احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی در معارف و سیره رضوی
مقدمه
از ثقات راویان حدیث و صاحب کتاب الجامع است که به «جامع بزنطی» معروف است. بزنطی از محضر امام موسی بن جعفر (ع) نیز کسب فیض نموده و نزد حضرت رضا (ع) مرتبه و منزلتی داشته و پس از آن حضرت، به فرزندش جوادالائمه (ع) نیز اختصاص داشته است[۱]. بزنطی، منسوب به بیزانطیه، یکی از مستعمرات یونان است که توسط قسطنطین کبیر، در سده هفتم پیش از میلاد تجدید بنا شده و پایتخت امپراتوری روم شرقی (دولت بیزانس) بود و به همین دلیل نام قسطنطنیه را بر آن نهادند. بعید نیست که خود بزنطی یا پدران او، در جنگهای بین مسلمانان و روم شرقی اسیر شده و به دیار اسلامی انتقال یافته، یا به خواسته خویش به بلاد بین النهرین مهاجرت نموده و در کوفه سکونت گزیده باشند. از آنجا که در برخی از منابع از او به عنوان «مولی السکونی» یاد کردهاند، احتمال اسارت وی تقویت میشود؛ زیرا به احتمال قوی، معنی مولی در اینجا آزاد کرده است که معلوم میشود وی نخست غلام فردی به نام سکونی بوده که او از اصحاب حضرت صادق (ع) به شمار میرفته و قضاوت بصره را بر عهده داشته و مردی موجه شمرده میشده است. احتمال دیگری نیز موجود است و آن اینکه مولی به معنی حلیف و همپیمان باشد، این نیز احتمال اسارت یا مهاجرت بزنطی را تأیید میکند؛ زیرا معمولا افراد غیر عرب خود را به شخصیتها یا قبایل معروف منتسب میکردند و با آنان پیمان میبستند.
بزنطی میگوید: «من از کسانی بودم که به امامت موسی بن جعفر (ع) اعتقاد داشتم ولی درباره امامت حضرت رضا (ع) در حال تردیده بودم. نامهای به امام (ع) نوشتم و از چند مسئله سؤال کردم ولی مهمترین مسئلهای که در نظر داشتم، از یادداشت آن غفلت نمودم. نامه را به امام (ع) رساندم و ایشان در نامهای جواب همه آن مسائل را آورده بود و در آخر نامه اضافه فرموده بودند که مهمترین مسئله خود را فراموش کرده بودی، ایشان هم سؤال فراموش شده من و هم جواب آن را مرقوم داشتند. این چنین شد که به امامت ایشان معتقد شدم. بعد خدمت امام (ع) رسیدم و عرض کردم: مایلم مواقعی را که از طرف دشمنان برایم خطری نیست راهنمایی بفرمایید منزل شما بیایم. بزنطی افزود: یک روز نزدیک غروب، امام رضا (ع) مرکب سواری خود را برایم فرستاد و خدمتش رسیدم. نماز مغرب و عشاء را با ایشان خواندم. بدون اینکه من تقاضا کنم، شروع نمودند از مشکلات و مسائل یک به یک پرده برداشتن، و من یادداشت کردم. مدتی از شب گذشت، در این موقع رو به غلام نمود و فرمود: همان رختخوابی که خودم میخوابم بیاور تا بزنطی در آن بخوابد. از دلم گذشت که کسی در دنیا مانند من نیست. در این هنگام امام (ع) فرمودند: ای احمد! مبادا افتخار کنی بر دوستان خود به واسطه این کار. و سپس ادامه دادند: صعصعة بن صوحان مریض شد، جدم امیر المؤمنین (ع) به عیادتش رفت، خیلی نسبت به او لطف نمود. دست مبارک بر پیشانیش گذاشت. وقتی میخواست حرکت کند فرمود: صعصعه! مبادا بر دوستان خود به واسطه این کار من افتخار کنی. «فَإِنِّي إِنَّمَا فَعَلْتُ جَمِيعَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ كَانَ تَكْلِيفاً لِي» (من این کارها را که انجام دادم از این جهت است که وظیفه خود میدانم)»[۲]. وفات بزنطی به سال ۲۲۱ هجری، یعنی ۱۸ سال پس از شهادت حضرت امام رضا (ع) اتفاق افتاد[۳]
احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی در راویان امام رضا در مسند الرضا
او یکی از راویان جلیلالقدر است که عظمت مقام و شرافت نفس او مشهور و معروف میباشد، علمای رجال در کتب خود او را ستودهاند، وی از ثقات روات و محدثان عظیم الشأن است که فقهای امامیه از قدیم و جدید به صحت روایات او اجماع کردهاند و هرگاه سند حدیث به او برسد از رجال قبل از او گفتگو نمیشود؛ زیرا او فقط از ثقات نقل میکند و همه مرویات او قابل عمل میباشد.
علمای رجال همگان او را توثیق کردهاند، فضائل و مناقب او در کتب رجال آمده است او از راویان بزرگ حضرت رضا(ع) میباشد، و بسیار مورد احترام و علاقه آن حضرت بوده است.
علمای رجال و بزنطی
شیخ طوسی گوید: احمد بن محمد بن ابی نصر «ابوجعفر» و یا «ابوعلی» معروف به «بزنطی» از ثقات اهل کوفه میباشد، او حضرت رضا(ع) را ملاقات کرده و مقامی عظیم در نزد آن جناب داشت و کتابی از آن حضرت نقل میکند، و کتابی هم به نام جامع تألیف کرده است که ما آن کتاب را از طریق محمد بن حسین بن ابی الخطاب نقل میکنیم، او در سال ۲۲۱ درگذشت.
نجاشی گوید: احمد بن محمد بن ابی نصر ابوجعفر معروف به بزنطی از اهل کوفه است وی حضرت رضا و امام جواد(ع) را ملاقات کرده و در نزد آن دو بزرگوار معظم و محترم بود، او کتابهایی به نام جامع و نوادر تألیف کرده که محمد بن الحسین بن ابی الخطاب و احمد بن هلال از وی روایت میکنند. او در سال ۲۲۱ بعد از هجده ماه از وفات حسن بن فضال درگذشت.
کشی گوید: احمد بن محمد بن ابی نصر گفت: من به اتفاق صفوان بن یحیی و محمد بن سنان بر حضرت رضا(ع) وارد شدیم، پس از مدتی که در حضور آن جناب بودیم برخاستیم برویم، امام فرمودند: ای احمد شما بنشینید، من هم در کنار آن جناب نشستم و حضرت با من سخن میگفت، و من سؤالاتی از او میکردم تا آن گاه که پاسی از شب گذشت.
هنگامی که خواستم مرخص شوم فرمودند: میخواهی بروی و یا دلت میخواهد در این جا بخوابی، عرض کردم اختیار دست شما میباشد، اگر امر بفرمایید میروم و اگر دستور دهید شب را در این جا میگذرانم. فرمودند: همین جا بخواب زیرا، اکنون همه خوابیدهاند و نگهبانان در کوچهها پاس میدهند، حضرت این را گفت و به اطاق خود رفت.
هنگامی که امام از نزد من رفتند سجده شکر به جای آوردم و گفتم خداوند را سپاسگزارم که حجت خداوند و وارث علوم پیامبران به من انس گرفت و مرا از بین دوستانم برگزید و به من محبت کرد من هنوز در سجده بودم که با پای خود مرا متوجه کردند، من فوراً سرم را برداشتم و از جای خود برخاستم امام(ع) دست مرا فشار دادند و بعد فرمودند: ای احمد امیرالمؤمنین به عیادت صعصعة بن صوحان تشریف بردند و در آن هنگام که بیمار بود هنگامی که علی(ع) خواستند برخیزند و منزل او را ترک گویند، متوجه صعصعه شدند و فرمودند: ای صعصعه اینک که من به عیادت تو آمدهام نباید به دوستان خود افتخار کنی که امیرالمؤمنین به عیادت من آمده است این جمله را گفتند و رفتند.
اسحاق ندیم در فهرست خود گوید بزنطی از علمای شیعه میباشد و از موسی بن جعفر(ع) روایت میکند، او کتابهایی هم تألیف کرده که از آن جمله کتاب جامع و کتاب مسائل، و کتاب روایات حضرت رضا(ع) میباشند، او در این کتاب اخباری را که از امام رضا(ع) شنیده است گردآوری کرده است.
علامه حلی در «خلاصه» گفته: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی ابوجعفر و یا ابوعلی از یاران و راویان حضرت رضا(ع) میباشد، و در نزد آن بزرگوار مقامی ارجمند داشت، او از ثقات اهل حدیث و جلیلالقدر بوده و از خواص آن حضرت بوده است علما و فقهای شیعه بر تصحیح اخبار او اجماع دارند و گفتهاند هر حدیثی که مورد قبول او باشد مورد عمل میباشد.
ابونصر بزنطی اصلاً از خاندانهای ایرانی بوده که پدران او در کوفه زندگی میکردند، خاندان او به آل مهران معروف بودند و به اصطلاح آن روز جزء موالی که به غیر اعراب گفته میشد به شمار میرفتند، در میان خاندان مهران گروهی از اهل حدیث و فقه میباشند که نام آنها در کتب رجال آمده است و آثار و اخبار و کتب و تألیفات آنها در معاجم اهل روایت ذکر شده.
مهران یک نام ایرانی و فارسی میباشد، در ناحیه ری دهکدهای به نام مهران بوده که با تهران ذکر میشده و گروهی به نام مهرانی رازی در کتابها ذکر شدهاند، ظاهراً میدان مهران که اکنون در شمال شهر تهران قرار دارد، نشانی از این دهکده باستانی باشد و مهرانیهایی که به ری نسبت داده شدهاند از این آبادی باشند و محتمل است که مهران نام شخص به خصوصی بوده است.
رودخانه معروف سند نیز نام فارسی آن مهران میباشد، یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: مهران یک نام عجمی است برای جائی که رود سند از آنجا عبور میکند و این رود را به فارسی مهران میگویند، این رود بزرگ و خروشان از شرق به طرف غرب جریان دارد، و در قسمتهای پایین سند به دریای فارس میریزد.
از این رود عظیم یکی از رودهای معروف جهان میباشد، و از کوههای کشمیر، طخارستان، سرچشمه میگیرد و رودهای کوچکی از نواحی، کابل، جلال آباد، دامنههای جنوبی سلسله جبال هندوکش، و کوههای شمال و شرق پیشاور، و آبهای شمالی اسلام آباد و لاهور به این رود میریزند و سپس از نزدیک ملتان و حیدرآباد سند گذشته به دریا میریزد، این رود مانند دجله، فرات، نیل، جیحون و کنکا میباشد.
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از امام رضا(ع) روایات زیادی در اصول و فروع میکند. بزنطی گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم قربانت گردم از خداوند بخواهید به من روزی حلال عطا کند، فرمودند: آیا میدانی حلال چیست؟ عرض کردم مقصود ما از حلال کسب و کار پاک و مشروع میباشد، فرمودند: امام سجاد(ع) میفرمودند: حلال خوراک برگزیدگان است، و شما از خداوند بخواهید تا از رزق واسع خود به شما عطا کند.[۴]
جستارهای وابسته
- عیسی بن مهران (عموزاده)
- اسماعیل بن مهران (عموزاده)
منابع
پانویس
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۹، ص۴۹؛ زندگانی امام هشتم (ع)، ص۱۶۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۱ تا ۲۴۴.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۶۰.
- ↑ عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۷۳-۷8.