ابراهیم بن سلیمان نهمی خزاز

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

ابراهیم بن سلیمان[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از تفسیر فرات کوفی آمده: «وَ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ سُلَيْمَانَ مُعَنْعَناً عَنْ عِيسَى بْنِ السَّرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَخْبِرْنِي عَنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ الَّتِي عَلَيْهَا لَا يَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ التَّقْصِيرُ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْءٍ مِنْهَا الَّتِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ شَيْءٍ مِنْهَا فَسَدَتْ عَلَيْهِ دِينُهُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ (علمه وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ لَهُ دِينُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ) وَ لَمْ يُضَيَّقْ مَا هُوَ فِيهِ بِجَهْلِ شَيْءٍ جَهِلَهُ».

«قَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِيمَانُ بِرَسُولِهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)».

«قُلْتُ هَلْ فِي الْوَلَايَةِ شَيْءٌ دُونَ شَيْءٍ [فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ قَالَ نَعَمْ] قَوْلُ اللَّهِ [تَعَالَى] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲] فَكَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)»[۳][۴]

شرح حال راوی

مراد از راوی، ابراهیم بن سلیمان بن حیان خزاز است، که فرات الکوفی گاه بدون واسطه و گاه به واسطه علی بن محمد بن مخلد از وی و ایشان از عبید بن عبدالرحمن تیمی روایت کرده است[۵]

شیخ طوسی در شرح حال عبید بن عبدالرحمن نوشته است: "عبيد بن عبدالرحمن له روايات رواها حميد، عن إبراهيم بن سليمان الخزاز، عنه"[۶]؛ همچنین علی بن محمد که در اسناد تفسیر فرات از «ابراهیم بن سلیمان» روایت کرده، در بعضی اسناد با عنوان «ابراهیم بن سلیمان بن حیان» روایت کرده[۷]، که شیخ طوسی از او به ابراهیم بن سلیمان بن حیان خزاز یاد می‌کند[۸].

ابراهیم بن سلیمان خزاز از راویان معروف و بنام شیعه است، چندان که به تصریح شیخ طوسی، حمید بن زیاد[۹] متوفای ۳۱۰ (ق)[۱۰] بسیاری از اصول[۱۱] شیعه را از وی روایت کرده است[۱۲].

وی در علوم مختلفی مانند فقه، حدیث و تاریخ، صاحب نظر و دارای آثار علمی بوده و دانشمندان رجالی شیعه و اهل سنت، نام وی را در کُتب رجالی خود یاد کرده و به تشریح جایگاه علمی و حدیثی ایشان پرداخته‌اند.[۱۳]

دیدگاه رجالیان شیعه

ابن غضائری: إبراهیم بن سلیمان بن عبدالله بن حیان، الهمدانی، الخزاز، النهمی، یکنی أبا إسحاق[۱۴].

نجاشی: إبراهیم بن سلیمان بن عبیدالله بن خالد النهمی - بطن من همدان - الخزاز الکوفی، (کوفی) أبو إسحاق، کان ثقة فی الحدیث، یسکن فی الکوفة فی بنی نهم، و سکن فی بنی تمیم فقیل تمیمی، و سکن فی بنی هلال، و نسبه فی نهم. له کتب، منها: کتاب النوادر، کتاب الخطب، کتاب الدعاء، کتاب المناسک، کتاب أخبار ذی القرنین، کتاب إرم ذات العماد، کتاب قبض روح المؤمن، کتاب الدفائن، کتاب خلق السماوات، کتاب مقتل أمیر المؤمنین (ع)، کتاب جرهم، کتاب حدیث ابن الحر[۱۵]؛ سپس طریق خود به کتب وی را نقل کرده است.

شیخ طوسی در کتاب رجال در باب من لم یرو عن واحد من الأئمة (ع) دو مرتبه از او یاد کرده:

  1. إبراهیم بن سلیمان بن حیان، یکنی أبا إسحاق الخزاز الهلالی (البلالی)، من بنی تمیم، روی عنه حمید بن زیاد أصولاً کثیرة[۱۶]؛
  2. ابراهیم بن سلیمان النهمی، له کتب ذکرناها فی الفهرست، روی عنه حمید بن زیاد[۱۷].

در کتاب فهرست نیز نام وی را ذکر کرده و می‌نویسد: إبراهیم بن سلیمان بن عبدالله بن حیان النهمی - بطن من همدان - الخزاز[۱۸] الکوفی، ابوإسحاق، ثقة فی الحدیث، سکن الکوفة فی بنی تمیم، فربما قیل: التمیمی، قالوا: ثم سکن فی بنی هلال، فربما قیل: الهلالی، و نسبه فی نهم. له من الکتب: کتاب النوادر، کتاب الخطب، کتاب الدعاء، کتاب المناسک، کتاب أخبار ذی القرنین، کتاب إرم ذات العماد، کتاب قبض روح المؤمن والکافر، کتاب الدفائن، کتاب خلق السماوات، أخبار جرهم...[۱۹] و سپس طریق خود به کتب او را یاد کرده است.[۲۰]

دیدگاه رجالیان اهل سنت

ابن حجر عسقلانی دو بار از راوی نام برده است؛ هم با عنوان «ابراهیم بن سلیمان نهمی»؛ و هم با نام «ابراهیم بن سلیمان جزار کوفی»[۲۱].

ذیل عنوان نخست می‌نویسد: "من أهل الکوفة روی عن أبی نعیم و أهل الکوفة ثنا عنه إبراهیم بن محمد الدستوائی و غیره".

ذیل عنوان دوم می‌نگارد: "روی عن أبی نعیم و عنه وصیف، وقد ذکره أبوجعفر الطوسی فی رجال الشیعة و هو اعلم به فقال: إبراهیم بن سلیمان بن عبدالله بن حیان السهمی[۲۲] بطن من همدان روی عن علی بن غراب و یحیی بن هاشم و إبراهیم بن الحکم و جابر بن إسماعیل و جماعة، روی عنه حمید بن زیاد و علی بن محمد بن رباح النحوی و آخرون، و کان یعرف بالجزار وله تصانیف سرد منها الطوسی جملة و قال: إنه کان یسکن قدیماً قریة هلال فکان یقال له الهلالی"[۲۳].

اسماعیل پاشا ذیل نام «خزاز»: "أبو إسحاق إبراهیم بن سلیمان ابن عبدالله بن خالد النهمی الهمدانی الکوفی من علماء الإمامیة یعرف بالخزاز توفی سنة... له من الکتب کتاب الدفائن، أخبار ذی القرنین، ارم ذات العماد، خلق السماوات، کتاب الخطب، کتاب الدعاء، کتاب المناسک، کتاب النوادر و غیر ذلک"[۲۴].

یاقوت حموی تحت عنوان «ابراهیم بن سلیمان بن عبدالله»: ابن حبان النهمی بطن من همدان؛ الخزار الکوفی أبو إسحاق؛ أخباری ذکره أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی فی کتاب مصنفی الإمامیة و قال: هو ثقة فی الحدیث سکن الکوفة فی بنی تمیم فربما قیل: التمیمی قال: ثم سکن فی بنی هلال فربما قیل: الهلالی و نسبه فی نهم؛ له من الکتب: کتاب النوادر، کتاب الخطب، کتاب الدعاء، کتاب المناسک، کتاب أخبار ذی القرنین، کتاب إرم ذات العماد، کتاب قبض روح المؤمن و الکافر، کتاب الدفائن، کتاب خلق السماوات، کتاب أخبار جرهم[۲۵].

راوی یادشده با عناوین گوناگون در طرق و اسناد قرار گرفته؛ مانند «ابراهیم بن سلیمان»، «ابراهیم بن سلیمان بن حیان» (حبان خ)، «ابراهیم بن سلیمان تمیمی»، «ابراهیم بن سلیمان خزاز»، «ابراهیم بن سلیمان نهمی» و «ابواسحاق ابراهیم بن سلیمان خزاز».[۲۶]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات راوی اطلاعی در دست نیست؛ ولی از حسن بن محبوب متوفای ۲۲۴ (ق)[۲۷] روایت کرده[۲۸] و حمید بن زیاد متوفای ۳۱۰ (ق)[۲۹] و «ابوشیبه» متوفای ۳۱۶ (ق) از ایشان روایت کرده‌اند[۳۰] و شیخ طوسی او را در باب "من لم یرو عن واحد من الأئمة (ع)" ذکر کرده است[۳۱].

یکی از محققان می‌نویسد: "لم أقف له روایة عن الأئمة (ع)، مع أنه کان فی عصر الصادق، و الکاظم، والرضا، و الجواد (ع)، بل عن أصحاب الباقر و الصادق (ع) مثل جابر الجعفی المتوفی سنة ۱۳۸ أو سنة ۱۳۲؛ و روی عنه حمید بن زیاد المتوفی سنة ۳۱۰"[۳۲][۳۳]

تحقیق

چنان که گذشت، گزارشی در کتب رجالی و غیر آن از تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن سلیمان نرسیده و روایتی از وی از یکی از معصومان (ع) نیز یافت نشده، از این رو شیخ طوسی نام ایشان را در باب "من لم یرو عن الأئمة (ع)" ذکر کرده[۳۴] و اینکه بعضی از محققان نوشتند: ابراهیم بن سلیمان دوران امامان امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد (ع) را درک کرده است به استناد اسناد و طُرق است؛ زیرا از یک طرف «حمید بن زیاد» (م ۳۱۰ق) و «ابوشیبه» (م ۳۱۶ق) از «ابراهیم بن سلیمان» روایت کردند و از طرف دیگر ابراهیم بن سلیمان از جابر بن یزید جعفی[۳۵] (م ۱۲۸ یا ۱۳۲ق)[۳۶] روایت کرده؛ لکن اشکال این است که بر اساس این فرض باید ملتزم شد که ابراهیم بن سلیمان حدود یکصد و چهل سال عمر کرده باشد و این بسیار بعید است.

توضیح: اگر روایت ابراهیم بن سلیمان از جابر بن یزید درست باشد و فرض کنیم ابراهیم بن سلیمان در سن تحمل حدیث (مثلاً هجده یا بیست سالگی) اواخر عمر جابر بن یزید جعفی را درک کرده، معنایش آن است که ابراهیم بن سلیمان در سال ۱۳۰ (ق) حدود بیست سال دارد و از سوی دیگر، چنانچه فرض کنیم حمید بن زیاد، هشتاد سال زندگی کرده و اواخر عمر ابراهیم بن سلیمان را درک کرده و هنگام نقل روایت از وی بیست سال داشته، معنایش این است که ابراهیم بن سلیمان تا سال ۲۵۰ (ق) زنده بوده، چون حمید بن زیاد در سال ۳۱۰ (ق) فوت کرده، که با محاسبه هشتاد سال عمر برای وی، باید در سال ۲۵۰ (ق) بیست ساله باشد؛ فاصله میان سال ۱۳۰ - که ابراهیم بن سلیمان بیست ساله است. تا سال ۲۵۰، حدود یکصد و بیست سال است که به اضافه آن بیست سال، نتیجه می‌گیریم که ابراهیم بن اسماعیل باید یکصد و چهل سال داشته باشد و بسیار بعید است که ابراهیم بن سلیمان این اندازه عمر کرده باشد. بر این اساس، نمی‌توان ملتزم شد یا احتمال داد که ایشان زمان امامان امام باقر و امام صادق (ع) را درک کرده، مگر از معمران باشد و این هم اثبات کردنی نیست، از این رو به احتمال قوی روایت ابراهیم بن سلیمان از جابر بن یزید جعفی مرسل باشد، بلکه به قرینه روایت ابراهیم بن سلیمان از اصحاب امام صادق (ع) مانند علی بن غراب[۳۷]، عمرو بن شمر[۳۸]، فضل بن أبی قرة[۳۹]، و... و روایت حمید بن زیاد متوفای ۳۱۰ (ق) از ایشان، چه بسا بتوان استظهار کرد که وی در دوران امامان امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادی (ع) می‌زیسته؛ مؤیدش این است که از امام صادق (ع) با دو واسطه[۴۰] و از امام باقر (ع) گاه با دو واسطه و گاه با سه واسطه روایت کرده است[۴۱][۴۲]

استادان و شاگردان راوی

ابراهیم بن سلیمان دارای استادان و شاگردان حدیثی فراوان بوده است. برخی از مشایخ حدیثی وی اسماعیل بن دینار و اسماعیل بن بکر، حسن بن زیاد، ضحاک بن سعد، علی بن غراب، عبدالله بن ادریس، عبدالرحمن بن عمران، عمرو بن شمر، فضل بن ابی قرة، فیض بن مختار، محمد بن غورک و محمد بن خالد و محمد بن سکین، محمد بن صباح، معلی بن موسی و هیثم بن محمد ثمالی[۴۳]، حسن بن محبوب، عبید بن عبدالرحمن تیمی[۴۴]، حسین بن سعید نخعی[۴۵]، ابوحفص اعشی[۴۶]، اسحاق بن بشر اسدی[۴۷]، ابراهیم بن حکم بن ظهیر[۴۸] هستند.

بعضی از شاگردان حدیثی وی نیز علی بن محمد بن مخلد جعفی، علی بن محمد زهری[۴۹]، خیثمة بن سلیمان بن حیدرة[۵۰]، ابوشیبة[۵۱]، محمد بن یعقوب معقلی[۵۲]، جعفر بن محمد بن مالک[۵۳]، حمید بن زیاد[۵۴] هستند.

با توجه به طبقه استادان و شاگردان «ابراهیم بن سلیمان خزاز» وی در طبقه هفتم جای می‌گیرد.[۵۵]

جایگاه حدیثی راوی

رجالیان بزرگ شیعه، مانند نجاشی[۵۶] و شیخ طوسی[۵۷] او را توثیق کرده‌اند؛ ولی ابن غضائری درباره‌اش می‌نویسد: یروی عن الضعفاء کثیرة و فی مذهبه ضعف[۵۸].

ابن داوود نخست او را در بخش ممدوحان ذکر و توثیق کرده[۵۹] و سپس در بخش دوم کتابش که به ضعفا و مجروحان اختصاص دارد، یاد می‌کند: "إبراهیم بن سلیمان بن عبدالله بن حیان النهمی ذکرناه فی الثقات لتوثیق الکشی[۶۰] و النجاشی و الشیخ له، و لکن الغضائری ضعفه، و التوثیق أظهر"[۶۱].

علامه حلی: قال الشیخ الله: إنه کان ثقة فی الحدیث،... و ضعفه ابن الغضائری قال: إنه یروی عن الضعفاء و فی مذهبه ضعف و النجاشی و ثقه أیضاً کالشیخ، فحینئذ یقوی عندی العمل بما یرویه[۶۲][۶۳]

تحقیق

درباره راوی، دو بحث محوری هست: مذهب و گرایش فکری وی؛ وثاقت او.

درباره مذهب راوی، چنان که ملاحظه گردید، شیخ طوسی و نجاشی سکوت کردند، بلکه با توجه به موضوع کتاب رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد، مگر در جایی که به انحراف فکری راوی تصریح کند؛ استظهار می‌شود که ابراهیم بن سلیمان شیعه امامی است؛ مؤیدش مضمون این دو روایت است:

  1. «... أنا خیثمة بن سلیمان نا أبو إسحاق إبراهیم بن سلیمان بن حرارة النهمی نا الحسن بن سعید النخعی... عَنْ حُذَيْفَةَ بن یمان قَالَ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (ص): عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ مَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ»[۶۴].
  2. «ثنا إبراهیم بن سلیمان النهمی الکوفی ثنا و عبادة بن زیاد ثنا عمر بن سعد عن عمر بن عبدالله الثقفی عن أبیه عن جده یعلی بن مرة الثقفی قال سمعت رسول الله (ص) یقول: من أطاع علیا فقد أطاعنی و من عصی علیاً فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله و من أحب علیاً فقد أحبی و من أحبنی فقد أحب الله و من أبغض علی فقد أبغضنی و من أبغضنی فقد أبغض الله لا یحبک إلا مؤمن و لا یبغضک إلا کافر أو منافق»[۶۵].

ظاهراً مراد ابن غضائری از عبارت و فی مذهبه ضعف اتهام غلو است که هیچ شاهد و دلیلی برای اثبات آن نیست. افزون بر این، ابن غضائری و مانند وی دارای دیدگاه‌های خاصی درباره ائمه (ع) بودند، از همین رو راویانی را که با آنها هم عقیده نبودند، به غلو متهم می‌کردند.

میرزا ابوالقاسم نراقی: واعلم أن کثیرا من المتقدمین من القمیین لا سیما ابن الغضائری کانوا یعتقدون للأئمة منزلة خاصة و شأنا معینا فی الرفعة و الجلالة و العصمة، و لا یجوزون التعدی عنه و لو اعتقد أحد لهم (ع) منزلة أعلی منها سموه من أهل الارتفاع و الغلو، و سیأتی فی إبراهیم بن سلیمان بن عبدالله بن حیان النهمی، فإیاک و رمی الرجال علی الغلو و الإرتفاع و المذاهب الفاسدة إلا بعد الفحص و التفتیش[۶۶].

در ترجمه «ابراهیم بن سلیمان نهمی» نیز می‌نویسد: فلا یعبأ بتضعیف ابن الغضائری... لأن ابن الغضائری علی ما قیل لایری کون الأئمة (ع)، أفضل من الملائکة و أولی العزم من الأنبیاء (ع) و یزعم أن من یری ذلک کان فی مذهبه ضعف و ارتفاع، ولذلک یضعف کثیراً من الفحول[۶۷].

درباره توثیق ابراهیم بن سلیمان، ملاحظه شد که شیخ طوسی و نجاشی تعبیر ثقة فی الحدیث را درباره وی به کار بردند که نشانه جایگاه حدیثی و اعتبار روایاتش است؛ زیرا این تعبیر با تعبیر ثقة فی نفسه متفاوت است و به نظر می‌رسد این تعبیر شیخ طوسی و نجاشی تعریض به کلام ابن غضائری است، چون ثقة فی الحدیث، در واقع، نفی جمله یروی عن الضعفاء است که ابن غضائری درباره ابراهیم بن سلیمان به کار برده است به سخن دیگر: شیخ طوسی و نجاشی خواستند با تعبیر ثقة فی الحدیث، گواهی بدهند؛ به صحت و درستی روایاتش و این که ضعف مذهب راوی با وثاقت وی منافاتی ندارد.

آیت الله خویی: إن الضعف فی مذهبه لو ثبت لم یناف وثاقته فی الحدیث، علی أنه لم یثبت ذلک، لعدم ثبوت الکتاب عن ابن الغضائری[۶۸].

یادآوری

در میان رجالیان اهل سنت، ابن حبان نام او را در کتاب الثقات خویش ذکر کرده است[۶۹][۷۰]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: الرجال(ابن الغضائری)، ص۴۱، ش۱۳؛ رجال النجاشی، ص۱۸، ش۲۰؛ رجال الطوسی، ص۴۰۸ (ش۵۹۴۳) و ۴۱۴ (ش۵۹۹۳)، الفهرست (طوسی)، ص۱۵، ش۸؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵، ش۱۱؛ إیضاح الإشتباه، ص۸۵، ش۱۵؛ الرجال (ابن داوود)، ص۱۵ (ش۲۲) و ۴۱۵ - ۴۱۶ (۷)؛ نقد الرجال، ج۱، ص۶۳، ش۷۷؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۲؛ إکلیل المنهج، ص۸۱، ش۳۶؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۶۵، ش۴۷؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۶۵، ش۱۷۲۴؛ شعب المقال، ص۱۵۸، ش۴؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۴۱ (ش ۲۸۹)، ۴۲ (ش۲۹۰) و ۴۳ (۲۹۲)؛ اعیان الشیعه، ج۲، ص۱۴۱، ش۲۳۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۵۴، ش۲۵۳ - ۲۵۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۷، ش۱۶۶؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۹۴، ش۱۱۴؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۲۹۲، ش۲۰. ب. منابع سنی: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۰۳، ش۲۸۸؛ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۸۶ و ۸۸؛ إکمال الکمال، ج۲، ص۴۵۹؛ توضیح المشتبه، ج۳، ص۲۲۰؛ لسان المیزان، ج۱، ص۶۶، ش۱۷۰.
  2. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید سوره نساء، آیه ۵۹.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۴۸ به گزارش از تفسیر فرات الکوفی، ص۱۰۹، ح۱۱۱.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۳-۳۰۴.
  5. « فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ الْجُعْفِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ التَّيْمِيُ] عَنْ أَبِي حَفْصٍ الصَّائِغِ قَالَ:...»؛ (تفسیر فرات الکوفی، ص۶۰۶، ح۷۶۴).
  6. الفهرست، ص۳۰۹، ش۴۷۲.
  7. «مَجَالِسُ الشَّيْخِ (هذا القسم من مجالس الشیخ غیر مطبوع) عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ عَنْ عَمِّهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ حَيَّانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْيَشْكُرِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُحَافِظَ عَلَى لَيْلَةِ الْفِطْرِ...»؛ (بحارالأنوار، ج۸۸، ص۱۲۳، ح۱۳).
  8. ر. ک: الفهرست، ص۲۵۱ (ش۳۶۹)، ۳۶۴ (ش ۵۶۹)، ۳۶۶ (ش ۵۷۲)، ۴۳۵ (ش۶۸۹) و ۴۹۸ (ش۷۸۹).
  9. شیخ طوسی درباره‌اش می‌نویسد: حمید بن زیاد، من أهل نینوی، قریة إلی جانب الحائر علی ساکنه السلام، ثقة، کثیر التصانیف، روی الأصول أکثرها، له کتب کثیرة علی عدد کتب الأصول؛ (الفهرست، ص۱۵۵، ش۲۳۸).
  10. و مات حمید سنة عشر و ثلاثمأة؛ (رجال النجاشی، ص۱۳۲، ش۳۳۹).
  11. مقصود، أصول أربعمائة است که از اعتبار بالایی برخوردارند. (ر. ک: الذریعه، ج۲، ص۱۲۵، ذیل عنوان الأصل).
  12. ... روی عنه حمید بن زیاد أصولاً کثیرة؛ (رجال الطوسی، ص۴۰۸، ش۵۹۴۳).
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۴-۳۰۵.
  14. الرجال (ابن الغضائری)، ص۴۱، ش۱۳.
  15. رجال النجاشی، ص۱۸، ش۲۰.
  16. رجال الطوسی، ص۴۰۸، ش۵۹۴۳.
  17. رجال الطوسی، ص۴۱۴، ش۵۹۹۳.
  18. علامه حلی درباره ضبط صحیح کلمات می‌نویسد: حیان؛ بالحاء غیر المعجمة و الیاء المنقطة تحتها نقطتین المشددة و النون بعد الألف. النهمی؛ بکسر النون و إسکان الهاء؛ بطن من همدان بإسکان المیم و الدال غیر المعجمة و النون بعد الألف. الخزاز؛ بالخاء المعجمة و الزای بعدها و بعد الألف. (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵، ش۱۱)
  19. الفهرست (طوسی)، ص۱۵، ش۸.
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۵-۳۰۷.
  21. لسان المیزان، ج۱، ص۶۶، ش۱۷۰.
  22. ضبط النهمی درست است.
  23. لسان المیزان، ج۱، ص۶۶، ش۱۷۰.
  24. هدیة العارفین، ج۱، ص۳.
  25. معجم الأدباء، ج۱، ص۱۶۱ - ۱۶۲، ش۱۳.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۷-۳۰۸.
  27. ر. ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال، ص۵۸۴، ش۱۰۹۴.
  28. ر. ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۵۵۵، ح۷۱۰.
  29. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۳۲، ش۳۳۹.
  30. ابراهیم بن سلیمان بن حیان... ، روی عنه حمید بن زیاد أصولاً کثیرة؛(رجال الطوسی، ص۴۰۸، ش۵۹۴۳)؛ «أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو شَبَّةَ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِ مِائَةٍ، وَ فِيهَا مَاتَ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سُلَيْمَانَ النِّهْمِيُّ، قَالَ:...»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۵۰۱، ح۱۰۹۷).
  31. رجال الطوسی، ص۴۰۸ (ش۵۹۴۳) و ۴۱۴ (ش۵۹۹۳).
  32. تهذیب المقال، ج۱، پاورقی ص۲۹۲ - ۲۹۳، ش۲۰.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۸-۳۰۹.
  34. عدم نقل روایت از یکی از ائمه (ع) لزوماً به معنای عدم معاصرت نیست، بلکه شاید به جهت عدم دیدار باشد.
  35. شیخ طوسی در فهرست تصریح کرده که ابراهیم بن سلیمان، راوی کتاب جابر بن یزید جعفی است: جابر بن یزید الجعفی؛ له أصل... و رواه حمید بن زیاد، عن إبراهیم بن سلیمان، عن جابر؛ (الفهرست (طوسی)، ص۱۱۶، ش۱۵۸)
  36. یکی از محققان می‌نویسد: و علی المشهور من وفات جابر سنة ۱۲۸، أو ۱۲۷، أو ۱۳۲ و هنا قول رابع، و هو أنه مات سنة سبع و ستین و مائة. قال الذهبی فی میزان الاعتدال فی ترجمته: مات جابر سنة سبع و ستین و مائة. (تهذیب المقال، ج۵، پاورقی ص۶۹؛ نیز ر. ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۸۴، ش۱۴۲۵).
  37. علی بن غراب، له کتاب، رویناه بالإسناد الأول عن حمید، عن إبراهیم بن سلیمان أبی إسحاق الخزاز، عنه؛ (الفهرست (طوسی)، ص۲۸۰، ش۴۱۲) شیخ طوسی او را در اصحاب امام صادق (ع) یاد کرده است. (ر. ک: رجال الطوسی، ص۲۶۶، ش۳۸۲۴).
  38. عمرو بن شمر، له کتاب، رویناه بالإسناد، عن حمید، عن إبراهیم بن سلیمان الخزاز أبی إسحاق، عنه؛ (الفهرست (طوسی)، ص۳۲۰ - ۳۲۱، ش۴۹۷) نجاشی می‌نویسد: روی عن أبی عبدالله علیه (رجال النجاشی، ص۲۸۷، ش۷۶۵) و شیخ طوسی وی را از اصحاب امامان باقر و صادق (ع) به شمار آورده است. (ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۴۱ (ش۱۵۱۰) و ۲۵۰ (ش۳۵۰۷).
  39. الفضل بن أبی قرة، روی حمید عن إبراهیم بن سلیمان، عن الفضل؛ (رجال الطوسی، ص۴۳۶، ش۶۲۳۶) نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: روی عن أبی عبدالله (ع) (رجال النجاشی، ص۳۰۸، ش۸۴۲) و شیخ طوسی و برقی او را از اصحاب امام صادق (ع) به شمار آورده‌اند. (ر. ک: رجال البرقی، ص۳۴؛ رجال الطوسی، ص۲۶۹، ش۳۸۶۵).
  40. ر. ک: شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۲۹، ح۱۰۸۹.
  41. «... أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو شَبَّةَ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِ مِائَةٍ، وَ فِيهَا مَاتَ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سُلَيْمَانَ النِّهْمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الْأَعْشَى، عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ (ع)...»؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۰۱، ش۱۰۹۷)؛ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْخَزَّازِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ:...»؛(مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۴۸، ح۵۱۳۰).
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۰۹-۳۱۲.
  43. الفهرست (طوسی)، ص۳۵ (ش ۴۲ - ۴۳)، ۱۳۲ (ش ۱۸۹)، ۲۵۱ (ش ۳۶۹)، ۲۸۰ (۴۱۲)، ۳۰۲ (ش۴۵۹)، ۳۱۳ (ش ۴۸۰)، ص۳۲۰ - ۳۲۱ (ش۴۹۷)، ۳۶۴ (ش۵۶۹)، ۳۶۶ (ش ۵۷۲)، ۴۲۵ (ش ۶۵۷ - ۶۵۹)، ۴۳۵ (ش۶۸۹)، ۴۶۱ (ش ۷۳۵)، ۴۹۸ (ش ۷۸۹).
  44. تفسیر فرات الکوفی، ص۵۵۵ (ح۷۱۰) و۶۰۶ (۷۶۴).
  45. الرسالة العلویه، ص۳۲ - ۳۳.
  46. الأمالی (طوسی)، ص۵۰۱، ح۱۰۹۷.
  47. بشارة المصطفی، ص۱۵۲.
  48. بحارالأنوار، ج۸۸، ص۱۲۳، ح۱۳.
  49. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۰ (ح۶۰۲) و ۵۵۵ (ح۷۱۰).
  50. الرسالة العلویه، ص۳۲ - ۳۳.
  51. الأمالی (طوسی)، ص۵۰۱، ح۱۰۹۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۰۹، ح۲۱۶۲۳.
  52. بشارة المصطفی، ص۲۴۱، ح۲۴.
  53. فلاح السائل، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  54. رجال النجاشی، ص۱۸، ش۲۰.
  55. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۱۲-۳۱۳.
  56. کان ثقة فی الحدیث؛ (رجال النجاشی، ص۱۸، ش۲۰).
  57. ثقة فی الحدیث؛ (الفهرست (طوسی)، ص۱۵، ش۸).
  58. الرجال (ابن الغضائری)، ص۴۱، ش۱۳.
  59. ر. ک: الرجال (ابن داوود)، ص۱۵، ش۲۲.
  60. در رجال کشی موجود به نام راوی اشاره‌ای نشده است.
  61. الرجال (ابن داوود)، ص۴۱۵ - ۴۱۶، ش۷.
  62. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵، ش۱۱.
  63. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۱۳-۳۱۴.
  64. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۷۲.
  65. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۴، ص۳۴۹، ح۱۱۸۲.
  66. شعب المقال، ص۳۶.
  67. شعب المقال، ص۱۵۸، ش۴.
  68. معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۸، ش۱۶۶.
  69. ر. ک: الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۸۶ و ۸۸.
  70. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۱۴-۳۱۶.