انتقادپذیری در معارف و سیره علوی
مقدمه
امیرالمؤمنین (ع) به صراحت، سنگینی کلام حق را برای مسئولان و مدیران جامعه بیان میکند[۱]، و در عین حال تأکید میورزد که این سنگینی را باید پذیرفت؛ چراکه اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل به آن برایش دشوارتر خواهد بود[۲]. حضرت از مردم میخواهد که حرف حق را در هر حال به او یادآوری کنند و او را مصون از خطا و بینیاز از مشورت و نصیحت ندانند: «فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»[۳]. البته روشن است که رسیدن به چنین نقطهای از حقپذیری و نقدپذیری، بدون خودسازی و تهذیب نفس، غیرممکن است.[۴]
انتقادپذیری
یکی از معیارهای شایستگی «انتقاد پذیری» است. منظور از انتقادپذیری این است که «مدیر باید به همکاران و افراد تحت مدیریت خود اجازه انتقاد بدهد و انتقاداتی که به شیوه مدیریت و اقدامات او میشود، با دقت و انصاف و حوصلهمندی ملاحظه و مطالعه کند و اگر دید که انتقاد وارد است، به اشتباه خود اعتراف و حرکت خود را تصحیح کند»[۵]. حضرت علی(ع) هم هر چند معصوم بود و بری از هرگونه خطا و اشتباه، اما به افراد تحت مدیریت خود توصیه میکند چنانچه انتقادی نسبت به کارهای او دارند بدون کوچکترین دغدغه بیان کنند و مطمئن باشند از کسی، به خاطر انتقادش رنجیدهخاطر نمیشود؛ چنان که میفرماید: «با من به گونهای که با جباران و گردنکشان سخن میگویند سخن نگویید و انتقاداتی را که از افراد عصبانی پنهان میکنند، از من پنهان نسازید، و با من با تملق و چاپلوسی رفتار نکنید و نپندارید که اگر انتقاد درستی به من داشته باشید پذیرفتن آن بر من دشوار است، و گمان مبرید که من از شما درخواست بزرگ نمودن خود را دارم؛ زیرا کسی که شنیدن سخن حق و عدل بر او دشوار و سنگین میآید عمل کردن به حق و عدل بر او دشوارتر است. پس از گفتار حق و مشورت به عدل خودداری نکنید؛ زیرا من نزد خود برتر نیستم از آنکه خطا کنیم، و از خطا در کار خویش ایمن نیستم، مگر که خداوند کفایت کند مرا از آنچه او مالکتر است به آن از من»[۶]. همانگونه که ملاحظه میشود، امام با وصف اینکه معصوم است، از مردم میخواهد چنانچه در حکومت او کاری را ناحق تشخیص دادند بیپروا انتقاد کنند و شخصیت سیاسی و معنوی او مانع از انتقاد آنها نباشد. حضرت با این کار، میخواهد اندیشه نقد و ژرفنگری در اعمال مسئولان نظام اسلامی را به عنوان یک معیار مهم شایستگی در مردم مسلمان بیدار کرده و عملاً انتقادپذیری را در مدیریتهای اسلامی رایج گرداند.[۷]
نقد پذیری
انتقاد از رفتار و شیوه حکومتی زمامداران، از دیگر اصول سازنده اسلامی است که پیامبر به پیروی از قرآن در برابر آن حساسیت داشت و علی(ع) که در مکتب قرآن و دامن پیامبر تربیت شده بود، به آن به شدت وفادار بود و در حکومت خویش آن را مراعات میکرد و میفرمود: هرگز گمان مبرید درباره سخن حقی که به من پیشنهاد داده و گفتهاید، کندی ورزم [یا ناراحت شوم] و نه اینکه خیال کنید در پی بزرگ ساختن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش مشکل باشد، عمل به آن برای وی مشکلتر است. از گفتن سخن حق یا مشورت عدالتآمیز، خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را ما فوق آنکه اشتباه کنم، نمیدانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر خداوند مرا حفظ کند[۸].
حضرت با توجه به داشتن اینکه نقد سازنده میتواند بسیاری از کجیها و انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تأکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد و به مالک اشتر میفرماید: از میان رعیتهایت، افرادی را که در گفتن حق از همه صریحترند و به آنچه خداوند برای اولیایش دوست نمیدارد، به تو کمتر کمک میکنند، مقدم بدار؛ خواه موافق میل تو باشند یا نه[۹].
امام در سفارش به کارگزاران خویش میفرماید: «برگزیدهترین مردم نزد تو باید کسی باشد که عیب تو را به تو هدیه و تو را بر نفست یاری کند»[۱۰]. باز میفرماید: «دوست داشتنیترین مردم نزد تو باید کسی باشد که تو را به کاری راه برد که استوارت سازد و عیبهایت را بر تو آشکار کند»[۱۱] و در مقابل میفرماید: «باید بدترین و خطاکارترین افراد نزد تو کسی باشد که بیشتر با تو مماشات میکند و عیب تو را میپوشاند»[۱۲]. در سیره امام علی(ع) راه نصیحت و انتقاد باز بود و خود حضرت در دوران ۲۵ ساله زمامداری خلفای سهگانه، بارها به آنها پند میداد و به کارهای خلافشان به شدت انتقاد میکرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان میداد[۱۳].
حضرت، انتقاد خیرخواهانه را سازنده میداند؛ اما هشدار میدهد که این نقد و انتقاد و عیبنمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بیاساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است و خود آفتی خواهد بود؛ بدین سبب،گفته است: «آفَةُ الرَّعِيَّةِ مُخَالَفَةُ القَادَةُ»[۱۴]؛ «آفت و فساد جامعه، مخالفت با زمامداران است». بسیاری از ناکامیهای حکومتهای عادل و صالح، نتیجه مخالفتهای بیاساس و خلاف حق است؛ زیرا اگر دستورها و قوانین و رهنمودهای حکومتی و زمامداران اجرا نشود یا توجیه و تأویل گردد و هر کس به دلخواه و تشخیص خویش عمل کند، هیچ چیز ثبات نخواهد داشت و تواناترین مدیران و زمامداران نیز در اداره امور مردم و حکومت به بن بست میرسند[۱۵].
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ ذوعلم، علی، مقاله «امام علی و سیاست»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۳۵.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، اخلاق مدیریت در اسلام، ص۸۶.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۵۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبههای ۱۳۷ و ۱۳۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸؛ ج۸، ص۲۹۸-۲۹۶؛ ج۹، ص۱۶ و ۱۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۱۹ و ۳۱۸؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۱۳۵ - ۱۳۳.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۱۵۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۷۲.