امامت بدان تصریح کرده است: ﴿قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۶]. بنابراین، از دیدگاه شیعه، نمی‌توان جانشین پیامبر(ص) را از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حل و عقد و شوری تعیین کرد، بلکه این یک منصب الهی است که در روز غدیر بر اساس ده‌ها سند و مدرک از شیعه و اهل سنت، توسط خدا و پیامبر(ص) انجام شده است. ولی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، صحابه از سفارش آن حضرت در غدیر رو برگرداندند و این در روایات شیعه به «ارتداد» تعبیر شده است. پس مقصود از ارتداد از منظر شیعه این است که صحابه پس از پیامبر(ص) بر عهد خویش نسبت به امامت انتصابی علی(ع) وفادار نماندند و به دنبال خلافت انتخابی رفتند. بدیهی است چنین ارتدادی به معنای خروج از اسلام نیست، بلکه مقصود همان ارتداد از ولایت امیر مؤمنان علی(ع) است.

پس، این شبهه که اگر صحابه همه مرتد شدند چرا ریشه اسلام را از جا نکندند؟ اساساً سؤال بی‌موردی است؛ زیرا ارتداد در اینجا به معنای خروج از اسلام نبوده و نیست. اما در روایات اهل سنت، مراد از ارتداد، ارتداد از اصل اسلام است، چنان که برخورد خلیفه اول با اصحاب ردّه، همین تلقی را تأیید می‌کند. برخی از شارحان کتب ستّه نیز، به این نکته اشاره کرده‌اند که مقصود از ارتداد در روایات اهل سنت، ارتداد از اسلام است. مبارکفوری - از شارحان جامع ترمذی - می‌نویسد: «مراد از ارتداد در روایات حوض، ارتداد از اسلام است»[۷]. اکنون سخن این است که چرا وهابیان انگشت اتهام را در باب ارتداد صحابه متوجه شیعه کنند؟ آیا کسی که واژه ارتداد را به معنای ارتداد از اصل اسلام، استعمال می‌کند سزاوارتر به این اتهام است یا کسی که آن را به معنای ارتداد از ولایت علی(ع) به کار می‌گیرد؟ چطور شد شیعه که فقط ارتداد از ولایت را گفته است، متهم شد، ولی دیگران که بدترین نوع ارتداد را به صحابه نسبت دادند، مورد اعتراض وهابیان قرار نگرفتند؟!

نکته سوم: اما اینکه چرا صحابه، پس از پیامبر(ص) دچار چنین مشکلی شده، مسئله غدیر را کنار گذاشتند، دارای دلائل گوناگونی است که در پاسخ به شبهه قبل، به تفصیل پاسخ داده شد. در این جا تنها به این نکته اشاره می‌شود که برخی از وجوه صحابه، تلقی اشان از خلافت، یک امر دینی و الهی نبود، بلکه آن را از امور دنیایی می‌پنداشتند؛ از این‌رو مخالفت با پیامبر(ص) را در این امر مجاز می‌شمردند. این نکته چیزی است که ابن ابی الحدید معتزلی آن را از قول استادش ابوجعفر نقیب نقل کرده است. ابن ابی الحدید معتزلی - شارح نهج البلاغه - پس از بیان روایات بسیار درباره خلافت علی(ع) می‌گوید: من هنگامی که این روایات را بر استادم ابوجعفر نقیب قرائت کردم به او گفتم: «گویا این روایات درباره خلافت علی بن ابی طالب(ع) صراحت دارد و من بعید می‌بینم که صحابه، بر رد نص کلام رسول خدا(ص) اجماع کرده باشند». آنگاه می‌نویسد: «استادم گفت: صحابه، خلافت را از امور دینی نمی‌دانستند، بلکه آن را مانند تعیین امیر و والی و تدبیر در جنگ‌ها و سیاست دنیوی می‌دانستند، از این رو در این گونه امور آنچه را به نظرشان صلاح می‌دانستند انجام می‌دادند و از مخالفت امر پیامبر(ص) در این امور ابایی نداشتند. مگر نمی‌بینی با این که پیامبر(ص) صراحتاً به ابوبکر و عمر دستور داد که به لشکر اسامه بپیوندند، آنها چون مصلحت را در این دیدند که در مدینه بمانند از دستور پیامبر(ص) سر باز زدند».

آنگاه ابن ابی الحدید به نقل از ابو جعفر نقیب می‌نویسد: صحابه گمان غالب داشتند که عرب - به بهانه‌های گوناگون - از علی(ع) پیروی نخواهد کرد. آنگاه لیستی از بهانه‌ها را یادآور شده، سپس می‌افزاید: از این رو بر این اتفاق کردند که علی(ع) خلیفه نشود و دستور صریح پیامبر(ص) را درباره خلافت علی(ع) توجیه نموده، با آن مخالفت کردند[۸].

نکته چهارم: معنی دیگری که برای واژه ارتداد براساس روایات شیعه، قابل طرح است، این است که پس از پیامبر(ص) تعداد قابل توجهی از صحابه به امامت انتصابی علی(ع) اعتقاد داشتند و او را حقیقتاً امام و خلیفه بلافصل پیامبر(ص) می‌دانستند و در این راه مجاهدت‌های بسیاری کردند ولی با توجه به شرایطی که پس از رحلت پیامبر(ص) پیش آمده بود، دیگر امیدی به این که زمام امر خلافت به دست امیرمؤمنان علی(ع) برگردد نداشتند، جز تعداد انگشت شماری که همچنان فکر می‌کردند که می‌توان اوضاع را دوباره به وضعیت قبل برگرداند. در این فرض، مقصود از ارتداد صحابه، یعنی ناامیدی و یاس آنها از بازگشت خلافت به خاندان پیامبر(ص).

موضوع «ارتداد» صحابه در بهترین منابع اهل سنت چون بخاری و مسلم وارد شده است و به شیعه اختصاص ندارد. گذشته از آنکه منظور از ارتداد در روایات شیعه، خروج از اسلام نیست بلکه مقصود آن است که صحابه پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص)، برخلاف آنچه در غدیر خم دیدند و شنیدند، از علی(ع) رو برگرداندند و به حکم سقیفه گردن نهادند یا آنکه از بازگشت اوضاع به نفع امیرمؤمنان(ع) ناامید شدند؛ ولی ارتداد در روایات مورد قبول وهابیان، به معنای ارتداد از اصل اسلام است. در این موضوع اگر کسی بخواهد متهم شود، وهابیان هستند نه شیعیان»[۹]

پانویس

  1. صحیح البخاری، ج۷، ص۲۰۸.
  2. ر.ک: صحیح مسلم، ج۱، ص۱۵۰.
  3. تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۳۱۴؛ ر. ک: البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۰.
  4. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  5. «پس ای دیده‌وران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
  6. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  7. تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۹، ص۶: المراد من الأحداث، الارتداد عن الإسلام.
  8. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۸۲-۸۶.
  9. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۴۰۵-۴۱۰.