امام حسین در زمان امام حسن در معارف و سیره حسینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امام حسین(ع) پس از شهادت پدرش امیرمؤمنان(ع) در کنار برادرش امام حسن(ع) که امام و پیشوای زمان خود بود، قرار گرفت و به هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی(ع) به سمت شام، همراه آن حضرت بود و هنگامی که امام حسن(ع) با پیشنهاد صلح از سوی معاویه مواجه شد، در این باره، با امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر به گفتگو پرداخت[۱] و پس از انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به مدینه بازگشت و در همانجا اقامت گزید[۲].[۳]

احترام به امام زمان خویش

ابو جارود، از امام باقر (ع) نقل کرده است که: حسین (ع) در مجلسی که حسن (ع) حضور داشت، سخن نمی‌گفت، تا آن‌گاه که حسن (ع) بر می‌خاست[۴].

در کتاب مشکاة الأنوار از امام صادق (ع) آورده شده: حسین (ع) برای بزرگداشت حسن (ع) هیچ‌گاه جلوتر از او راه نرفت و در جایی که هر دو حضور داشتند، در سخن گفتن، بر او پیشی نگرفت[۵][۶]

تأیید صلح برادر

علی بن محمد بن بشیر همدانی اینگونه نقل کرده است که: [پس از ماجرای صلح،] من و سفیان بن لیلا، به مدینه نزد حسن (ع) رفتیم. هنگامی وارد خانه‌اش شدیم که مسیب بن نجبه، عبدالله بن وداک تمیمی و سراج بن مالک خثعمی نیز نزد او بودند. من گفتم: سلام بر تو، ای خوار کننده مؤمنان! فرمود: «سلام بر تو! بنشین. من خوار کننده مؤمنان نیستم؛ بلکه عزت‌دهنده آنان هستم. من با صلح با معاویه، جز این نخواستم که کشتار را از شما دور کنم؛ زیرا دیدم که یارانم در جنگ کردن، سست‌اند و از جهاد، شانه خالی می‌کنند. به خدا سوگند، [با این وضعیت] اگر با کوه‌ها و درختان هم به سوی معاویه می‌رفتیم، جز واگذاری خلافت به او، چاره‌ای نبود. سپس، از نزد حسن (ع) بیرون آمدیم و نزد حسین (ع) رفتیم و پاسخ حسن (ع) را به او باز گفتیم. فرمود: «[برادرم] حسن، درست می‌گوید. باید همه شما تا زمانی که این انسان (معاویه) زنده است، در خانه‌تان بمانید»[۷].

در کتاب تاریخ دمشق آمده است: پس از وفات حسن (ع)، مسیب بن نجبه فزاری با گروهی از همراهانش نزد حسین (ع) آمد و او را به خلع معاویه فرا خواندند و گفتند: ما رأی تو و رأی برادرت را می‌دانیم. حسین (ع) فرمود: «من امید دارم که خداوند، برادرم را به خاطر نیتش برای خویشتنداری از جنگ، پاداش بدهد و مرا به خاطر دوست داشتن جهاد با ستمگران، پاداش دهد»[۸][۹]

بیعت امام حسین (ع) با معاویه

فضیل (غلام محمد بن راشد)، از امام نقل کرده است که: معاویه به حسن (ع) نوشت: تو و حسین و یاران علی، نزد ما بیایید. قیس بن سعد بن عباده انصاری هم با آنان روانه شد و به شام رسیدند. معاویه به ایشان اجازه ورود داد و سخنرانانی هم برای [مقابله با] آنان، آماده کرد. معاویه گفت: ای حسن! بر خیز و بیعت کن. پس بر خاست و بیعت کرد. سپس به حسین (ع) گفت: بر خیز و بیعت کن. پس بر خاست و بیعت کرد. سپس به قیس گفت: ای قیس! برخیز و بیعت کن. قیس به حسین (ع) نگریست و منتظر فرمان او شد. حسین (ع) فرمود: «ای قیس! او (حسن (ع))، امام من است»[۱۰][۱۱]

وصیت امام حسن (ع) به برادر و ماجراهای پیش از دفنش

محمد بن مسلم می‌گوید: شنیدم که امام باقر (ع) می‌فرماید: حسن (ع) هنگام احتضارش، به حسین (ع) فرمود: «ای برادر! من به تو سفارش می‌کنم و در حفظ آن بکوش. هنگامی که من مردم، مرا آماده کن و به سوی پیامبر (ص) ببر تا با او عهدی تازه کنم. سپس مرا به سوی مادرم فاطمه[۱۲] ببر و آن‌گاه، مرا باز گردان و در بقیع به خاک بسپار.»... هنگامی که حسن (ع) قبض روح شد و بر تختش نهادند، او را به نمازگاه پیامبر (ص) بردند که پیامبر (ص) در آنجا بر جنازه‌ها نماز می‌خواند. حسین (ع) بر حسن (ع) نماز خواند. پس از نماز، جنازه را حرکت دادند و به درون مسجد بردند و چون بر قبر پیامبر (ص) نگاه داشته شد، به عایشه خبر رسید و به او گفته شد: آنها حسن بن علی را پیش می‌آورند تا در کنار پیامبر (ص) به خاک بسپارند. عایشه بلافاصله بر استری که فقط زین داشت - و او نخستین زنی بود که بر زین مرکب سوار شد [و در هودج ننشست]- بیرون آمد و ایستاد و گفت: فرزندتان را از خانه من، دور کنید... ! سپس حسین (ع) به سوی قبر مادرش رفت و آن گاه، جنازه را بیرون آورد و در بقیع به خاک سپرد[۱۳][۱۴]

امام حسین (ع) نزد قبر برادر

از ابن قتیبه گفته شده است که: حسین بن علی (ع) نزد قبر برادرش حسن (ع) چنین گفت: «ای ابو محمد! خدا تو را رحمت کند! حق را در هر جا که گمان وجودش می‌رفت، می‌پاییدی و هنگامی که باطل، در هنگامه‌های تقیه فرود می‌آمد، با خوش‌فکری تمام، خدا را مقدم می‌داشتی و با چشمی تیزبین، امور بزرگ و نهان دنیا را می‌دیدی و دستی پاک و بی‌هیچ آلودگی را بر آن می‌گشودی و با کمترین هزینه‌ای، زبان تیز دشمنانت را باز می‌داشتی. چگونه چنین نباشد، که تو پسری از تبار نبوت و شیرخوار حکمتی، و به سوی رحمت و خوش‌بویی و بهشتی پرنعمت، روانی؟! خداوند، پاداش ما و شما را بر این مصیبت، بزرگ بدارد و به ما و شما، تسلیت و سوگواری شایسته عطا کند!»[۱۵][۱۶]

منابع

پانویس

  1. کامل ابن اثیر، ج۳، ص۴۰۵.
  2. الاصابه، ج۱، ص۳۳۳.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۴۵.
  4. «كَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَسَنُ لَمْ‏ يَنْطِقْ‏ فِي‏ ذَلِكَ‏ الْمَجْلِسِ‏ حَتَّى‏ يَقُومَ‏» (الکافی، ج۱، ص۲۹۱، ح۶).
  5. «مَا مَشَى الْحُسَيْنُ بَيْنَ يَدَيِ الْحَسَنِ (ع) قَطُّ وَ لَا بَدَرَهُ‏ بِمَنْطِقٍ‏ إِذَا اجْتَمَعَا تَعْظِيماً لَهُ» (مشکاة الأنوار، ص۲۹۵، ح۹۰۶؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۹۳، ح۹۷۷۴).
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۰۳.
  7. «خَرَجْتُ أنَا وَ‌سُفيانُ بْنُ لَيلى حَتَّى قَدِمنا عَلَى الحَسَنِ (ع) المَدينَةَ، فَدَخَلنا عَلَيْهِ وعِنْدَهُ المُسَيَّبُ بنُ نَجَبَةَ وَ‌عَبدُاللّهِ بنُ الوَدّاكِ التَّميمِيُّ وَسَرّاجُ بنُ مالِكٍ الخَثعَمِيُّ، فَقُلتُ: السَّلامُ عَلَيكَ يا مُذِلَّ المُؤمِنينَ!! قالَ: وَ عَلَيكَ السَّلامُ، اجْلِس، لَسْتُ مُذِلَّ المُؤمِنينَ، وَلكِنّي مُعِزُّهُم، مَا أرَدتُ بِمُصَالَحَتي مُعاوِيَةَ إلّا أنْ أدْفَعَ عَنْكُمُ القَتلَ؛ عِندَما رَأَيتُ مِنْ تَباطُؤِ أصْحَابِي عَنِ الحَربِ وَ نُكولِهِم عَنِ القِتَالِ، ووَاللّهِ لَئِن سِرنا إلَيهِ بِالجِبالِ وَالشّجرِ مَا كَانَ بُدٌّ مِن إفضاءِ هذَا الأَمْرِ إلَيْهِ. قَالَ: ثُمَّ خَرَجْنَا مِنْ عِندِهِ، وَ دَخَلنا عَلَى الحُسَينِ (ع)، فَأَخْبَرناهُ بِمَا رَدَّ عَلَيْنا، فَقالَ: صَدَقَ أبو مُحَمَّدٍ، فَليَكُن كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُم حِلساً مِنْ أحْلاسِ بَيتِهِ ما دامَ هذَا الإِنسانُ [أي مُعاوِيَةُ] حَيّاً» (الأخبار الطوال، ص۲۲۰؛ و نیز، ر. ک: الإمامة والسیاسة، ج۱، ص۱۸۷).
  8. «قَدِمَ المُسَيَّبُ بنُ نَجَبَةَ الفَزارِيُّ وعِدَّةٌ مَعَهُ إلَى الحُسَينِ (ع) بَعدَ وَفاةِ الحَسَنِ (ع)، فَدَعَوهُ إلى خَلعِ مُعاوِيَةَ، وقالوا: قَد عَلِمنا رَأيَكَ ورَأيَ أخيكَ. فَقالَ: إنّي أرجو أن يُعطِيَ اللّه أخِي عَلى نِيَّتِهِ في حُبِّهِ الكَفَّ، وَ أنْ يُعْطِيَني عَلى نِيَّتي في حُبّي جِهادَ الظّالِمينَ» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۵؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۳).
  9. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۰۳.
  10. «إِنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا أَنِ اقْدَمْ أَنْتَ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُ عَلِيٍّ فَخَرَجَ مَعَهُمْ قَيْسُ بْنُ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ الْأَنْصَارِيُّ فَقَدِمُوا الشَّامَ فَأَذِنَ لَهُمْ مُعَاوِيَةُ وَ أَعَدَّ لَهُمُ‏ الْخُطَبَاءَ فَقَالَ يَا حَسَنُ قُمْ فَبَايِعْ فَقَامَ فَبَايَعَ ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَيْنِ (ع) قُمْ فَبَايِعْ فَقَامَ فَبَايَعَ ثُمَّ قَالَ يَا قَيْسُ قُمْ فَبَايِعْ فَالْتَفَتَ إِلَى الْحُسَيْنِ (ع) يَنْظُرُ مَا يَأْمُرُهُ فَقَالَ يَا قَيْسُ إِنَّهُ إِمَامِي يَعْنِي الْحَسَنَ (ع)» (رجال الکشی، ج۱، ص۳۲۵، ح۱۷۶؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۶۱، ح۹).
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۰۴.
  12. بر اساس برخی گزارش‌های دیگر منظور ایشان فاطمه بنت اسد، مادر امام علی (ع) و مادربزرگ امام حسن (ع) بوده است. این گزارش‌ها، با مخفی بودن قبر فاطمه زهرا (س) سازگارتر به نظر می‌رسند.
  13. «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ‏ لَمَّا حَضَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) الْوَفَاةُ قَالَ لِلْحُسَيْنِ (ع) يَا أَخِي إِنِّي أُوصِيكَ‏ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا إِذَا أَنَا مِتُّ فَهَيِّئْنِي ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِأُحْدِثَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ اصْرِفْنِي إِلَى أُمِّي فاطِمَةَ (س) ثُمَّ رُدَّنِي فَادْفِنِّي بِالْبَقِيعِ... فَلَمَّا قُبِضَ الْحَسَنُ (ع) وَ وُضِعَ‏ عَلَى‏ سَرِيرِهِ‏ فَانْطَلَقُوا بِهِ إِلَى مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ (ص) الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ عَلَى الْجَنَائِزِ فَصَلَّى عَلَى الْحَسَنِ (ع) فَلَمَّا أَنْ صَلَّى عَلَيْهِ حُمِلَ فَأُدْخِلَ الْمَسْجِدَ فَلَمَّا أُوقِفَ عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بَلَغَ عَائِشَةَ الْخَبَرُ وَ قِيلَ لَهَا إِنَّهُمْ قَدْ أَقْبَلُوا بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ لِيُدْفَنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَخَرَجَتْ مُبَادِرَةً عَلَى بَغْلٍ بِسَرْجٍ فَكَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ رَكِبَتْ فِي الْإِسْلَامِ سَرْجاً فَوَقَفَتْ وَ قَالَتْ نَحُّوا ابْنَكُمْ عَنْ بَيْتِي... قَالَ فَمَضَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَى قَبْرِ أُمِّهِ ثُمَ‏ أَخْرَجَهُ‏ فَدَفَنَهُ‏ بِالْبَقِيعِ‏» (الکافی، ج۱، ص۳۰۲، ح۳).
  14. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۰۴.
  15. «قالَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ (ع) عِنْدَ قَبْرِ أخِيهِ الحَسَنِ (ع): رَحِمَكَ اللّهُ أبا مُحَمَّدٍ، إنْ كُنتَ لَتُبَاصِرُ الحَقَّ مَظانَّهُ، وَ تُؤثِرُ اللّهَ عِندَ تَداحُضِ الباطِلِ في مَواطِنِ التَّقِيَّةِ بِحُسنِ الرَّوِيَّةِ، وتَستَشِفُّ جَليلَ مَعاظِمِ الدُّنيا بِعَيْنٍ لَها حاقِرَةٍ، وتُفيضُ عَلَيها يَدا طاهِرَةَ الأَطرافِ، نَقِيَّةَ الأَسِرَّةِ، وتَردَعُ بادِرَةَ غَربِ أعدائِكَ بِأَيسَرِ المَؤونَةِ عَلَيكَ، ولا غَروَ وأنتَ ابنُ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وَ رَضِيعُ لِبانِ الحِكمَةِ، فَإِلى رَوحٍ وَ رَيْحَانٍ وجَنَّةِ نَعِيمٍ، أعظَمَ اللّهُ لَنا ولَكُمُ الأَجرَ عَلَيهِ، وَ وَهَبَ لَنا ولَكُمُ السَّلوَةَ وحُسنَ الاُسى عَنهُ» (عیون الأخبار، ابن قتیبه، ج۲، ص۳۱۴؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۹۶).
  16. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۰۵.