اسحاق بن عمار صیرفی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسحاق بن عمار[۱]، ۷۸ بار در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب‌های مختلف حدیثی، ذکر شده است؛ برای نمونه:

«فی کتاب ثواب الأعمال: أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِS مَا مَعْنَى قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً[۲] قَالَ صِلَةُ الْإِمَامِ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

مراد از عنون یاد شده، ابو یعقوب اسحاق بن عمار بن حیان الصیرفی مولی بنی تغلب است. او از راویان کثیرالروایه و جلیل القدر کوفی است که با عناوین مختلفی مانند اسحاق الصیرفی[۵]، الصیرفی[۶]، اسحاق بن عمار الصیرفی[۷] و اسحاق بن عمار الساباطی[۸] و در بیشتر موارد با عنوان اسحاق بن عمار[۹] در طرق و اسناد روایات قرار گرفته و حدیث نقل کرده و یک اثر علمی در حوزه حدیث با نام نوادر از خودش به یادگار گذاشته است.

اسحاق بن عمار از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده و در خانواده‌ای بزرگ و شیعی در کوفه که به شغل صرافی اشتغال داشتند و بیشتر آنها عالم و از راویان و محدثان به شمار می‌آمدند، پرورش یافته است.

پدرش عمار بن حیان، پسرش محمد بن اسحاق بن عمار، برادرانش یونس بن عمار صیرفی، یوسف بن عمار صیرفی، قیس بن عمار صیرفی و اسماعیل بن عمار صیرفی و دو برادر زاده‌اش به نام‌های علی بن اسماعیل و بشر بن اسماعیل از سرشناسان راویان حدیث بودند.

نجاشی نوشته است: "إسحاق بن عمار بن حيان مولى بني تغلب أبو يعقوب الصيرفي شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة، و ابنا أخيه علي بن إسماعيل و بشر بن إسماعيل كانا من وجوه من روي الحديث. روي إسحاق عن أبي عبدالله و أبي الحسنS، ذكر ذلك أحمد بن محمد بن سعيد في رجاله. له كتاب نوادر، يرويه عنه عدة من أصحابنا. أخبرنا محمد بن علي قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسين، قال: حدثنا غياث بن كلوب بن قيس البجلي عن إسحاق به[۱۰].[۱۱]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی، اسحاق بن عمار در دست نیست؛ ولی برقی و شیخ طوسی وی را در اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) یاد کردند[۱۲] و به تصریح نجاشی و ملاحظه اسناد روایات از این دو امام بزرگوار روایت نیز کردند[۱۳].

از تتبع در اسناد روایات برداشت می‌شود که بیشترین روایاتش از امام صادقS است و روایاتی از امام کاظمS نیز دارد.

بر اساس روایت الکافی[۱۴] در باب "مولد أبي الحسن موسى بن جعفرS" و روایت مشابه آن در رجال کشی[۱۵]، اسحاق بن عمار در زمان امام کاظمS وفات کرده است.

آیت‌الله بروجردی، اسحاق بن عمار را از طبقه پنجم راویان بر شمرده است[۱۶].[۱۷]

استادان و شاگردان راوی

اسحاق بن عمار از گروهی از راویان حدیث روایت نقل کرده است که از استادان وی به شمار می‌روند؛ مانند أبو بصیر، ابن ابی‌یعفور، کاهلی، عباد بن زیاد، عبید الله بن الولید الوصافی[۱۸] و شماری از وی روایت کردند که از شاگردانش محسوب می‌گردند؛ نظیر غیاث بن کلوب، صفوان بن یحیی، علی بن اسماعیل، المثنی، یونس بن عبد الرحمان، حماد بن عثمان، ابن ابی‌عمیر، محمد بن سنان، ابان بن عثمان، عبدالله بن جبله، یعقوب بن سالم، سماعه، منصور بن یونس، سیف بن عمیره و عبدالرحمن بن سالم[۱۹].[۲۰]

مذهب راوی

قرائن و شواهدی بر استقامت دینی راوی و امامی بودن او دلالت دارند:

  1. عنوان شدن نام راوی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. عبارت نجاشی: "وهو في بيت كبير من الشيعة". علامه بحرالعلوم می‌نویسد: "بل المستفاد من قول النجاشي: وهو في بيت كبير من الشيعة استقامة جميع أهل هذا البيت في المذهب"[۲۱].
  3. ملاحظه روایات؛ نمونه‌ها:
    1. «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِS جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُنْتُ فِي الْحِيرَةِ لَيْلَةَ عَرَفَةَ فَرَأَيْتُ نَحْواً مِنْ ثَلَاثَةِ أَلْفٍ أَوْ أَرْبَعَةِ أَلْفِ رَجُلٍ جَمِيلَةٍ وُجُوهُهُمْ طَيِّبَةٍ رِيحُهُمْ شَدِيدَةٍ بَيَاضُ ثِيَابِهِمْ يُصَلُّونَ اللَّيْلَ أَجْمَعَ فَلَقَدْ كُنْتُ أُرِيدُ أَنْ آتِيَ قَبْرَ الْحُسَيْنِS وَ أُقَبِّلَهُ وَ أَدْعُوَ بِدَعَوَاتِي فَمَا كُنْتُ أَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ كَثْرَةِ الْخَلْقِ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ سَجَدْتُ سَجْدَةً فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَلَمْ أَرَ مِنْهُمْ أَحَداً فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِS أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلَاءِ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ مَرَّ بِالْحُسَيْنِS أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ وَ هُوَ يُقْتَلُ فَعَرَجُوا إِلَى السَّمَاءِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَا مَعْشَرَ الْمَلَائِكَةِ مَرَرْتُمْ بِابْنِ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي مُحَمَّدٍa وَ هُوَ يُقْتَلُ وَ يُضْطَهَدُ مَظْلُوماً فَلَمْ تَنْصُرُوهُ- فَانْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ إِلَى قَبْرِهِ فَابْكُوهُ شُعْثاً غُبْراً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَهُمْ عِنْدَهُ إِلَى أَنْ تَقُومَ الْقِيَامَةُ [السَّاعَةُ]»[۲۲].
    2. «... عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ[۲۳] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِS: إِنَّ لِي جَاراً مِنْ قُرَيْشٍ مِنْ آلِ مُحْرِزٍ قَدْ نَوَّهَ بِاسْمِي وَ شَهَرَنِي كُلَّمَا مَرَرْتُ بِهِ قَالَ هَذَا الرَّافِضِيُّ يَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَقَالَ لِي فَادْعُ اللَّهَ عَلَيْهِ إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فِي السَّجْدَةِ الْأَخِيرَةِ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَجِّدْهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ شَهَرَنِي وَ نَوَّهَ بِي وَ غَاظَنِي وَ عَرَضَنِي لِلْمَكَارِهِ اللَّهُمَّ اضْرِبْهُ بِسَهْمٍ عَاجِلٍ تَشْغَلْهُ بِهِ عَنِّي اللَّهُمَّ وَ قَرِّبْ أَجَلَهُ وَ اقْطَعْ أَثَرَهُ وَ عَجِّلْ ذَلِكَ يَا رَبِّ السَّاعَةَ السَّاعَةَ قَالَ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْكُوفَةَ قَدِمْنَا لَيْلًا فَسَأَلْتُ أَهْلَنَا عَنْهُ قُلْتُ مَا فَعَلَ فُلَانٌ فَقَالُوا هُوَ مَرِيضٌ فَمَا انْقَضَى آخِرُ كَلَامِي حَتَّى سَمِعْتُ الصِّيَاحَ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ قَالُوا قَدْ مَاتَ»[۲۴].
    3. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِS إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ»[۲۵].

بعضی از بزرگان بر اساس توهم اتحاد اسحاق بن عمار صیرفی با اسحاق بن عمار ساباطی او را فطحی‌مذهب معرفی کردند[۲۶]، در حالی که اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد، چنان که خواهد آمد.[۲۷]

اسحاق بن عمار تعدد یا اتحاد

اسحاق بن عمار از راویان کثیر الروایه است که در رجال برقی با عنوان اسحاق بن عمار الصیرفی مولی بنی تغلب کوفی[۲۸] و در رجال کشی با نام اسحاق بن عمار[۲۹] و در رجال نجاشی با اسم اسحاق بن عمار بن حیان مولی بنی تغلب ابو یعقوب الصیرفی[۳۰] و در رجال شیخ طوسی با عنوان اسحاق بن عمار الکوفی الصیرفی[۳۱] از وی یاد شده؛ ولی در فهرست شیخ طوسی با عبارت "إسحاق بن عمار الساباطي؛ له أصل؛ وكان فطحياً إلا أنه ثقة وأصله معتمد عليه"[۳۲] ذکر شده است.

پرسش: آیا اسحاق بن عمار صیرفی و اسحاق بن عمار ساباطی یک نفر هستند و به سخن دیگر، آیا این دو عنوان متحد هستند یا متعدد؟

پاسخ: بزرگانی مانند شیخ بهایی[۳۳]، وحید بهبهانی[۳۴]، علامه مامقانی[۳۵] و... به تعدد دو عنوان نظر دادند و معتقد شدند که اسحاق بن عمار الساباطی مذکور در فهرست شیخ طوسی غیر از اسحاق بن عمار الصیرفی الکوفی است که در رجال نجاشی ذکر شده است، در نتیجه اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی انسانی ثقه و امامی است؛ ولی اسحاق بن عمار ساباطی گرچه ثقه و مورد اعتماد بوده و اصل به جای مانده از او نیز کتابی شایسته اعتماد است، فطحی مذهب و غیر امامی است.

بزرگانی نظیر علامه حلی و مقدس اردبیلی به اتحاد دو عنوان نظر دادند و بر این اساس به فطحی بودن وی حکم کردند.

علامه حلی: "إسحاق بن عمار بن حيان، مولى بني تغلب، أبويعقوب الصيرفي، كان شيخاً من أصحابنا، ثقة، روى عن الصادقS و الكاظمS، وكان فطحياً. قال الشيخ: الا أنه ثقة و أصله معتمد عليه، وكذا قال النجاشي و الأولى عندي التوقف فيما ينفرد به"[۳۶].[۳۷]

تحقیق

مراد از اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات، اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است که از راویان امامی است و به چند دلیل، شخص دیگری به نام اسحاق بن عمار ساباطی فطحی مذهب وجود خارجی ندارد:

  1. عنوان اسحاق بن عمار در بسیاری از اسناد روایات، مطلق و بی‌قید و در برخی اسناد با پسوند «الصیرفی» آمده است و با عنوان نجاشی مطابقت دارد؛ ولی عنوان اسحاق بن عمار ساباطی یا عنوان اسحاق بن عمار بن موسی در هیچ سندی مشاهده نشده است.
  2. شیخ طوسی در کتاب الفهرست هنگام ذکر طریق خودش به کتاب غیاث بن کلوب، اسحاق بن عمار را به صورت مطلق ذکر کرده است[۳۸]، درحالی که غیاث بن کلوب راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است[۳۹].
  3. شیخ صدوق در مشیخه من لا یحضره الفقیه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق یاد کرده [۴۰] و روایات فراوانی هم از او با همین عنوان نقل کرده است[۴۱] که در دو مورد، راوی از او غیاث بن کلوب است[۴۲] و غیاث بن کلوب هم راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی بوده است[۴۳]. بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت که مراد از اسحاق بن عمار در طریق و اسناد شیخ صدوق، اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی است.
  4. شیخ طوسی روایات فراوانی از اسحاق بن عمار به صورت مطلق در دو کتاب حدیثی خود نقل کرده که در موارد متعدد، راوی از او غیاث بن کلوب[۴۴] است که کتاب اسحاق بن عمار صیرفی را روایت کرده است و در مواردی هم با قید الصیرفی روایت کرده[۴۵]، درحالی که از اسحاق بن عمار ساباطی هیچ روایت نکرده است.
  5. شیخ طوسی در عنوان اسحاق بن عمار الساباطی، ابن أبی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است[۴۶]، درحالی که ابن ابی عمیر در هیچ سندی از اسحاق بن عمار ساباطی روایت نکرده است؛ ولی از اسحاق بن عمار مطلق روایت کرده[۴۷] که انصراف به اسحاق بن عمار صیرفی دارد.
  6. هیچ یک از رجالیان یادآور نشدند که عمار بن موسی الساباطی فرزندی به نام اسحاق داشته است.
  7. کشی روایت کرده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِS إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ[۴۸] وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ»[۴۹]. اگر اسحاق بن عمار صیرفی کوفی همان اسحاق بن عمار ساباطی فطحی باشد، معنا ندارد که امامS بفرماید که این دو از کسانی هستند که خداوند دنیا و آخرت را برایشان جمع کرده است؛ زیرا فطحی مذهب اگر در دنیا بهره‌مند باشد و خداوند امکانات مادی در اختیارش قرار بدهد، قطعاً بهره‌ای از نعمت‌های آخرتی به جهت فساد عقیده‌اش نخواهد داشت.
  8. هیچ یک از رجالیان به جز شیخ طوسی در الفهرست، اسحاق بن عمار را به ساباطی متصف نکرده، بلکه خود شیخ طوسی در کتاب رجالش با عنوان اسحاق بن عمار یاد کرده است.
  9. شیخ طوسی در طریق خود به کتاب اسحاق بن عمار ساباطی، ابن ابی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است[۵۰]، درحالی که در اسناد روایات، موردی یافت نشده که ابن أبی عمیر از وی روایت کرده باشد، بلکه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق روایت کرده است[۵۱]. اگر اسحاق بن عمار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده، غیر از اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است و راوی از او ابن أبی عمیر است، لازم بود در نقل روایت ابن أبی عمیر از او با وصف الساباطی می‌آمد.

بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت کسی به نام اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد؛ زیرا اگر وجود و کتاب معتمدی می‌داشت که مورد توجه اصحاب بود، ناگزیر روایاتی از او در کتب حدیثی یا در آثار حدیثی شیخ طوسی مانند تهذیب و استبصار نقل می‌شد.

درباره عنوان اسحاق بن عمار ساباطی نیز که در کتاب فهرست شیخ طوسی ذکر شده چند احتمال هست:

  1. ساباطی، مصحّف صیرفی باشد.
  2. منافاتی بین ساباطی و کوفی نیست؛ زیرا ساباط نام محلی در مدائن از توابع کوفه است، پس مراد شیخ طوسی از اسحاق بن عمار ساباطی همان اسحاق بن عمار کوفی است.
  3. اشتباهی است که برای شیخ طوسی رخ داده است؛ به این معنی که شیخ طوسی گمان کرده مراد از عمار، عمار بن موسی ساباطی فطحی مذهب است که از راویان معروف است و «اسحاق» فرزند وی است، بدان جهت او را با وصف الساباطی ذکر کرده است.

این احتمال از دو احتمال پیشین قوی‌تر و به نظر درست‌تر است.

سید بحر العلوم و علامه شوشتری این احتمال را برگزیده و اتصاف اسحاق بن عمار به ساباطی توسط شیخ طوسی را برخاسته از توهم اتحاد عمار بن حیان صیرفی کوفی با عمار بن موسی ساباطی دانسته‌اند[۵۲].

معتقدان به تغایر نیز به اموری ضعیف استدلال کرده‌اند؛ مانند:

  1. اختلاف در جد. (یکی جدش حیان است و دیگری موسی)
  2. اختلاف در بلد. (یکی کوفی است و دیگری ساباطی)
  3. یکی صاحب اصل است و دیگری صاحب کتاب.
  4. یکی کنیه‌اش ابو یعقوب است و دیگری کنیه‌ای برایش ذکر نکردند و...[۵۳].[۵۴]

جایگاه حدیثی راوی

در وثاقت و جایگاه بلند حدیثی اسحاق بن عمار تردیدی نیست. نجاشی با تعبیر "شيخ من أصحابنا، ثقة، وهو في بيت كبير من الشيعة[۵۵] و شیخ طوسی با تعبیر "ثقة، له كتاب"[۵۶] از او یاد کرده‌اند.[۵۷]

اسحاق بن عمار بن حفص الاعور

اسحاق بن عمار بن حفص الأعور[۵۸] در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر فرات الکوفی آمده است:

«قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْهَمَدَانِيُّ الزَّيَّاتُ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ يَعْنِي ابْنَ عَمَّارٍ عَنْ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍS قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا قَالَ لِقَوْمِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۵۹] قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَوَدُّ الرَّجُلَ ثُمَّ لَا يَوَدُّ قَرَابَتَهُ فَيَكُونُ فِي نَفْسِهِ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَحَبَّ اللَّهَ إِنْ أَخَذُوهُ أَخَذُوهُ مَفْرُوضاً وَ إِنْ تَرَكُوهُ تَرَكُوهُ مَفْرُوضاً قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا[۶۰] قَالَ هُوَ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ [وَ التَّصْدِيقُ] فِينَا وَ أَنْ لَا يَكْذِبَ عَلَيْنَا»[۶۱].[۶۲]

شرح حال راوی

نام راوی در منبع اصلی (تفسیر فرات الکوفی) و بحارالانوار[۶۳] «عن إسحاق» یعنی "ابن عمار عن حفص الأعور" ثبت شده است و همین صحیح است، به قرینه روایت‌های بسیار صفوان بن یحیی از اسحاق بن عمار[۶۴]، بنابراین عنوان «اسحاق بن عمار بن حفص الأعور» مصحّف است و کلمه «بن» مصحّف «عن».[۶۵]

اسحاق بن عمار الصیرفی

اسحاق بن عمار الصیرفی[۶۶] در سه سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از ثواب الأعمال آمده است؛ برای نمونه:

«وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى إِسْحَق بْنِ عَمَّارٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَدِيثٌ طَوِيلٌ يَقُولُ فِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: بَعْدَ أَنْ قَالَ إِنَّ فِي اَلنَّارِ لَوَادِياً يُقَالُ لَهُ سَقَرُ ، وَ إِنَّ فِي تِلْكَ اَلْوَادِي لَجَبَلاً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْجَبَلِ لَشِعْباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلشِّعْبِ لَقَلِيباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْقَلِيبِ لَحَيَّةً وَ ذَكَرَ شِدَّةَ مَا فِي اَلْوَادِي وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْعَذَابِ، وَ إِنَّ فِي جَوْفِ تِلْكَ اَلْحَيَّةِ سَبْعَ صَنَادِيقَ فِيهَا خَمْسَةٌ مِنَ اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ، وَ اِثْنَانِ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَنْ اَلْخَمْسَةُ وَ مَنِ اَلاِثْنَانِ؟ قَالَ: أَمَّا اَلْخَمْسَةُ فَقَابِيلُ اَلَّذِي قَتَلَ هَابِيلَ «إِلَى قَوْلِهِ» وَ يَهُودُ اَلَّذِي هَوَّدَ اَلْيَهُودَ ، وَ بُولَسُ اَلَّذِي نَصَّرَ اَلنَّصَارَى»[۶۷].[۶۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۲۸ و۴۷؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۰۲ (ح ۷۵۲) و ۴۰۹ (ح۷۶۸ - ۷۶۹)؛ رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲ (ش ۱۸۳۱) و ۳۳۱ (ش۴۹۲۴)؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۲ (ش۱۶۱) و۴۲۶ (ش۴۹)؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰، ش۱؛ إیضاح الإشتباه، ص۹۳، ش۳۹؛ التحریر الطاووسی، ص۳۸، ش۲۱-۲۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۵، ش۴۲۶؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۲؛ إکلیل المنهج، ص۱۳۳، ش۱۳۶؛ الفوائد الرجالیه (سید بحرالعلوم)، ج۱، ص۳۰۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۲، ش۳۰۴؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۴؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۰۴، ش۳۲۲۳؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۱۳۳، ش۱۹۸۸؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۷، ش۷۱۹؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۹۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷۲، ش۲۰۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۲۲، ش۱۱۶۴، تهذیب المقال، ج۳، ص۳، ش۱۶۷. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۳۶۷، ش۱۱۴۷.
  2. کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید سوره بقره، آیه ۲۴۵.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۷۸ به نقل از ثواب الأعمال، ص۹۹.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۹-۴۸۰.
  5. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۳۳۳، ح۱۱۴۶.
  6. بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۴، ح۵۳.
  7. الکافی، ج۵، ص۳۱۸، ح۵۶.
  8. الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۲.
  9. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۸۳، ج۲، ص۳۰، ۸۳، ۲۴۵، ۳۳۷، ۳۴۴، ۳۴۹، ۳۶۳، ۴۴۱، و....
  10. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۰-۴۸۱.
  12. رجال البرقی، ص۲۸ و ۴۷؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۱.
  13. ر.ک: رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹.
  14. «... عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ يَنْعَى إِلَى رَجُلٍ نَفْسَهُ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ مَتَى يَمُوتُ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِهِ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ شِبْهَ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ قَدْ كَانَ رُشَيْدٌ الْهَجَرِيُّ يَعْلَمُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْإِمَامُ أَوْلَى بِعِلْمِ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ يَا إِسْحَاقُ اصْنَعْ مَا أَنْتَ صَانِعٌ فَإِنَّ عُمُرَكَ قَدْ فَنِيَ وَ إِنَّكَ تَمُوتُ إِلَى سَنَتَيْنِ وَ إِخْوَتَكَ وَ أَهْلَ بَيْتِكَ لَا يَلْبَثُونَ بَعْدَكَ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى تَتَفَرَّقَ كَلِمَتُهُمْ وَ يَخُونُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً حَتَّى يَشْمَتَ بِهِمْ عَدُوُّهُمْ فَكَانَ هَذَا فِي نَفْسِكَ فَقُلْتُ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بِمَا عَرَضَ فِي صَدْرِي فَلَمْ يَلْبَثْ إِسْحَاقُ بَعْدَ هَذَا الْمَجْلِسِ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى مَاتَ...»؛ (الکافی، ج۱، ص۴۸۴، ح۷).
  15. «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ:، كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِS جَالِساً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الشِّيعَةِ، فَقَالَ لَهُ يَا فُلَانُ جَدِّدِ التَّوْبَةَ أَوْ أَحْدِثْ عِبَادَةً فَإِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ أَجَلِكَ إِلَّا شَهْرٌ، قَالَ إِسْحَاقُ، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَا عَجَبَاهْ كَأَنَّهُ يُخْبِرُنَا أَنَّهُ يَعْلَمُ آجَالَ شِيعَتِهِ أَوْ قَالَ آجَالَنَا، قَالَ، فَالْتَفَتَ إِلَيَّ مُغْضَباً، فَقَالَ: يَا إِسْحَاقُ وَ مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ! وَ قَدْ كَانَ الْهَجَرِيُّ مُسْتَضْعَفاً وَ كَانَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْإِمَامُ أَوْلَى بِذَلِكَ مِنْ رُشَيْدٍ الْهَجَرِيِّ، يَا إِسْحَاقُ أَمَا إِنَّهُ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِكَ سَنَتَانِ، أَمَا إِنَّهُ يَتَشَتَّتُ أَهْلُ بَيْتِكَ تَشَتُّتاً قَبِيحاً وَ يُفْلَسُ عِيَالُكَ إِفْلَاساً شَدِيداً»؛ (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۰۹، ح۷۶۸).
  16. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۶۳.
  17. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۱-۴۸۲.
  18. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۳۴، ۴۳۶، ج۶، ص۳۶۳، ج۷، ص۲۸۹، ج۸، ص۳۴۰.
  19. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۸۳، ج۲، ص۸۳، ۳۳۷، ۳۴۹، ۳۷۸ و ۴۴۷، ج۳، ص۴۳۶، ج۵، ص۲۸۱ و ۵۸۰، ج۶، ص۳۶۳، ۳۹۴، ج۷، ص۳۹۲، ۴۰۳، ۴۷۴.
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۳.
  21. الفوائد الرجالیه (بحرالعلوم)، ج۱، ص۳۰۰.
  22. کامل الزیارات، ص۱۱۵، ح۵.
  23. برادر اسحاق بن عمار.
  24. الکافی، ج۲، ص۵۱۲، ح۳.
  25. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۰۲، ح۷۵۲. دلالت این روایت بر درستی عقیده اسحاق بن عمار بسیار روشن است، چون فطحی مذهب، آخرتی ندارد، تا امام صادقS بفرماید که خداوند خوشبختی دنیا وآخرت را برایشان جمع کرده است. (ر.ک: رجال الکشی (إختیار معرفه الرجال)، ج۲، ص۷۰۵، ح۷۵۲).
  26. إسحاق بن عمار بن حیان، مولی بنی تغلب، أبو یعقوب الصیرفی... و کان فطحیا؛ (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی) ص۲۰۰).
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۳-۴۸۵.
  28. رجال البرقی، ص۲۸ و۴۷.
  29. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۱۵، ش۱۸۳.
  30. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹.
  31. رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۳۵.
  32. عن ابن أبی عمیر، عن إسحاق هذا؛ (الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۲).
  33. مشرق الشمسین، ص۲۷۷.
  34. تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۴.
  35. تنقیح المقال، ج۹، ص۱۵۵، ش۱۹۸۹.
  36. خلاصه الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۶-۴۸۷.
  38. غیاث بن کلوب بن فیهس البجلی. له کتاب عن إسحاق بن عمار؛ (الفهرست (طوسی)، ص۳۵۵، ش۵۶۲).
  39. إسحاق بن عمار بن حیان مولی بنی تغلب أبو یعقوب الصیرفی... له کتاب نوادر... حدثنا غیاث بن کلوب بن قیس البجلی عن إسحاق به. (رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹).
  40. وما کان فیه عن إسحاق بن عمار فقد رؤیته عن أبی عن عبدالله بن جعفر الحمیری، عن علی بن إسماعیل، عن صفوان بن یحیی، عن إسحاق بن عمار؛ (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۳).
  41. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰ (ح۲۸)، ۱۶۷(ح۴۸۳)، ۱۸۱ (ح۵۴۲)؛ و....
  42. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۲۶ (ح ۵۷۰۱) و ۳۹۹ (ح ۵۸۵۷).
  43. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹.
  44. ر.ک: الاستبصار، ج۱، ص۳۸، ح۱۰۵، ص۴۳، ح۱۲۲، ص۱۲۲، ح۴۱۴، ص۲۰۰، ح۷۰۴ و....
  45. ر.ک: الاستبصار، ج۲، ص۵۰، ح۱۶۶، ج۳، ص۲۸۷، ح۱۰۱۴.
  46. الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۲.
  47. الکافی، ج۲، ص۵۷۰، ح۶، ج۳، ص۵۰۲، ح۱۷، ج۵، ص۳۲۰ و ۴۶۱، ج۶، ص۴۹۵، ح۱.
  48. مقصود از اسحاق بن عمار، به قرینه اسماعیل بن عمار، اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی است.
  49. فی إسحاق و إسماعیل إبنی عمار؛ (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۷۰۵، ش۷۵۲).
  50. ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۲.
  51. ر.ک: الکافی، ج۲، ص۵۷۰، ح۶، ج۳، ص۵۰۲، ح۱۷، ج۵، ص۳۲۰ و ۴۶۱، ج۶، ص۴۹۵، ح۱.
  52. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۴؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۶۱، ش۷۱۹.
  53. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: تهذیب المقال ج۳، ص۳؛ تنقیح المقال ج۹، ص۱۵۵، ش۱۹۸۹، ترجمه اسحاق بن عمار الساباطی.
  54. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۸۷-۴۹۲.
  55. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۶۹.
  56. رجال الطوسی، ص۳۳۱، ش۴۹۲۴.
  57. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۹۲.
  58. مصحّف اسحاق بن عمار عن حفص الأعور است.
  59. بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را سوره شوری، آیه ۲۳.
  60. و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است سوره شوری، آیه ۲۳.
  61. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۸ به نقل از تفسیر فرات الکوفی، ص۳۹۷، ح۵۲۹.
  62. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۹۳.
  63. بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۴۸، ح۲۱.
  64. ر.ک: الکافی، ج۲، ص۱۵۲، ح۱۷، ج۳، ص۳۳۴، ح۷ و....
  65. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۹۳.
  66. ر.ک: رجال البرقی، ص۲۸ و ۴۷؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۸، ش۱۷۶؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۱۳۳، ش۱۹۸۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۲۴، ش۱۱۶۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷۲، ش۲۰۲۱، قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۷، ش۷۱۹.
  67. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۱ به نقل از ثواب الأعمال، ص۲۱۵.
  68. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۹۵.