استمرار خلافت الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خلافت الهی و امامت بشر، ضرورتی فلسفی و حکمی است. از این‌رو، با خلقت نخستین انسان آغاز شده و تا پایان تاریخ بشر در زندگی ملکی و زمینی او ادامه خواهد داشت. از یک سو، خلافت الهی مقتضای فلسفه آفرینش است؛ زیرا آفرینش آسمان‌ها و زمین برای انسان بوده است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱]. به قرینه اینکه این کلام، در مقام بیان نعمت‌های الهی به انگیزه بیان امتنان خداوند به بشر است؛ جمله ﴿ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ نیز گویای این است که خداوند نه تنها زمین، بلکه آسمان‌های هفتگانه را نیز برای بشر آفریده است [۲].

از سوی دیگر: هدف خلقت انسان دستیابی او به کمال مطلوب بشری است: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[۳] نیز فرموده است: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۴]؛ عبادت خدا، یاد خدا را در وجود انسان پایدار میسازد: ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي[۵]؛ و پایداری یاد خدا در وجود انسان، او را به مقام منیع اطمینان نایل می‌کند: ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۶] و قلب مطمئن، به مقام رضایت کامل بار یافته و به دیدار پروردگارش میشتابد و در جرگه بندگان خاص خدا جای گرفته و در بهشت ویژه متنعم می‌گردد: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي[۷].

بر این اساس تا نظام این عالم برقرار است، غایت آنکه انسان کامل و خلیفه خداوند است، قطعا موجود است؛ زیرا وجود او فلسفه و غایت خلقت است و وجود معلول، بدون علت غایی آن محال است. در دعای عدیله درباره امام عصر (ع) چنین آمده است: "کسی که دنیا به واسطه بقای او باقی است و موجودات، به یمن و برکت او روزی داده میشوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پابرجاست"[۸].

از سوی دیگر، از آموزه‌های اسلامی استفاده می‌شود که زمین هیچ‌گاه از حجت و خلیفه الهی خالی نیست و مسأله خلافت، یک امر فردی و گذرا نیست بلکه فیض و فوز مستمری است که تا عصر حاضر استمرار دارد و از اول نیز با این هدف الهی انتخاب شده و خود علتی بر این مدعا است که خلافت الهی مختص حضرت آدم (ع) نیست؛ بنابراین وجود حجت خدا و پیشوای معصوم در میان بشر نیز به مقتضای مقام ربوبیت و صفت حکمت و رحمت الهی ضرورت دارد تا حافظ شریعت الهی باشد که ترسیم کننده صراط مستقیم هدایت و مسیر معنوی و حرکت تکاملی انسان است. بدین جهت، آخرین فردی که از دنیا خواهد رفت امام خواهد بود تا کسی نتواند به خداوند احتجاج کند که او را بدون حجت الهی رها کرده است.

قرآن کریم یادآور شده است که روز قیامت هر گروهی از انسان‌ها با پیشوایشان به صحنه محشر فراخوانده میشوند: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۹]، امام در این آیه، هم امام حق را شامل می‌شود و هم امام باطل را. در هر حال، مفاد آیه این است که امام حق تا قیامت در بین مردم باقی خواهد بود و در برابر آن، همواره امام باطلی وجود خواهد داشت. امام حق کسی است که از مقام خلافت الهی برخوردار است و از اسرار و حقایق جهان آگاه و از هرگونه ستمی پیراسته است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۰]؛ یعنی اندیشه و گفتار و عقیده و عمل او حق است.

امیرالمؤمنین (ع) در این‌باره چنین فرموده است:"هرگز زمین از کسی که به حجت الهی قیام کند، خالی نخواهد بود؛ خواه ظاهر باشد و آشکار، یا ترسان و پنهان تا دلایل و نشانه‌های روشن خدا باطل نشود. آنان چند نفرند و کجا هستند؟ آنان به خدا سوگند تعدادشان اندک و قدر و منزلتشان نزد خداوند از دیگران بزرگ‌تر است.... آنان خلفای خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین خدا می‌باشند"[۱۱].

روشن است که در امت اسلامی، پس از پیامبر اکرم (ص) غیر از امامان اهل‌بیت عصمت و طهارت کسی دارای صفات و ویژگی‌های مزبور نبوده است و پس از امام حسن عسکری (ع)، جز حضرت حجت بن الحسن (ع) کسی که ویژگی‌های مزبور را دارا باشد، وجود ندارد. افراد نخبه و زبده از اصناف و قشرهای مختلف، تنها از برخی اوصاف یاد شده، آن هم در سطحی محدود برخوردارند. اکنون اگر عقیده شیعه درباره حضرت ولی‌عصر (ع) به عنوان انسان کامل و خلیفه و حجت خدا در زمین پذیرفته نشود، زمین از انسان کامل و حجت خدا خالی خواهد بود که این، برخلاف براهین و دلایل قاطع عقلانی و وحیانی در این‌باره است؛ بنابراین، ضرورت و وجود خلافت الهی در هر زمان برهان قاطع بر امامت حضرت ولی‌عصر (ع) است.

پس به مقتضای عقل و وحی، از زمانی که آدم پا به عرصه گیتی نهاد تا وقتی که دنیا برپاست، هرگز زمین از انسان کاملی که خلیفه و حجت الهی در زمین است، خالی نخواهد بود. او با پیامبر است یا جانشین پیامبر و ویژگی مشترک هر دو، این است که امام و پیشوای راستین بشریت‌اند. به اسما و به اسرار خلقت آگاه هستند. برگزیده خداوند هستند و از صفت عصمت برخوردارند و علت غایی موجودات در سلسله علل امکانی‌اند؛ چه اینکه در سلسله علل فاعلی نیز وسایط فیض الهی هستند[۱۲].

منابع

پانویس

  1. «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
  2. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۷، ص۱۱۳.
  3. «ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.
  4. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  5. «و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.
  6. «آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  7. «ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
  8. «الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
  9. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  10. «پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  11. «لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً... أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ...»نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
  12. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۹۴-۹۷.